Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
dumptor
کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
Other Matches
tandem roller
نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
jet stream
جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
enneastyle
دارای نه ستون درجلو
hypersonic
دارای سرعتی پنج یا شش برابر امواج صوتی در فضا
streamers
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamer
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
granite paper
کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد
baton rounds
گلولههای لاستیکی ضداغتشاش فشنگهای لاستیکی
open market
بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
zone of rock fracture
ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
english setter
نوعی سگ انگلیسی که دارای پشم بلند ونرم سفیدرنگ یارنگین میباشد
hardtop
اتومبیلی شبیه اتومیلهای کروکی که دارای سقف سخت فلزی میباشد
ring and bead sight
دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
after bay
[مجرائی که آب را از نیروگاه تخلیه میکند.]
dockers
کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
docker
کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
platelet
صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد
non tilting mixer
بتن ساز دواری که مخزن ان دارای دو سوراخ میباشد وحول محور افقی می چرخد
internal wrenching bolt
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
direct loading
مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
quarter ditch
نهری که اب جویهای کوچک را جمع اوری کرده و به کانال تخلیه هدایت میکند
elmy
دارای نارون زیاد
surfy
دارای خیزاب زیاد
gleby
دارای کلوخه زیاد
long-distance
دارای مسافت زیاد
long dated
دارای مهلت زیاد
long distance
دارای مسافت زیاد
overcharged with electricity
دارای برق زیاد
precieuse
دارای فرافت زیاد
iffy
دارای احتمالات زیاد
of great importance
دارای نفوذ زیاد
newsy
دارای اخبار زیاد
precieux
دارای فرافت زیاد
compound wound generator
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
iffy
دارای لیت و لعل زیاد
loaded
پولدار دارای پول زیاد
imaginative
دارای قوه تصور زیاد
siliciferous
دارای سیلیس یا سیلیکون زیاد
superincumbent
دارای فشار زیاد فشاری
cyclic redundancy check
بررسی افزونگی چرخهای کاراکتر بررسی و کنترل افزونگی چرخهای
overrun
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrunning
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overruns
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
oversexed
دارای تمایلات جنسی زیاد شهوتران
overmasted
دارای دیرکهای زیاد بلند یاسنگین
high pressure
دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
garish
دارای زرق و برق زیاد شعله ور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
high octane
دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
overparted
دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
polysomic
دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
high test
امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
to piss off the wrong people
<idiom>
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
jawsmith
کسیکه با محبت زیاد مردم فریبی میکند
eurytopic
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
vibrators
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrator
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
free port
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free ports
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
blockbuster
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbusters
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
multimult
پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
cargo outturn message
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
evacuation
تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
the front door
درجلو
former
درجلو
next in fornt of
بلافاصله درجلو
fore
جلوی درجلو
vanward
واقع درجلو
frontwards
سوی جلو درجلو
velocity modulation
تحمیل سرعتی
prepositive
درجلو گذارده شده سرکلمهای
downstage
درجلو پرده تاتر ونمایش
two up
ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
to make a face at any one
اداواصول درجلو کسی دراوردن
universal receiver
گیرندهای که با دی سی و هم ا سی کار میکند و دارای وسایل محافظ متعددی است
velocity modulated tube
لامپ تحمیل سرعتی
buncher space
فضای تحمیل سرعتی
multi speed motor
موتور چند سرعتی
yellow flag
پرچم زرد بمعنای خطر درجلو
double oxer
مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
straight off
مستقیما درجلو موج روبه ساحل
clearing
تخلیه محل تخلیه بیماران
clearings
تخلیه محل تخلیه بیماران
cyclic
چرخهای
high frequency
دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
ante
: پیشوندی است بمعنی- پیش- و- قبل از- و-درجلو-
up/down counter
شمارنده الکترونیکی که با هر پاس ورودی یک شمارنده کم یا زیاد میکند
clock work
چرخهای ساعت
cyclic process
فرایند چرخهای
cyclic permutation
جایگشت چرخهای
cyclic check
مقابله چرخهای
cyclonic rain
باران چرخهای
cyclic code
رمز چرخهای
front wheel suspension
تعلیق چرخهای جلو
front wheel drive
محرک چرخهای جلو
cyclic shift
تغییر مکان چرخهای
hypersonic
سرعتی معادل یا بیش از 5برابر سرعت صوت
clockwork
چرخهای ساعت منظم وخودکار
nosing
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
gears
مجموع چرخهای دنده دار
geared
مجموع چرخهای دنده دار
gear
مجموع چرخهای دنده دار
mail server
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
best rate of climb speed
سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
preorbital
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
agonic line
خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
Where are the luggage trolleys?
چرخهای دستی حمل بار کجاست؟
timed
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
aggregates
بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
aggregate
بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
times
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
time
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
pants
پوشش ایرودینامیکی ثابت روی چرخهای ارابه فرود
responses
و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
best angle of climb airspeed
سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
response
و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
standard
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
constant speed propeller
ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
mouses
خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
mouse
خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
divided landing gear
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
staging light
چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
gumboot
پوتین لاستیکی
rubber
کائوچو لاستیکی
rubber tube
لوله لاستیکی
rubber tile
فرش لاستیکی
rubbers
کائوچو لاستیکی
grommet
پولک لاستیکی
air bed
بالشتک لاستیکی
bramble leaf fender
دفرای لاستیکی
hoseline
لوله لاستیکی
rubber stamps
مهر لاستیکی
rubber stamp
مهر لاستیکی
rubber-stamp
مهر لاستیکی
foam rubber
اسفنج لاستیکی
rubber bands
نوار لاستیکی
bladder type fuel call
باک لاستیکی
rubber band
نوار لاستیکی
rubber snaffle bit
لجام لاستیکی
bladder type fuel cell
باک لاستیکی
rubber-stamps
مهر لاستیکی
gumboots
پوتین لاستیکی
rubber-stamping
مهر لاستیکی
rubber-stamped
مهر لاستیکی
rubber stopper
درپوش لاستیکی
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
non metallic waterproof wiring
کابل با پوشش لاستیکی
hose clamp
بست لوله لاستیکی
radiator coil
لوله لاستیکی رادیاتور
hoseline
خطوط لوله لاستیکی
rubbery transition temperature
دمای تبدیل لاستیکی
galosh
روکفشی کفش لاستیکی
liferaft
قایق نجات لاستیکی
jacket
غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
rubber separator
میان گیر لاستیکی
rubber covered wire
سیم با روکش لاستیکی
jackets
غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
cassettes
کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
cassette
کاست کوچک حاوی چرخهای از نوار مغناطیسی باریک که سیگنالهای صوتی قابل ضبط هستند.
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
pneumatic dunnage
جعبه ها و محفظههای لاستیکی بار
sheathed hose
لوله لاستیکی روکش دار
dogs
مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
dogging
مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
armored hose
لوله لاستیکی زره دار
dog
مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
Nomatic rugs
قالی های عشایری و قشقایی
[این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
surfmat
تشک لاستیکی برای شناورشدن روی اب
dump
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
water bed
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
teething ring
حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
repeater
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
braids
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
toe point
پوشش لاستیکی سفت روی لبه جلویی اسکیت قرقره دار برای کمک به پرش
real time
با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
aceto
میباشد
gametophyte
میباشد
ads
میباشد
afro
میباشد
adeno
میباشد
afr
میباشد
adeni
میباشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com