Dictiornary-Farsi | کاوش ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (4 milliseconds)

English	Persian
inexplorable	کاوش ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر


Other Matches

area search	کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
probe	کاوش
digs	کاوش
probed	کاوش
probes	کاوش
perquisition	کاوش
penetration	کاوش
exploration	کاوش
dig	کاوش
searched	کاوش
analysis	کاوش
excavation	کاوش
probing	کاوش
searchingly	کاوش
searches	کاوش
surveillance	کاوش
search	کاوش
electrical prospecting	کاوش الکتریکی
exploratory drive	سائق کاوش
geophysical prospecting	کاوش ژئوفیزیکی
linear probing	کاوش خطی
pry	کاوش کردن
delve	کاوش کردن
delved	کاوش کردن
research	کاوش پژوهیدن
antisubmarine search	کاوش ضد زیردریایی
unsought	کاوش نشده
prober	کاوش کننده
analysis	تحلیل کاوش
sector of search	منطقه کاوش
researches	کاوش پژوهیدن
pried	کاوش کردن
pries	کاوش کردن
area search	کاوش منطقه
prying	کاوش کننده
prog	کاوش کردن
random number seed	کاوش تصادفی
delves	کاوش کردن
delving	کاوش کردن
to search after	کاوش کردن
to browse through	کاوش کردن
to rummage	کاوش کردن
probe	کاوش کردن
scan	کاوش کردن
probed	کاوش کردن
scans	کاوش کردن
scanned	کاوش کردن
surveillance	کاوش کردن
probes	کاوش کردن
researching	کاوش پژوهیدن
researched	کاوش پژوهیدن
exploration	کاوش اکتشاف
search	کاوش کردن زمین
scavenged	در اشغال کاوش کردن
searchingly	کاوش کردن زمین
scavenge	در اشغال کاوش کردن
scavenges	در اشغال کاوش کردن
rummaging	کاوش بازرس کشتی
rummaged	کاوش بازرس کشتی
rummage	کاوش بازرس کشتی
searched	کاوش کردن زمین
searches	کاوش کردن زمین
ransacks	زیاد کاوش کردن
ransack	زیاد کاوش کردن
ransacked	زیاد کاوش کردن
ransacking	زیاد کاوش کردن
scavenge	در آشغال کاوش کردن
manage grab	در آشغال کاوش کردن
ferrets	کنجکاوی کردن کاوش
ferret	کنجکاوی کردن کاوش
survey	بررسی کاوش منطقه
surveyed	بررسی کاوش منطقه
rummages	کاوش بازرس کشتی
surveys	بررسی کاوش منطقه
forage	پی علف گشتن کاوش کردن
foraged	پی علف گشتن کاوش کردن
forages	پی علف گشتن کاوش کردن
foraging	پی علف گشتن کاوش کردن
nose around [about] <idiom>	چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
infrared resolution	تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز
intercepting search	کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
inserted grouping	میدان دید مخلوط رادار منطقه کاوش مختلط
inappeasable	ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
waterproofs	نم ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
inconvertible	مبادله ناپذیر
incompressible	فشار ناپذیر
indispensable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
absolute <adj.>	اجتناب ناپذیر
incommutable	تخفیف ناپذیر
inevitable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
incommutably	تبدیل ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
incompressible	تراکم ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
incommensurable	مقایسه ناپذیر
impartible	بخش ناپذیر
immitigable	تخفیف ناپذیر
immiscible	امتزاج ناپذیر
immiscible	امیزش ناپذیر
non descript	وصف ناپذیر
unwearying	خستگی ناپذیر
fatigueless	خستگی ناپذیر
exhautless	خستگی ناپذیر
engrained	چاره ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
impenitent	توبه ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
incommensurable	سنجش ناپذیر
incoercible	انقباض ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
inscrvtable	تفحص ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
inappellable	پژوهش ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
ego alien	خود ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
raintight	باران ناپذیر
infrangible	تجزیه ناپذیر
inextinguishably	بطورتسکین ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر
inexhaustibly	بطورپایان ناپذیر
inexcitable	هیجان ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
insol	انحلال ناپذیر
insusceptible	تایید ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
irrecoverably	بطوراصلاح ناپذیر
irrecoverable	جبران ناپذیر
irrecocilably	بطوروفق ناپذیر
ireversible	تغییر ناپذیر
invariant	تغییر ناپذیر
intangibly	بطورلمس ناپذیر
ineludible	گریز ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
indecomposable	فساد ناپذیر
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
unfeasible <adj.>	انجام ناپذیر
inexecutable <adj.>	انجام ناپذیر
impracticable <adj.>	انجام ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
undecidable	تصمیم ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
indubious	تردید ناپذیر
indisributable	بخش ناپذیر
indispansably	بطورچاره ناپذیر
indisciplinable	انظباط ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
drainless	خستگی ناپذیر
insoluble	انحلال ناپذیر
voracious	سیری ناپذیر
incomparable	مقایسه ناپذیر
uncompromisingly	مصالحه ناپذیر
uncompromising	مصالحه ناپذیر
irremediable	چاره ناپذیر
indeterminable	تعیین ناپذیر
unerring	خطا ناپذیر
unceasing	پایان ناپذیر
unceasing	ایست ناپذیر
incurable	بهبودی ناپذیر
incurable	علاج ناپذیر
adamantly	تزلزل ناپذیر
adamant	تزلزل ناپذیر
incurable	درمان ناپذیر
irreconcilable	وفق ناپذیر
inalienable	بیع ناپذیر
inseparable	تفکیک ناپذیر
impassive	تالم ناپذیر
unalterable	تغییر ناپذیر
invariable	تغییر ناپذیر