English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
abatement کاهش الودگی
Other Matches
background level الودگی متن الودگی زمینه
air pollution monitoring مراقبت دائمی الودگی هوا فرابینی الودگی هوا
tax friction کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decrease کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease کاهش دادن کاهش
decreases کاهش دادن کاهش
decreased کاهش دادن کاهش
pollution الودگی
sullying الودگی
sully الودگی
sullies الودگی
stain الودگی
stained الودگی
staining الودگی
stains الودگی
contamination الودگی
impurity الودگی
infection الودگی
infections الودگی
sullied الودگی
filth الودگی
contamination الودگی ش م ر
pisolitic الودگی
smeariness الودگی
purulence الودگی
muddiness گل الودگی
soilage الودگی
filthiness الودگی
alloy الودگی
alloys الودگی
water pollution الودگی اب
contramination الودگی
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
air contamination الودگی هوا
agricultural pollution الودگی کشاورزی
air pollution الودگی هوا
pisolite سنگ الودگی
moise pollution الودگی نویزی
mysophobia الودگی هراسی
noise pollution الودگی صدا
purulency ریم الودگی
radioactive contamination الودگی پرتوزایی
radioactive contamination الودگی رادیواکتیوی
abatement الودگی کاهی
biological pollution الودگی زیستی
bacterization الودگی بمیکرب
unspotted بدون الودگی
chemical pollution الودگی شیمیایی
thermal pollution الودگی گرمایی
decontamination رفع الودگی
critical pollution الودگی بحرانی
somnolence خواب الودگی
drowsihead خواب الودگی
physiological pollution الودگی فیزیولوژیک
drowsiness خواب الودگی
pediculosis الودگی به شپش
air pollution index شاخص الودگی هوا
decontaminating از الودگی مبرا کردن
contamination control کنترل الودگی منطقه
crankcase mist detector اشکارساز الودگی روغن
cleaning station پست رفع الودگی ش م ر
decontaminates از الودگی مبرا کردن
air pollution episode رویداد الودگی هوا
decontaminated از الودگی مبرا کردن
decontaminate از الودگی مبرا کردن
air pollution index نمایه الودگی هوا
phthiriasis الودگی به شپش یا شپشک
pollution tax مالیات بخاطر الودگی
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
squalor درهم وبرهمی وکثافت الودگی
decontaminate رفع الودگی ضد عفونی کردن
smutch اثر ویا نشان الودگی
decontaminates رفع الودگی ضد عفونی کردن
trends الودگی لوزه وحلق وگلوباسیل
trend الودگی لوزه وحلق وگلوباسیل
decontaminated رفع الودگی ضد عفونی کردن
decontaminating رفع الودگی ضد عفونی کردن
trichinosis الودگی باتریشین یا کرم گوشت خوک
narcosis حالت بی حسی وخواب الودگی بی حالی
bleaching materiel پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
danc solution نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
acid reduction کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
wet filter فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
narcolepsy حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
declines کاهش
declining کاهش
subtraction کاهش
declined کاهش
scale down کاهش
diminution کاهش
damp کاهش
imminution کاهش
dampers کاهش
dampest کاهش
downturn کاهش
downturns کاهش
decline کاهش
decreased کاهش
subraction کاهش
subrtraction کاهش
shrinkage کاهش
abatement کاهش
decrease کاهش
reduce/enlarge کاهش
slowdowns کاهش
attenuation کاهش
decreases کاهش
decrement کاهش
concession کاهش
depreciatory کاهش
slow down کاهش
degression کاهش
rebate کاهش
rebates کاهش
mitigation کاهش
slowdown کاهش
spoiled کاهش
deduction کاهش
reduction کاهش
falling-off کاهش
falling off کاهش
reductions کاهش
acceptance کاهش
acceptances کاهش
devaluation کاهش
spoiling کاهش
spoils کاهش
relief کاهش
wastage کاهش
spoil کاهش
easement کاهش درد
waney کاهش یافته
abatement [of pain] کاهش درد
reduces کاهش یافتن
relief [from pain] کاهش درد
dishoarding کاهش اندوخته
tax deduction کاهش مالیات
drop in temperature کاهش دما
easing کاهش درد
reduction factor ضریب کاهش
indiminishable کاهش ناپذیر
palliator کاهش دهنده
palliation کاهش دادن
wage cuts کاهش دستمزد
reduction of armamentes کاهش تسلیحات
reduce کاهش یافتن
reductional تبدیل کاهش
reductionism کاهش گری
intensity decrease کاهش شدت
palliation کاهش درد
clemmensen reduction کاهش کلمنسنی
scale down کاهش تدریجی
tax cuts کاهش مالیات
taper off کاهش یافتن
logarithmic decrement کاهش لگاریتمی
decrementation کاهش پلهای
monetary contraction کاهش پول
alleviation کاهش درد
reduction ratio نسبت کاهش
price reduction کاهش قیمت
dishoarding کاهش ذخیره
prereduction کاهش اولیه
scale down کاهش مقیاس
detraction کاهش کسرشان
fall in temperature کاهش دما
lapse time زمان کاهش
mark down کاهش قیمت
lapse rate اهنگ کاهش
mitigative مایه کاهش
minuend کاهش یاب
speed reduction کاهش سرعت
reducing کاهش یافتن
drive reduction کاهش سائق
disinvestment کاهش سرمایه
disinflation کاهش ورم
depopulation کاهش نفوس
disinflation کاهش تورم
decrease in value کاهش ارزش
mark down کاهش قیمتها
decrement میزان کاهش
detraction کاهش توجه
wany کاهش یافته
wanes کاهش یافتن
decreases کاهش یافتن
reductions کاهش احیاء
waning کاهش یافتن
decreased کاهش یافتن
devaluation کاهش نرخ
shrink کاهش یافتن
reduction کاهش احیاء
rebates تخفیف کاهش
wane کاهش یافتن
waned کاهش یافتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com