Total search result: 201 (26 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
to discharge goods |
کالا را تخلیه کردن |
|
|
Other Matches |
|
throughput capacity |
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا |
landed weight |
وزن کالا هنگام تخلیه |
landed terms |
قیمت کالا به شرط تخلیه درمقصد |
staithe |
محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی |
staith |
محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی |
barter with someone |
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن |
to barter [to trade by barter] |
دادوستد کالا با کالا کردن |
law of demand |
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود |
cargo outturn message |
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی |
evacuation |
تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی |
supporting goods |
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد |
cob web theorem |
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است . |
transire |
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا |
department stores |
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد |
department store |
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد |
clearing |
تخلیه محل تخلیه بیماران |
clearings |
تخلیه محل تخلیه بیماران |
unload |
تخلیه کردن |
evacuate |
تخلیه کردن |
drained |
تخلیه کردن |
drain |
تخلیه کردن |
draining |
تخلیه کردن |
vacating |
تخلیه کردن |
vacates |
تخلیه کردن |
vacated |
تخلیه کردن |
vacate |
تخلیه کردن |
disembarks |
تخلیه کردن |
disembarking |
تخلیه کردن |
disembarked |
تخلیه کردن |
disembark |
تخلیه کردن |
drains |
تخلیه کردن |
evacuated |
تخلیه کردن |
to offload |
تخلیه کردن |
evacuates |
تخلیه کردن |
evacuating |
تخلیه کردن |
unloads |
تخلیه کردن |
disembarkation |
تخلیه کردن |
unloaded |
تخلیه کردن |
shelf life |
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها |
to block and bleed [valve] |
مسدود کردن و تخلیه کردن [دریچه] [مهندسی] |
diffusion |
تخلیه کردن بافشار |
degasify |
تخلیه کردن گاز |
evacuate |
تخلیه مزاج کردن |
evacuated |
تخلیه مزاج کردن |
defecated |
تخلیه کردن شکم |
road clearance |
تخلیه کردن جاده |
defecating |
تخلیه کردن شکم |
exhausts |
تخلیه کردن خروج |
defecate |
تخلیه کردن شکم |
evacuates |
تخلیه مزاج کردن |
defecates |
تخلیه کردن شکم |
exhaust |
تخلیه کردن خروج |
evacuating |
تخلیه مزاج کردن |
say's law |
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد |
diffusion |
کم کردن از قدرت تخلیه فشار |
cash on delivery |
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا |
debarkation |
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات |
freightliner |
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight |
demand elasticity |
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا |
direct objects |
کالا اعتراض کردن |
release |
ترخیص کردن کالا |
releases |
ترخیص کردن کالا |
to offer |
عرضه کردن [ کالا] |
acceptance of goods |
قبول کردن کالا |
object |
کالا اعتراض کردن |
to boycott goods |
تحریم کردن کالا |
objects |
کالا اعتراض کردن |
released |
ترخیص کردن کالا |
objected |
کالا اعتراض کردن |
objecting |
کالا اعتراض کردن |
indirect objects |
کالا اعتراض کردن |
clearance |
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن |
lot |
کالا بقطعات تقسیم کردن |
To import goods [from abroad] |
کالا از خارج وارد کردن |
priming |
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان |
stowage |
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی |
lighter |
با قایق باری کالا حمل کردن |
plundrage |
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی |
lighters |
با قایق باری کالا حمل کردن |
snake out |
خارج کردن کالا از انبار ناو |
consignee |
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا |
stocked |
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله |
stock |
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله |
honey combing |
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای |
c & f |
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است |
passing action |
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات |
rig the market |
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن |
