English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
You have rubbed your coat against some wet paint . کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )
Other Matches
The deal is off. Forget it . That doesnt count . مالیده !(مالیده است ؟ بهم خورده ؟ لغو شده )
colours چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
Bang went our annul holidays. تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
felt پشم مالیده ونمد شده نمدپوش کردن
dye sublimation printer چاپگر رنگی باکیفیت بالا که تصاویری با پاشیدن قط عات رنگی روی کاغذ ایحاد میکند
flesh brush لیف یادستکشی که بتن مالیده خون رابگردش درمی اورند
triads 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
triad 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
scarf joint جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess. دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
solids رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solid رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
achromatization بی رنگی
trichromatism سه رنگی
chromaticity رنگی
achromatisation بی رنگی
ingrain نخ رنگی
hued رنگی
trichromat سه رنگی
achroma بی رنگی
trichroism سه رنگی
coloration رنگی
discoloration بی رنگی
chromatic رنگی
dichromatism دو رنگی
pigmental رنگی
achroma بی رنگی مو
colored رنگی
achromatism بی رنگی
achromia بی رنگی مو
coloured رنگی
dichroism دو رنگی
tinct رنگی
heliochrome عکس رنگی
black سیاه رنگی
pastel مداد رنگی
lakes لاک رنگی
pastel خمیرمواد رنگی
pallor زرد رنگی
lake لاک رنگی
pencils مداد رنگی
blacked سیاه رنگی
blacker سیاه رنگی
pencilling مداد رنگی
color code رمز رنگی
unifiable قابل هم رنگی
vitta نوار رنگی
coloured cement سیمان رنگی
color graphics گرافیک رنگی
pigmentation رنگی شدن
colored pencil مداد رنگی
colored glass شیشه رنگی
color trace recorder رسام رنگی
color camera دوربین رنگی
chromatic aberration خطای رنگی
blackest سیاه رنگی
blacks سیاه رنگی
chromophotograph عکس رنگی
photochrome عکس رنگی
trichromatic theory نظریه سه رنگی
cingulum خط رنگی ومارپیچ
pigments ماده رنگی
dyestuff ماده رنگی
pencil مداد رنگی
dye stuff ماده رنگی
pigment ماده رنگی
color printer چاپگر رنگی
heliochrome عکاسی رنگی
ocellus حلقه رنگی
monotint عکس یک رنگی
polychroism چند رنگی
pleochroism چند رنگی
chroma مشخصههای رنگی
photochromy عکاسی رنگی
oleograph عکس رنگی
pigment cell یاخته رنگی
pigment dye ماده رنگی
monotint نگار یک رنگی
colorant مواد رنگی
color television تلویزیون رنگی
opalescence شیری رنگی
kinemacolour سینمای رنگی
aquarelle نقاشی اب و رنگی
aqua relle نقاشی اب و رنگی
paraffin wax موم رنگی
stined glass شیشه رنگی
pentachromic پنج رنگی
red, green, blue سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
crayons مداد رنگی مومی
color monitor صفحه نمایش رنگی
crayon مداد رنگی مومی
figurin مجسمه سفالین رنگی
candy-striped دارای نوارههای رنگی
pullicate یکجور دستمال رنگی
pool ball هر یک از گویهای رنگی اسنوکر
polychrome تهیه عکسهای رنگی
color gate دریچه پیام رنگی
composite color monitor مونیتور رنگی مرکب
composite color signal پیام رنگی مرکب
conventionalization هم رنگی با ایین و رسوم
pigmentary رنگی رنگ دار
dyestuff مواد رنگی و رنگرزی
purpurin ماده رنگی روناس
ring tailed دارای حلقههای رنگی در دم
chromophore گروه رنگی ملکول
simultaneous color television تلویزیون رنگی همزمان
contour خط فاصل درنقشههای رنگی
encaustic tile or brick اجرکاشی هفت رنگی
tetrachromatism دید چهار رنگی
false colour فیلم رنگی مصنوعی
quercitron نوعی ماده رنگی
bar خط یا بلاک ضخیم رنگی
bars خط یا بلاک ضخیم رنگی
Color films(T. V). فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
technicolour روش فیلم رنگی
indigotine ماده رنگی نیل
