Dictiornary-Farsi | کامیاب شدن پیشرفت کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (33 milliseconds)

English	Persian
prosper	کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospered	کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospering	کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospers	کامیاب شدن پیشرفت کردن


Other Matches

foster	تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
buck up	پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
furthers	پیشرفت کردن
furthering	پیشرفت کردن
furthered	پیشرفت کردن
progressed	پیشرفت کردن
to make progress	پیشرفت کردن
to make headway	پیشرفت کردن
to gain ground	پیشرفت کردن
to unfold	پیشرفت کردن
get ahead <idiom>	پیشرفت کردن
to make way	پیشرفت کردن
further	پیشرفت کردن
come along	پیشرفت کردن
thriving	پیشرفت کردن
progress	پیشرفت کردن
thrives	پیشرفت کردن
thrived	پیشرفت کردن
make a dent in <idiom>	پیشرفت کردن
progresses	پیشرفت کردن
thrive	پیشرفت کردن
progressing	پیشرفت کردن
here goes <idiom>	پیشرفت کردن
to look back	از پیشرفت خودداری کردن
to make p in one's studies	در تحصیلات خود پیشرفت کردن
improved	بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves	بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving	بهبودی یافتن پیشرفت کردن
upgrade	پیشرفت دادن تقویت کردن
upgraded	پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrades	پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrading	پیشرفت دادن تقویت کردن
improve	بهبودی یافتن پیشرفت کردن
flourished	نشو ونما کردن پیشرفت کردن
flourish	نشو ونما کردن پیشرفت کردن
flourishes	نشو ونما کردن پیشرفت کردن
successful	کامیاب
succeeder	کامیاب
throve	کامیاب شد
prosperous	کامیاب
succeeded	کامیاب شدن
to miss fire	کامیاب نشدن
palmy	برجسته کامیاب
succeed	کامیاب شدن
towardly	کامیاب نرم
speed	کامیاب بودن
speeding	کامیاب بودن
speeds	کامیاب بودن
succeeds	کامیاب شدن
to pull through	کامیاب شدن
to come through	کامیاب شدن
he had no success	کامیاب یاموفق نشد
to make a hand of anything	درکاری کامیاب شدن
to get away with	درهرکوششی کامیاب شدن
thrives	رونق یافتن کامیاب شدن
thrive	رونق یافتن کامیاب شدن
god speed you	کامیاب شوید موفق باشید
thriving	رونق یافتن کامیاب شدن
thrived	رونق یافتن کامیاب شدن
to make one's	در کار خود کامیاب شدن
the same shall succeed	انانی که شکیبایی دارندهمان ها کامیاب خواهند شد
he prospered in his business	در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
he is sanguine of success	خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
editors	نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editor	نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
realistic deterrence	میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
progress	پیشرفت
advancement	پیشرفت
furtherance	پیشرفت
advance	پیشرفت
progresses	پیشرفت
underdeveloped	کم پیشرفت
progression	پیشرفت
improvement	پیشرفت
progress	پیشرفت
attainments	پیشرفت
attainment	پیشرفت
improvement	پیشرفت
progressing	پیشرفت
lifted	پیشرفت
lift	پیشرفت
promotions	پیشرفت
improvements	پیشرفت
promotion	پیشرفت
lifts	پیشرفت
progressions	پیشرفت
progression	پیشرفت
achievement age	سن پیشرفت
lifting	پیشرفت
progressed	پیشرفت
achievements	پیشرفت
undeveloed	بی پیشرفت
head way	پیشرفت
advancing	پیشرفت
growths	پیشرفت
advance	پیشرفت
accomplishment	پیشرفت
growth	پیشرفت
headway	پیشرفت
achievement	پیشرفت
going	پیشرفت
advancing <adj.>	پیشرفت
developments	پیشرفت
advances	پیشرفت
advance	پیشرفت
proceedings	پیشرفت ها
advances	پیشرفت ها
development	پیشرفت
ongoing	درحال پیشرفت
velocity of advance	تندی پیشرفت
progressing	پیشرفت کار
the a of the army	پیشرفت ارتش
advancing	پیشرفت پیشروی
advances	پیشرفت پیشروی
capability	استعداد پیشرفت
progressed	پیشرفت کار
progress of negotiations	پیشرفت مذاکرات
technological improvement	پیشرفت فنی
technical progress	پیشرفت فنی
rises	پیشرفت ترقی
rise	پیشرفت ترقی
progresses	پیشرفت پیشروی
obstructionist	از پیشرفت کارمجلس را از
progressing	پیشرفت پیشروی
progress chaser	نافر پیشرفت
reaction progress	پیشرفت واکنش
progressivist	پیشرفت گرای
progresses	پیشرفت کار
improvement curve	منحنی پیشرفت
academic achievement	پیشرفت تحصیلی
Luddites	پیشرفت گریز
Luddite	پیشرفت گریز
proceeding	پیشرفت طرز
advance	پیشرفت پیشروی
economic progress	پیشرفت اقتصادی
developmental stage	مرحله پیشرفت
becalm	از پیشرفت بازداشتن
becalmed	از پیشرفت بازداشتن
progress	پیشرفت کار
becalming	از پیشرفت بازداشتن
becalms	از پیشرفت بازداشتن
degree of advancement	درجه پیشرفت
development	رشد پیشرفت
progress	پیشرفت پیشروی
accession	دخول پیشرفت
beats	پیشرفت زنش
scholastic achievement	پیشرفت تحصیلی
accomplishment quotient	بهر پیشرفت
achievement quotient	بهر پیشرفت
n achievement	نیاز پیشرفت
progressed	پیشرفت پیشروی
advances	: پیشروی پیشرفت
aq	بهر پیشرفت
beat	پیشرفت زنش
achievement curve	منحنی پیشرفت
achievement motive	انگیزه پیشرفت
achievement need	نیاز پیشرفت
achievement test	آزمون پیشرفت
blooming	پیشرفت کننده
developments	رشد پیشرفت
to strike oil	کامیاب شدن موفق شدن
advancing	پیشرفت طولی ناو
spits	پیشرفت خشکی در دریا
progress reporting	گزارش پیشرفت کار
achievement battery	مجموعه آزمون پیشرفت
proceeding	پیشرفت خلاصه مذاکرات
progressional	دارای پیشرفت تدریجی
advance	پیشرفت طولی ناو
progress report	گزارش پیشرفت کار
promotion	ترفیع رتبه پیشرفت
spit	پیشرفت خشکی در دریا
promotions	ترفیع رتبه پیشرفت
advancement degree of reaction	درجه پیشرفت واکنش
interim report	گزارش پیشرفت کار
plain sailing	پیشرفت بدون مانع
labor augmenting tednological progress	پیشرفت تکنولوژی کارافزا
f. morement	جنبش برای پیشرفت
california achievement tests	آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
processes	پیشرفت تدریجی ومداوم
progress payments	پرداختهای پیشرفت کار
combat development	پیشرفت اموزش رزمی
process	پیشرفت تدریجی ومداوم
advances	پیشرفت طولی ناو
daily progress report	گزارش روزانه پیشرفت کار
progress payments	پرداخت براساس پیشرفت کار
baffled	صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffle	صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
booms	پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
underdeveloped areas	مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
break through	رسوخ مظفرانه پیشرفت غیرمنتظره
baffles	صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
lower high water	پایین ترین پیشرفت اب دریا
booming	پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
lad der	وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
contract record	سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
baffling	صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
mean higher high water	ارتفاع متوسط پیشرفت اب دریا
boomed	پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
country party	حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
fogyish	مانع پیشرفت قدیمی مسلک