Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
stolen goods
کالای مسروقه
Other Matches
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
stolen
مسروقه
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
stolen goods
اموال مسروقه
stolen goods
مال مسروقه
mace greff
خریدار اجناس مسروقه
handing stolen goods
اخفاء مال مسروقه
receiver of stolen goods
خریدار مال مسروقه
conclearer of stolen goods
مخفی کننده اموال مسروقه
appropriation
قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
the minimum value
law by prescribed stolengoods of نصاب در مال مسروقه
receivers
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receiver
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receive
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receives
اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
theft bote
استرداد مال مسروقه ازسارق به این شرط که مال باخته از تعقیب سارق منصرف شود
fakement
کالای قلب
economic good
کالای اقتصادی
easy commodity
کالای نا مرغوب
end item
کالای ضروری
goods afloat
کالای در راه
final goods
کالای نهائی
free good
کالای رایگان
giffen good
کالای گیفن
frustrated cargo
کالای متروکه
general cargo
کالای معمولی
frustrated cargo
کالای سرگردان
class ii property
کالای طبقه 2
stapled
کالای عمده
stapling
کالای عمده
flotsam
کالای اب اورده
consumer goods
کالای مصرفی
bonded good
کالای گمرکی
business goods
کالای تولیدی
class i property
کالای طبقه 1
consigned inventory
کالای امانی
consumer brand
کالای پر مصرف
consumer's goods
کالای مصرفی
dead stock
کالای بنجل
in wards
کالای رسیده
staple
کالای عمده
goods in pledge
کالای گروی
inferior good
کالای پست
Contraband goods.
کالای قا چاق
shipment
[American]
کالای ارسالی
consignment
کالای ارسالی
delivery
کالای ارسالی
rip-offs
کالای قلابی
limited editions
کالای محدود
knit goods
کالای کش بافت
labeled cargo
کالای ویژه
luxury good
کالای لوکس
naval stores
کالای دریایی
normal good
کالای معمولی
normal good
کالای عادی
purpose made
کالای سفارشی
scaron
کالای کمیاب
smuggled goods
کالای قاچاق
smuggled merchandise
کالای قاچاق
the goods in question
کالای موردبحث
wage good
کالای مزدی
limited edition
کالای محدود
rip-off
کالای قلابی
import
کالای وارده
shoddy
کالای تقلبی
commodity
کالای مصرفی
commodities
کالای مصرفی
consignments
کالای امانی
import
کالای رسیده
importing
کالای رسیده
consignment
کالای امانی
imported
کالای رسیده
imported
کالای وارده
jetsam
کالای اب اورد
merchandise
کالای تجارتی
importing
کالای وارده
contraband
کالای قاچاق
contraband
کالای غیرمجاز
scrap-heap
انبار کالای قراضه
the free list
صورت کالای بی گمرک
r. ofanyone's chattles
پس دادن کالای کسی
staple goods
کالای بسیار ضروری
stock in trade
موجودی کالای مغازه
swag
کالای دزدیده شده
secondary item
کالای تدارکاتی فرعی
pilefered shipment
کالای حراج شده
inbound cargo
کالای تخلیه نشده
standards
کالای جانشین رزمی
inwards
واردات کالای رسیده
standard
کالای جانشین رزمی
finished product
کالای اماده فروش
importable
کالای قابل واردکردن
opportunity cost
هزینههای کالای تولیدی
scrap heap
انبار کالای قراضه
permit goods coveredby
کالای موضوع پروانه
to make a market of
با کالای دیگرمعاوضه کردن
velveting
کالای مخملی مخمل
consignee
گیرنده کالای ارسالی
shipment
[American]
کالای ارسال شده
consignment
کالای ارسال شده
consignments
کالای امانت فروش
ban item
کالای ممنوع الورود
delivery
کالای ارسال شده
perishable
کالای سریع الفساد
perishable
کالای فاسد شدنی
perishable
کالای فاسد شونده
wreckage
کالای بازیافتی از کشتی و.....
dead stock
کالای بدون خریدان
consignments
محموله کالای ارسالی
commodity market
بازار کالای مصرفی
we ran out of these goods
این کالای ما تمام شد
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
we d. in silks
ما کالای ابریشمی میفروشیم
consignment
کالای امانت فروش
consignment
محموله کالای ارسالی
shipment
کالای در حال حمل
shipments
کالای در حال حمل
wares
کالای فروشی پرهیز کردن از
export
بیرون بردن کالای صادره
stockists
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
exported
بیرون بردن کالای صادره
bulk cargo
کالای بسته بندی نشده
exporting
بیرون بردن کالای صادره
ship ton
وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
stockist
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
merchandies
معامله کردن کالای تجارتی
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
pilefered shipment
کالای فرسوده حراج شده
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
ocean manifest
بارنامه حمل کالای دریایی
jettisons
بدریا ریزی کالای کشتی
finish stock
موجودی کالای ساخته شده
common goods
کالای مورد نیاز عموم
shipments
کالای حمل شده باکشتی
jettison
بدریا ریزی کالای کشتی
contract shipment number
شماره بارنامه کالای ارسالی
ware
کالای فروشی پرهیز کردن از
shipment
کالای حمل شده باکشتی
jettisoning
بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoned
بدریا ریزی کالای کشتی
found shipment
کالای بدون بارنامه یا رسید
stolen goods
مال دزدی کالای دزدیده شده
exclusion principle
درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
complete substitution
وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
to take inventory
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
sea borne goods
کالای حمل شده بوسیله دریا
fixed supply
ذخیره معین کالای فاسد شدنی
wreckage piece
تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
bulk carriers
کشتی که کالای فله حمل مینماید
inbound cargo
کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
joint product offer
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
bulk carrier
کشتی که کالای فله حمل مینماید
staple
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
durable goods
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
efficiency point
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
stapling
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
deck department
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
stapled
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
cost of sales
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
shipment
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
bulk carrier
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
back order
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
obligated stocks
کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
shipments
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
bulk carriers
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
general stores
فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
tie in sales
فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
wrecking
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wreck
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecks
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standards
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
gold export point
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
standard
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
end item
وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
standards
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
tie in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
launching
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
caveat venditor
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
launch
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
tie-in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-ins
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
launched
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
lead time
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
salvage
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
break up value
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
income velocity
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
slot machines
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machine
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
salvaged
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
panopticon
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
salvages
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaging
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
jumble shop
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com