roll on roll off |
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها |
interchanging |
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی |
interchanges |
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی |
interchange |
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی |
interchanged |
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی |
aeromedical unit |
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی |
beach gear |
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله |
corona |
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود |
coronas |
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود |
to make a complaint [about] |
شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس] |
cargo outturn report |
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو |
cartel |
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت |
cartels |
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت |
cost center |
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست |
field storage |
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز |
discharges |
تخلیه |
LSD |
تخلیه |
evacuating |
تخلیه |
stripping |
تخلیه |
exhaust |
تخلیه |
exhausts |
تخلیه |
evacuates |
تخلیه |
unloading |
تخلیه |
discharge |
تخلیه |
evacuated |
تخلیه |
emptying |
تخلیه |
disembarkation |
تخلیه |
evacuation |
تخلیه |
discharged |
تخلیه |
unstuffing |
تخلیه |
evacuate |
تخلیه |
depletion |
تخلیه |
landing, storage, delivery |
تخلیه |
brush discharge |
تخلیه جارویی |
abreaction |
تخلیه هیجانی |
depopulation |
تخلیه جمعیت |
discharge |
تخلیه بار |
tipper |
تخلیه کننده |
blow off |
شیر تخلیه |
depletion area |
ناحیه تخلیه |
air evacuation |
تخلیه هوایی |
point discharge |
تخلیه نقطهای |
quitting |
تخلیه خانه |
quit |
تخلیه خانه |
bank sluice |
دریچه تخلیه |
depletion layer |
ناحیه تخلیه |
discharges |
تخلیه بار |
depletion zone |
ناحیه تخلیه |
depletion barrier |
ناحیه تخلیه |
battlefield evacuation |
تخلیه پزشکی |
discharges |
تخلیه الکتریکی |
chain of evacuation |
سیستم تخلیه |
residual discharge |
تخلیه مانده |
road clearance |
تخلیه جاده |
cooling water discharge |
تخلیه اب سرد |
clearing out [of a place] |
تخلیه [فضایی] |
corollary discharge |
تخلیه تبعی |
debarkation net |
تور تخلیه |
corona discharge |
تخلیه الکتریکی |
roll on/roll off |
بارگیری- تخلیه |
rotary discharger |
تخلیه گر گردان |
self maintained discharge |
تخلیه ناوابسته |
defecation |
تخلیه شکم |
relief well |
چاه تخلیه |
dejecta |
تخلیه مدفوع |
discharge |
تخلیه الکتریکی |
coefficient of discharge |
ضریب تخلیه |
surging discharge |
تخلیه نوشی |
catharsis |
تخلیه هیجانی |
lightning discharge current |
جریان تخلیه |
area evacuation |
تخلیه منطقهای |
corona discharge |
تخلیه کورونا |
roll-on/roll-off |
بارگیری- تخلیه |
sluiceway |
دهانه تخلیه |
site clearance |
تخلیه کارگاه |
discahrge pipe |
لوله تخلیه |
discharge gate |
دریچه تخلیه |
electrostatic discharge |
تخلیه الکتروستاتیکی |
electron discharge |
تخلیه الکترونها |
electrical discharge |
تخلیه برقی |
discharge recorder |
تخلیه نگار |
discharge resistance |
مقاومت تخلیه |
discharge spout |
ناودانه ی تخلیه |
discharge valve |
سوپاپ تخلیه |
discharge end |
محل تخلیه |
discharge pressure |
فشار تخلیه |
discharge opening |
مجرای تخلیه |
discharge opening |
راهگاه تخلیه |
exhaust chute |
ناودان تخلیه |
discharge head |
ارتفاع تخلیه |
discharge voltage |
ولتاژ تخلیه |
discharge nozzle |
فواره تخلیه |
evacuant |
تخلیه کننده |
escape channel |
مجرای تخلیه اب |
internal discharge |
تخلیه داخلی |
discharge of chips |
تخلیه براده ها |
discharge velocity |
سرعت تخلیه |
drain plug |
پیچ تخلیه |
sluiced |
دریچه تخلیه |
sluices |
دریچه تخلیه |
medical evacuation |
تخلیه بهداری |
medical evacuation |
تخلیه پزشکی |
non self maintained discharge |
تخلیه وابسته |
neural discharge |
تخلیه عصبی |
medical evacuation |
تخلیه بیماران |
sluice |
دریچه تخلیه |
main discharge |
تخلیه اصلی |
disruptive discharge |
تخلیه جرقهای |
electric discharge |
تخلیه الکتریکی |
lightning discharge |
تخلیه اتمسفری |
undulatory discharge |
تخلیه مواج |
oscillating discharge |
تخلیه مواج |
discharger of a capacitor |
تخلیه خازن |