English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (12 milliseconds)
English Persian
deceleration کاهش سرعت
speed reduction کاهش سرعت
Search result with all words
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
accelerator winding سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
attrition rate میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
fast moving stock موجودی که به سرعت کاهش می یابد
wait condition 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
Other Matches
tax friction کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decreased کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases کاهش یافتن کم شدن کاهش
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
indicated airspeed سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
drag وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
true air speed سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tachometer اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
machine number عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
decreased کاهش دادن کاهش
decreases کاهش دادن کاهش
decrease کاهش دادن کاهش
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerated سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerates سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
air plot wind velocity سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
fasts وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
acid reduction کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeeds سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
supersonic هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
fasts آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
fast آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fasted آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerates از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
rebate کاهش
subtraction کاهش
rebates کاهش
mitigation کاهش
declining کاهش
declines کاهش
decreases کاهش
decline کاهش
acceptance کاهش
acceptances کاهش
slowdown کاهش
slowdowns کاهش
reduce/enlarge کاهش
devaluation کاهش
dampest کاهش
falling off کاهش
falling-off کاهش
shrinkage کاهش
reduction کاهش
scale down کاهش
spoils کاهش
subrtraction کاهش
subraction کاهش
spoil کاهش
spoiled کاهش
spoiling کاهش
damp کاهش
dampers کاهش
declined کاهش
downturns کاهش
decreased کاهش
downturn کاهش
reductions کاهش
decrease کاهش
deduction کاهش
slow down کاهش
abatement کاهش
attenuation کاهش
diminution کاهش
decrement کاهش
wastage کاهش
imminution کاهش
degression کاهش
depreciatory کاهش
relief کاهش
concession کاهش
decrease کاهش یافتن
deduction کاهش تفریق
abatement [of pain] کاهش درد
palliation کاهش درد
easing کاهش درد
relief [from pain] کاهش درد
alleviation کاهش درد
easement کاهش درد
waning کاهش یافتن
wanes کاهش یافتن
waned کاهش یافتن
wane کاهش یافتن
clemmensen reduction کاهش کلمنسنی
tax cuts کاهش مالیات
taper off کاهش یافتن
tax deduction کاهش مالیات
reductions کاهش احیاء
fall in temperature کاهش دما
drop in temperature کاهش دما
devaluation کاهش نرخ
reduces کاهش یافتن
reduce کاهش یافتن
detraction کاهش توجه
detraction کاهش کسرشان
slakes کاهش فرونشستن
slaked کاهش فرونشستن
slake کاهش فرونشستن
extinction کاهش نور
depreciation کاهش بها
wage cuts کاهش دستمزد
waney کاهش یافته
decrement میزان کاهش
reducing کاهش یافتن
decrease in value کاهش ارزش
decreased کاهش یافتن
drive reduction کاهش سائق
disinvestment کاهش سرمایه
decreases کاهش یافتن
disinflation کاهش ورم
disinflation کاهش تورم
dishoarding کاهش اندوخته
dishoarding کاهش ذخیره
reduction کاهش احیاء
wany کاهش یافته
rebate تخفیف کاهش
shrinks کاهش یافتن
reduction factor ضریب کاهش
reduction of armamentes کاهش تسلیحات
reduction ratio نسبت کاهش
reductionism کاهش گری
scale down کاهش تدریجی
price reduction کاهش قیمت
abatable کاهش پذیر
abatement کاهش الودگی
shrinking کاهش یافتن
shrink کاهش یافتن
mitigative مایه کاهش
prereduction کاهش اولیه
mark down کاهش قیمتها
depopulation کاهش نفوس
rebates تخفیف کاهش
mark down کاهش قیمت
anaphrodisia کاهش شهوت
logarithmic decrement کاهش لگاریتمی
minuend کاهش یاب
lapse time زمان کاهش
lessens کاهش دادن
lessening کاهش دادن
palliator کاهش دهنده
decrementation کاهش پلهای
intensity decrease کاهش شدت
monetary contraction کاهش پول
indiminishable کاهش ناپذیر
scale down کاهش مقیاس
palliation کاهش دادن
lapse rate اهنگ کاهش
lessened کاهش دادن
lessen کاهش دادن
reductional تبدیل کاهش
deprecation of silver کاهش ارزش سیم
attrition کاهش توان رزمی
devaluation کاهش ارزش پول
oxidation reduction potential پتانسیل اکسایش- کاهش
depreciation of currency کاهش ارزش پول
depreciation of the exchange rate کاهش نرخ ارز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com