Dictiornary-Farsi | کاملا روییده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
evolute	کاملا روییده


Other Matches

grown	روییده
tufty	با هم روییده
coadunate	باهم روییده
endogen	گیاه درون روییده
underwood	گیاهی که در زیردرختی روییده
saxatile	درسنگ زیست کننده یا روییده
stipitate	روییده شده بر روی ساقک
axillary	واقع شده یا روییده در بغل یا گوشه
ingrowth	رشد ازدرون چیزی که درتوی چیزدیگری روییده یا فرورفته باشد
richly	کاملا"
purely	کاملا"
fully	کاملا
absolutely	کاملا"
whole hog	کاملا
to a t	کاملا
to a turn	کاملا
to perfection	کاملا
replete	کاملا پر
smack	کاملا
to the quick	کاملا
to the full	کاملا
completely <adv.>	کاملا
utterly	کاملا
hand and foot	کاملا
egregiously	کاملا
in full	کاملا
in its entirety	کاملا
intoto	کاملا
brand new	کاملا نو
well <adv.>	کاملا
partitur	کاملا
partitura	کاملا
all around	کاملا
absolutely dry	کاملا
root and branch	کاملا
scot ant lot	کاملا
de-	کاملا
totally	کاملا
teetotally	کاملا
stone deaf	کاملا کر
entirely	کاملا
thoroughly	کاملا"
open-and-shut	کاملا
smacks	کاملا
smacked	کاملا
exactly	کاملا
perfectly	کاملا"
sounds	کاملا
soundest	کاملا
sounded	کاملا
sound	کاملا
quite	کاملا
quite [completely, perfectly] <adv.>	کاملا
wholly	کاملا
open and shut	کاملا
altogether	کاملا
to its full extent <adv.>	کاملا
sopping	کاملا
absolutely <adv.>	کاملا
spankings	کاملا
thru	کاملا
jam-packed	کاملا پر
by all means <adv.>	کاملا
spanking	کاملا
definitely <adv.>	کاملا
comprehensive <adv.>	کاملا
point device	کاملا راست
inextenso	کاملا بلند
fit like a glove <idiom>	کاملا مناسب
head over heels <idiom>	کاملا ،عمیقا
chock-a-block	کاملا کشیده
chock-a-block	کاملا افراشته
heavily armed	کاملا مسلح
stone broke	کاملا ورشکست
to a T <idiom>	کاملا،دقیقا
stone blind	کاملا کور
span new	کاملا تازه
bang on	کاملا درستوصحیح
dead as a doornail <idiom>	کاملا مرده
come full circle <idiom>	کاملا برعکس
put across <idiom>	کاملا فهمیدن
dead center <idiom>	کاملا وسط
perfectly elastic	کاملا با کشش
four-square	کاملا مربع
zonked	کاملا خسته
fully automatic	کاملا" خودکار
full duplex	کاملا" دو رشتهای
identical	کاملا" برابر
air dry	کاملا خشک
absolute dry	کاملا" خشک
kaput	کاملا شک ست خورده
dead even	کاملا مساوی
quite seriously <adv.>	کاملا جدی
in all seriousness <adv.>	کاملا جدی
due	درست کاملا"
close up	کاملا افراشته
close-up	کاملا افراشته
close-ups	کاملا افراشته
wide-awake	کاملا بیدار
armed to the teeth	کاملا` مسلح
full duplex	کاملا دو رشتهای
full blown	کاملا افراشته
outrightly	کاملا بیدرنگ
for all the world like	کاملا` شبیه
fitting allowance	کاملا" اندازه
down to the ground	ازهرحیث کاملا
full-suspension <adj.>	کاملا معلق
wide awake	کاملا بیدار
broad a wake	کاملا بیدار
outright	کاملا بیدرنگ
far cry <idiom>	چیزی کاملا متفاوت
In perfect condition (shape).	کاملا" صحیح وسالم
well-done steak	استیک کاملا پخته
to read through something	چیزی را کاملا خواندن
It was a complete surprise to me .	کاملا" غافلگیر شدم
to read over something	چیزی را کاملا خواندن
brand new <idiom>	کاملا تازه وجدید
birthday suit <idiom>	کاملا لخت وبرهنه
to be absolutely determined	کاملا مصمم بودن
It's all over.	همه اش [کاملا] تمام شد.
full-suspension bike	دوچرخه کاملا معلق
a whole new ball game <idiom>	یک ماجرای کاملا متفاوت
another kettle of fish <idiom>	کاملا متفاوت از دیگری
That's quite enough.	اون کاملا کافیه.
