English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
upper limit [of the integral] کرانه بالا [انتگرال] [ریاضی]
Other Matches
shore کرانه
near shore کرانه
shores کرانه
rivage کرانه
littoral کرانه
martello دژ کرانه
mete کرانه
coast کرانه
coasts کرانه
strands کرانه
strand کرانه
strandline خط کرانه
limicoline کرانه زی
beach کرانه شنی
in shore در اب نزدیک کرانه
beaches کرانه شنی
to push off از کرانه دریادورشدن
strands کرانه بندرگاه
beaches پلاژ کرانه
on shore سوی کرانه
sand شن کرانه دریا
off shore دور از کرانه
sands شن کرانه دریا
sandbank کرانه ماسه
beach پلاژ کرانه
sandbanks کرانه ماسه
beached پلاژ کرانه
groins کرانه دار
groin کرانه دار
strand کرانه بندرگاه
medoterranean دور از کرانه
banks کرانه دیواری
bank کرانه دیواری
seaboards کرانه دریا
bounds register ثبات کرانه ها
seaboard کرانه دریا
groin کرانه دار
boundaries کرانه کرانی
beached کرانه شنی
shores کرانه ساحل
shore کرانه ساحل
sea coast کرانه دریا
boundary کرانه کرانی
coast guard گارد کرانه
shore patrol کرانه پاسدار
back beach کرانه جزر و مد
backshore کرانه جزر و مد
backshore beach کرانه جزر و مد
sea shore کرانه دریا
the means and the extremes دو میان و دو کرانه
limicoline وابسته به مرغان کرانه زی
redshank مرغ پا قرمز کرانه زی
landding کرانه رسمی فرودگاه
coast guard officer افسر گارد کرانه
off shore fisheries شیلات دوراز کرانه
land swell خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
lower limit [of the integral] کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
to set in سوی کرانه روان شدن
the nile overflows its banks نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
lagune جای کم گود در دریا نزدیک به کرانه
ionian وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
riverain کرانه نشین ساحل نشین
interiors دور از مرز دور از کرانه
interior دور از مرز دور از کرانه
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
aloft بالا
galleries لژ بالا
top بالا
upside بالا
headwater بالا اب
ascendancy بالا
ascendency بالا
overtones بالا تن
upping رو به بالا
overtone بالا تن
balconies لژ بالا
atop بالا
above در بالا
gallery لژ بالا
in old age [in great age] در سن بالا
at a great age در سن بالا یی
overhead سر بالا
upper بالا
overhead بالا
aweigh بالا
uppermost از بالا
balcony لژ بالا
upped رو به بالا
superincumbent از بالا
over- بالا
high بالا
upper limit حد بالا
outreach بالا
highest بالا
up there ان بالا
up stairs بالا
highs بالا
up رو به بالا
upped بالا
over بالا
upping بالا
on high در بالا
up بالا
lever bridge پل بالا رو
raise بالا بردن
pushup بالا فشردنی
plan view نمای بالا
raise بالا کشیدن
plan view دید از بالا
they were filfty at the outsid دست بالا
the upper storey اشکوب بالا
jack بالا بردن
jacks بالا بردن
raises بالا بردن
raises بالا کشیدن
mountant بالا رونده
top carriage قنداق بالا
lifting device ابزار بالا بر
tosses بالا انداختن
tossed بالا انداختن
toss بالا انداختن
to set in بالا امدن
tossing بالا انداختن
spec مشخصات بالا
top-down از بالا به پایین
top down از بالا به پایین
on stilts بالا ایستاده بل
to puff up بالا امدن
to puff out بالا امدن
to fetch up بالا اوردن
to cast the g. بالا اوردن
top cast ریختن از بالا
the above figures ارقام بالا
talll بلند بالا
aspire بالا رفتن
embezzling بالا کشیدن
embezzles بالا کشیدن
embezzled بالا کشیدن
embezzle بالا کشیدن
raising بالا اوردن
spoke bone زند بالا
soars بالا رفتن
soared بالا رفتن
soar بالا رفتن
shoot-outs بالا جستن
shoot-out بالا جستن
shoot out بالا جستن
shoot forth بالا جستن
rally بالا بردن قی مت
rallies بالا بردن قی مت
rallied بالا بردن قی مت
aspired بالا رفتن
aspires بالا رفتن
radio frequency فرکانس بالا
surmountable بالا قرارگرفتنی
regorge بالا اوردن
res noitaloseR بالا
upheavals بالا امدن
upheaval بالا امدن
promoting بالا بردن
promotes بالا بردن
scandent بالا رونده
promoted بالا بردن
promote بالا بردن
elevating بالا بردن
elevates بالا بردن
elevate بالا بردن
Mts بالا رفتن
Mt بالا رفتن
aspiring بالا رفتن
atop بطرف بالا
high frequency alternator ژنراتورفرکانس بالا
escalate بالا گرفتن
escalates بالا گرفتن
escalating بالا گرفتن
upraise بالا بردن
high-class از طبقات بالا
high grown بلند بالا
bottom up از پایین به بالا
high impedance امپدانس بالا
high order رتبه بالا
high precison دقت بالا
Please come up . بفرمائید بالا
high resolution وضوح بالا
high storage انباره بالا
high temperature دمای بالا
high voltage ولتاژ بالا
at the utmost دست بالا
chock-a-block بالا کشیده
all-time بالا یا پایینترین حد
upwards بطرف بالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com