Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
labeled cargo
کالای ویژه
Search result with all words
specialty
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
Other Matches
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
praetorial
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
inferior good
کالای پست
goods afloat
کالای در راه
Contraband goods.
کالای قا چاق
goods in pledge
کالای گروی
normal good
کالای معمولی
knit goods
کالای کش بافت
in wards
کالای رسیده
merchandise
کالای تجارتی
giffen good
کالای گیفن
rip-offs
کالای قلابی
rip-off
کالای قلابی
limited editions
کالای محدود
limited edition
کالای محدود
wage good
کالای مزدی
free good
کالای رایگان
the goods in question
کالای موردبحث
frustrated cargo
کالای سرگردان
frustrated cargo
کالای متروکه
general cargo
کالای معمولی
stolen goods
کالای مسروقه
flotsam
کالای اب اورده
luxury good
کالای لوکس
smuggled merchandise
کالای قاچاق
smuggled goods
کالای قاچاق
import
کالای رسیده
import
کالای وارده
imported
کالای رسیده
imported
کالای وارده
importing
کالای رسیده
scaron
کالای کمیاب
purpose made
کالای سفارشی
consignment
کالای امانی
consignments
کالای امانی
naval stores
کالای دریایی
consumer goods
کالای مصرفی
importing
کالای وارده
stapling
کالای عمده
stapled
کالای عمده
staple
کالای عمده
normal good
کالای عادی
shoddy
کالای تقلبی
contraband
کالای قاچاق
commodity
کالای مصرفی
commodities
کالای مصرفی
contraband
کالای غیرمجاز
consumer brand
کالای پر مصرف
business goods
کالای تولیدی
fakement
کالای قلب
jetsam
کالای اب اورد
class ii property
کالای طبقه 2
consignment
کالای ارسالی
delivery
کالای ارسالی
class i property
کالای طبقه 1
end item
کالای ضروری
consumer's goods
کالای مصرفی
shipment
[American]
کالای ارسالی
bonded good
کالای گمرکی
dead stock
کالای بنجل
economic good
کالای اقتصادی
consigned inventory
کالای امانی
easy commodity
کالای نا مرغوب
final goods
کالای نهائی
wreckage
کالای بازیافتی از کشتی و.....
perishable
کالای سریع الفساد
permit goods coveredby
کالای موضوع پروانه
opportunity cost
هزینههای کالای تولیدی
scrap-heap
انبار کالای قراضه
commodity market
بازار کالای مصرفی
perishable
کالای فاسد شدنی
shipments
کالای در حال حمل
shipment
کالای در حال حمل
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
consignment
محموله کالای ارسالی
consignment
کالای امانت فروش
consignments
محموله کالای ارسالی
perishable
کالای فاسد شونده
consignments
کالای امانت فروش
dead stock
کالای بدون خریدان
delivery
کالای ارسال شده
the free list
صورت کالای بی گمرک
to make a market of
با کالای دیگرمعاوضه کردن
velveting
کالای مخملی مخمل
secondary item
کالای تدارکاتی فرعی
we d. in silks
ما کالای ابریشمی میفروشیم
we ran out of these goods
این کالای ما تمام شد
standard
کالای جانشین رزمی
finished product
کالای اماده فروش
r. ofanyone's chattles
پس دادن کالای کسی
standards
کالای جانشین رزمی
ban item
کالای ممنوع الورود
swag
کالای دزدیده شده
consignee
گیرنده کالای ارسالی
consignment
کالای ارسال شده
shipment
[American]
کالای ارسال شده
pilefered shipment
کالای حراج شده
inwards
واردات کالای رسیده
scrap heap
انبار کالای قراضه
inbound cargo
کالای تخلیه نشده
stock in trade
موجودی کالای مغازه
staple goods
کالای بسیار ضروری
importable
کالای قابل واردکردن
exporting
بیرون بردن کالای صادره
shipment
کالای حمل شده باکشتی
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
contract shipment number
شماره بارنامه کالای ارسالی
exported
بیرون بردن کالای صادره
export
بیرون بردن کالای صادره
ship ton
وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
common goods
کالای مورد نیاز عموم
merchandies
معامله کردن کالای تجارتی
ware
کالای فروشی پرهیز کردن از
wares
کالای فروشی پرهیز کردن از
stockist
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
stockists
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
shipments
کالای حمل شده باکشتی
finish stock
موجودی کالای ساخته شده
found shipment
کالای بدون بارنامه یا رسید
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
jettisons
بدریا ریزی کالای کشتی
pilefered shipment
کالای فرسوده حراج شده
ocean manifest
بارنامه حمل کالای دریایی
jettison
بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoned
بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning
بدریا ریزی کالای کشتی
bulk cargo
کالای بسته بندی نشده
bulk carriers
کشتی که کالای فله حمل مینماید
to take inventory
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
wreckage piece
تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
sea borne goods
کالای حمل شده بوسیله دریا
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
fixed supply
ذخیره معین کالای فاسد شدنی
bulk carrier
کشتی که کالای فله حمل مینماید
stolen goods
مال دزدی کالای دزدیده شده
complete substitution
وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
exclusion principle
درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
inbound cargo
کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
joint product offer
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
obligated stocks
کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
back order
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
deck department
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
staple
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
cost of sales
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
stapled
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
stapling
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
shipment
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
efficiency point
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
general stores
فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
durable goods
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
bulk carriers
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
tie in sales
فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
shipments
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
bulk carrier
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
standards
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
wrecks
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wreck
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standard
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
end item
وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
standards
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
gold export point
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
launched
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
lead time
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
launch
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
tie-ins
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
launching
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
caveat venditor
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
tie in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
jumble shop
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
panopticon
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
income velocity
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
salvage
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
slot machines
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
salvaged
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaging
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
slot machine
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
break up value
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
preferentialism
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
expert
ویژه گر
special
ویژه
specific humidity
نم ویژه
experts
ویژه گر
nett
ویژه
extra special
ویژه
adhoc
ویژه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com