indigotin ماده رنگی نیل
chromogen دانههای رنگی گیاهان
chromophore عامل رنگی ملکول
minus color signal پیام رنگی منفی
safranin ماده رنگی زعفران
orcin ماده رنگی گلسنگ
curcumin ماده رنگی زردچوبه
carrier color signal پیام رنگی حامل
neutral density faceplate صفحه رنگی تلویزیون
figurines مجسمه سفالین رنگی
figurine مجسمه سفالین رنگی
sequential color television تلویزیون رنگی مرحلهای
carmine ماده رنگی قرمز دانه
pigment باماده رنگی رنگ کردن
pigments باماده رنگی رنگ کردن
black will take no other hue بالای سیاهی رنگی نیست
colored progressive matrices test ازمون ماتریسهای مدرج رنگی
orthochromatic شبیه عکسهای رنگی طبیعی
ocher <adj.> <noun> رنگی میان قهوه ای و زرد
Tan <adj.> <noun> رنگی میان قهوه ای و کرم
Salmon <adj.> <noun> رنگی میان صورتی و نارنجی
redorange <adj.> <noun> رنگی میان قرمز و نارنجی
Rosybrown <adj.> <noun> رنگی میان صورتی وقهوه ای
pastel <adj.> رنگهای خفیف [با مداد رنگی]
Redviolet رنگی میان بنفش و قرمز
Blueviolet <adj.> <noun> رنگی بین آبی و بنفش
slate <adj.> <noun> رنگی میان آبی و خاکستری
tone [ذات و خلوص رنگی یک رنگینه]
color contrast تضاد رنگی در زمینه فرش
Rosewood رنگی میان بنفش و قهوه ای
colour hard copy device اسباب نسخه چاپی رنگی
r.m.a. color code علایم رنگی جامعه رادیوسازان
bacino سفال لعاب دار رنگی
Pear <adj.> رنگی مانند رنگ گلابی
lambrequin نقوش رنگی حاشیه فروف چینی
pigment رنگ غیر محلول ماده رنگی
Christmas trees جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
Christmas tree جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
chromatolysis تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
color graphics adapter وفق دهنده نگاره سازی رنگی
color band نوار رنگی روی جعبه مهمات
pigments رنگ غیر محلول ماده رنگی
confetti کاغذ رنگی برای تزئین درجشنها
cga وفق دهنده نگاره سازی رنگی
colour سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
ocellus خال رنگی که مانند چشم باشد
colours سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
xanthin ماده رنگی روناس وگل زرد
pastellist پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
propolis ماده صمغی قهوهای رنگی شبیه موم
MCGA استاندارد آداپتور گرافیک رنگی در کامپیوترهای IBM PC
coloury دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
celure [قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
cellure [قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
cudbear ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود
fastness of bleaching ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
disperse [درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
ceilure [قسمت تزئین شده و رنگی سقف کلیسا]
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
pal line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
pals line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
lutein ماده زرد رنگی بفرمول 2O65H 04C
area گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
colours صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
pullicate پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
colour صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
efflore scence قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
chromoplast یاخته رنگی که حاوی رنگ قرمز یا زرد میباشد
dual صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
multicolour استاندارد آداپتور گرافیک رنگی مناسب در کامپیوترهای IBM PC
chromolithograph عکس رنگی که بوسیله چاپ سنگی تهیه میشود
areas گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
infusion دم کرده
bloat پف کرده
beastby کرده
i am 0 rials out of pocket کرده ام
off the trail پی گم کرده
bouffant پف کرده
gelid یخ کرده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com