Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English
Persian
to discharge goods
کالا را تخلیه کردن
Other Matches
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
landed weight
وزن کالا هنگام تخلیه
landed terms
قیمت کالا به شرط تخلیه درمقصد
staithe
محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
staith
محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
barter with someone
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
to barter
[to trade by barter]
دادوستد کالا با کالا کردن
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
cargo outturn message
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation
تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
clearing
تخلیه محل تخلیه بیماران
clearings
تخلیه محل تخلیه بیماران
unload
تخلیه کردن
evacuate
تخلیه کردن
drained
تخلیه کردن
drain
تخلیه کردن
draining
تخلیه کردن
vacating
تخلیه کردن
vacates
تخلیه کردن
vacated
تخلیه کردن
vacate
تخلیه کردن
disembarks
تخلیه کردن
disembarking
تخلیه کردن
disembarked
تخلیه کردن
disembark
تخلیه کردن
drains
تخلیه کردن
evacuated
تخلیه کردن
to offload
تخلیه کردن
evacuates
تخلیه کردن
evacuating
تخلیه کردن
unloads
تخلیه کردن
disembarkation
تخلیه کردن
unloaded
تخلیه کردن
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to block and bleed
[valve]
مسدود کردن و تخلیه کردن
[دریچه]
[مهندسی]
diffusion
تخلیه کردن بافشار
degasify
تخلیه کردن گاز
evacuate
تخلیه مزاج کردن
evacuated
تخلیه مزاج کردن
defecated
تخلیه کردن شکم
road clearance
تخلیه کردن جاده
defecating
تخلیه کردن شکم
exhausts
تخلیه کردن خروج
defecate
تخلیه کردن شکم
evacuates
تخلیه مزاج کردن
defecates
تخلیه کردن شکم
exhaust
تخلیه کردن خروج
evacuating
تخلیه مزاج کردن
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
diffusion
کم کردن از قدرت تخلیه فشار
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
debarkation
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
freightliner
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
direct objects
کالا اعتراض کردن
release
ترخیص کردن کالا
releases
ترخیص کردن کالا
to offer
عرضه کردن
[ کالا]
acceptance of goods
قبول کردن کالا
object
کالا اعتراض کردن
to boycott goods
تحریم کردن کالا
objects
کالا اعتراض کردن
released
ترخیص کردن کالا
objected
کالا اعتراض کردن
objecting
کالا اعتراض کردن
indirect objects
کالا اعتراض کردن
clearance
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
lot
کالا بقطعات تقسیم کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
priming
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
stowage
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
lighter
با قایق باری کالا حمل کردن
plundrage
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
lighters
با قایق باری کالا حمل کردن
snake out
خارج کردن کالا از انبار ناو
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
stocked
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
honey combing
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
passing action
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
rig the market
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
interchanging
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
corona
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
coronas
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
to make a complaint
[about]
شکایت کردن
[درباره]
[مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
cartel
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
discharges
تخلیه
LSD
تخلیه
evacuating
تخلیه
stripping
تخلیه
exhaust
تخلیه
exhausts
تخلیه
evacuates
تخلیه
unloading
تخلیه
discharge
تخلیه
evacuated
تخلیه
emptying
تخلیه
disembarkation
تخلیه
evacuation
تخلیه
discharged
تخلیه
unstuffing
تخلیه
evacuate
تخلیه
depletion
تخلیه
landing, storage, delivery
تخلیه
brush discharge
تخلیه جارویی
abreaction
تخلیه هیجانی
depopulation
تخلیه جمعیت
discharge
تخلیه بار
tipper
تخلیه کننده
blow off
شیر تخلیه
depletion area
ناحیه تخلیه
air evacuation
تخلیه هوایی
point discharge
تخلیه نقطهای
quitting
تخلیه خانه
quit
تخلیه خانه
bank sluice
دریچه تخلیه
depletion layer
ناحیه تخلیه
discharges
تخلیه بار
depletion zone
ناحیه تخلیه
depletion barrier
ناحیه تخلیه
battlefield evacuation
تخلیه پزشکی
discharges
تخلیه الکتریکی
chain of evacuation
سیستم تخلیه
residual discharge
تخلیه مانده
road clearance
تخلیه جاده
cooling water discharge
تخلیه اب سرد
clearing out
[of a place]
تخلیه
[فضایی]
corollary discharge
تخلیه تبعی
debarkation net
تور تخلیه
corona discharge
تخلیه الکتریکی
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
rotary discharger
تخلیه گر گردان
self maintained discharge
تخلیه ناوابسته
defecation
تخلیه شکم
relief well
چاه تخلیه
dejecta
تخلیه مدفوع
discharge
تخلیه الکتریکی
coefficient of discharge
ضریب تخلیه
surging discharge
تخلیه نوشی
catharsis
تخلیه هیجانی
lightning discharge current
جریان تخلیه
area evacuation
تخلیه منطقهای
corona discharge
تخلیه کورونا
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
sluiceway
دهانه تخلیه
site clearance
تخلیه کارگاه
discahrge pipe
لوله تخلیه
discharge gate
دریچه تخلیه
electrostatic discharge
تخلیه الکتروستاتیکی
electron discharge
تخلیه الکترونها
electrical discharge
تخلیه برقی
discharge recorder
تخلیه نگار
discharge resistance
مقاومت تخلیه
discharge spout
ناودانه ی تخلیه
discharge valve
سوپاپ تخلیه
discharge end
محل تخلیه
discharge pressure
فشار تخلیه
discharge opening
مجرای تخلیه
discharge opening
راهگاه تخلیه
exhaust chute
ناودان تخلیه
discharge head
ارتفاع تخلیه
discharge voltage
ولتاژ تخلیه
discharge nozzle
فواره تخلیه
evacuant
تخلیه کننده
escape channel
مجرای تخلیه اب
internal discharge
تخلیه داخلی
discharge of chips
تخلیه براده ها
discharge velocity
سرعت تخلیه
drain plug
پیچ تخلیه
sluiced
دریچه تخلیه
sluices
دریچه تخلیه
medical evacuation
تخلیه بهداری
medical evacuation
تخلیه پزشکی
non self maintained discharge
تخلیه وابسته
neural discharge
تخلیه عصبی
medical evacuation
تخلیه بیماران
sluice
دریچه تخلیه
main discharge
تخلیه اصلی
disruptive discharge
تخلیه جرقهای
electric discharge
تخلیه الکتریکی
lightning discharge
تخلیه اتمسفری
undulatory discharge
تخلیه مواج
oscillating discharge
تخلیه مواج
discharger of a capacitor
تخلیه خازن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com