to wreck	کاملا خراب کردن
engrossed	کاملا اشغال شده
perfectly elastic demand	تقاضای کاملا با کشش
perfectly elastic supply	عرضه کاملا با کشش
perfectly inelastic demand	تقاضای کاملا بی کشش
perfectly inelastic supply	عرضه کاملا بی کشش
through	از اغاز تا انتها کاملا
ignoramuses	شخص کاملا بی سواد
wear out	کاملا خسته کردن
ignoramus	شخص کاملا بی سواد
routs	کاملا شکست دادن
smashup	کاملا خرد شده
routed	کاملا شکست دادن
absorb	کاملا فرو بردن
utter	باعلی درجه کاملا
uttered	باعلی درجه کاملا
wide	پرت کاملا باز
wider	پرت کاملا باز
rout	کاملا شکست دادن
computer integrated manufactureing	کارخانه کاملا" اتوماتیک
full duplex channel	مجرای کاملا دو رشتهای
he is the very moral	کاملا مانند است به
utters	باعلی درجه کاملا
in perfect trim	کاملا اراسته یا اماده
widest	پرت کاملا باز
blasius flow	جریان کاملا لایهای تئوریکی
appressed	کاملا نزدیک و مجاور چیزی
bright luster	صیقل کاری کاملا" براق
to compare apples and oranges <idiom>	چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
It's Lombard Street to a China orange. <idiom>	کاملا مسلم وقطعی است.
That's sheer madness.	کاری کاملا ابلهانه ای است.
all round	کاملا شامل هر چیز یا هرکس
to blow somebody's mind <idiom> <verb>	کسی را کاملا غافلگیر کردن
fall over oneself <idiom>	کاملا مشتاق انجام کاری
dead set against something <idiom>	کاملا مصمم در انجام کاری
to bowl somebody over <idiom> <verb>	کسی را کاملا غافلگیر کردن
perfect	کاملا رسیده تکمیل کردن
to knock somebody's socks off <idiom> <verb>	کسی را کاملا غافلگیر کردن
perfects	کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect	کاملا درست و بدون غلط
perfected	کاملا رسیده تکمیل کردن
perfecting	کاملا درست و بدون غلط
perfected	کاملا درست و بدون غلط
I read through the letter.	من این نامه را کاملا میخوانم.
perfecting	کاملا رسیده تکمیل کردن
fit as a fiddle <idiom>	روپا ،کاملا تندرست وسلامت
perfects	کاملا درست و بدون غلط
rub out <idiom>	کاملا ویرا کردن ،کشتن
to eat somebody alive	کسی را کاملا شکست دادن
unfledged	پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
We know it for a fact that…	برایمان کاملا" معلوم است که ...
swear by <idiom>	کاملا از چیزی اطمینان داشتن
to eat somebody alive	بر کسی کاملا غلبه شدن
I agree with you completely.	من کاملا با نظر شما موافق هستم.
perfected	ساختن چیزی که کاملا درست است
That's quite another matter.	این که کاملا موضوع دیگری است.
perfect	ساختن چیزی که کاملا درست است
Her eyes spoke volumes of despair.	در چشمهای او [زن] ناامیدی کاملا واضح است.
You can say that again.	من کاملا با چیزی که گفتی موافقم. [اصطلاح]
perfects	ساختن چیزی که کاملا درست است
much	خیلی بزرگ کاملا رشد کرده
His jealousy is completely uncalled-for.	حسادت او [مرد] کاملا بی ربط است.
perfecting	ساختن چیزی که کاملا درست است
He is well versed in business .	درامور با زرگانی کاملا" وارد است
I tell you this in all seriousness.	این موضوع ؟ ؟ کاملا"جدی می گویم
It is exact to hair.	مو نمی زند ( کاملا"یکسان است )
to stop cold something	چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
wear out <idiom>	پوشیدن چیزی تا کاملا بیفایده شود
It is quite a hypothetical case .	این یک قضیه کاملا" فرضی است
to be groomed in all finery	با جامه رسمی جشن کاملا آراستن
It was a mere accident that we met.	ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
This is a different thing altogether.	این کاملا" چیز دیگری است
Well, duh! [American English]	نه ! جدی می گی؟ [این که کاملا مشخص است]
burn up <idiom>	کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
fiefdom	هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
you are the p of your father	شما کاملا` به پدر خود شبیه هستید