Dictiornary-Farsi | کران پایین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
lower bound	کران پایین
lower limit	کران پایین


Other Matches

bordering	کران
extreme	کران
bordered	کران
horizon	کران
horizons	کران
limit	کران
the deaf	کران
border	کران
fineless	بی کران
bounded	کران دار
input bound	کران ورودی
upper bound	کران بالا
strand plain	کران دشت
subscript bound	کران زیرنویس
bound	موفف کران
physiological limit	کران فیزیولوژیکی
compute bound	کران محاسباتی
output bound	کران خروجی
sandband	کران ماسه
sanbar	کران ماسه
greatest lower bound [glb, GLB]	بزرگترین کران بالا [ریاضی]
infimum	بزرگترین کران بالا [ریاضی]
manual alphabet	برای سخن گفتن با کران
open interval	فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
depresses	پایین دادن لوله پایین اوردن
depress	پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul	پایین کشیدن رشته پایین کشنده
supremum	کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
least upper bound [lub, LUB]	کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
down	سوی پایین بطرف پایین
vertically	از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
Lenkoran medallion	ترنج لن کران [این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
lowering	پایین تر
lower	پایین تر
down stairs	پایین
sub-	یا پایین تر
shortest	پایین تر
lower limit	حد پایین
lowered	پایین تر
lowers	پایین تر
lower	پایین
beneath	پایین تر
short	پایین تر
below	پایین
shorter	پایین تر
lower most	پایین تر
low	پایین
infara	پایین تر
flat	پایین
further down	پایین تر
subteen	پایین تر از سن 31
neath or neath	پایین تر
tailwater	پایین اب
neath or neath	پایین
bottoms	پایین
submiss	پایین
bal	از مچ پا به پایین
de-	پایین
vide infara	پایین
low level	پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	در پایین
hereafter <adv.>	در پایین
below <adv.>	در پایین
shitu	پایین
hereinafter [formal] <adv.>	در پایین
subatmospheric	پایین تر از جو
down	پایین
underneath	پایین
bottom	پایین
hypogenous	پایین رو
infara	پایین
dowm	پایین
beneath	پایین
flattest	پایین
overhand	از پایین ببالا
uoppon pyon soon koot	کف دست پایین
up and down	بالا و پایین
undermost	پایین ترین
face down feed	خورد رو به پایین
downward swing	نوسان رو به پایین
downward movement	حرکت رو به پایین
downward travel	ضربه رو به پایین
lower classes	طبقه پایین
lower class	طبقه پایین
nutate	پایین افتادن
top-down	از بالا به پایین
top down	از بالا به پایین
nutant	پایین افتاده
on the down grade	پایین رونده
downward compatible	سازگار رو به پایین
oars down	پارو پایین
downward compatibility	سازگارمتمایل به پایین
res	noitaloseR پایین
bate	پایین اوردن
the lower world	جهان پایین
the masses	دستههای پایین تر
prolapse	پایین افتادن
the valley lies below	ده در پایین است
prolapse	پایین افتادگی
to beat down	پایین اوردن
to bring down	پایین اوردن
minor	پایین رتبه
desceht	پایین امدن
prolapsus	پایین افتادگی
catabatic	پایین اینده
bottommost	پایین ترین
bottom up	از پایین به بالا
push down stack	پایین فشردنی
go down	پایین رفتن
pushdown	پایین فشردنی
submaxilla	ارواره پایین
decurrent	پایین افتاده
alow	روبه پایین
to come down	پایین امدن
dim light	نور پایین
to reach down	پایین اوردن
to set down	پایین اوردن
to sink in the scale	پایین رفتن
feet	پایین دامنه
low	پایین ضعیف
disrate	پایین اوردن
low	پایین اهسته
download	بارگیری پایین
downmost	پایین ترین
infrahuman	پایین تر از انسان
to look down	پایین امدن
foot	پایین بادبان
down current	جریان رو به پایین
to get down	پایین رفتن
down draft	جریان رو به پایین
down stroke	ضربه رو به پایین
to go down	پایین رفتن
downward stroke	ضربه رو به پایین
to let down	پایین کردن
downfeed	تغذیه رو به پایین
downtrend	سیربطرف پایین
descends	پایین امدن
let down	پایین کردن
shuts	پایین اوردن
shutting	پایین اوردن
low resolution	تفکیک پایین
low resolution	وضوح پایین
subordinate	فرعی پایین تر
subordinated	فرعی پایین تر
subordinating	فرعی پایین تر
depression	پایین دادن
depressions	پایین دادن
beneath	از زیر پایین تر از
drive	ضربه از پایین
drives	ضربه از پایین
downward	پایین زیرین
From top to bottom.	ازبالاتا پایین
lee	پایین باد
look down	پایین امدن
downstream	پایین رود
low order	پایین رتبه
subordinates	فرعی پایین تر
low order	مرتبه پایین
breast	نورد پایین
low frequency	فرکانس پایین
low energy	انرژی پایین
downward	روبه پایین
low wing	بال پایین
low pass	پایین گذر
low altitude	ارتفاع پایین
low activity	فعالیت پایین
nether	واقع در پایین
lower most	پایین ترین
lowest	پایین ترین
degrades	پایین دادن
lowpass	پایین گذار
comedown	پایین رفتن
go dan barai	رد کردن از پایین
neath or neath	پایین زیرین
downstream	پایین دست
hereinbelow	در پایین این
lowermost	پایین ترین
degrade	پایین دادن
At lower levels.	در سطوح پایین تر
hereinbelow	ازاین پایین تر
downfield	میدان پایین
lower threshold	استانه پایین
nether	زیر پایین
shut	پایین اوردن
descend	پایین امدن
downstairs	طبقه پایین
lower mast	دکل پایین
mean low water	اب پایین میانگین
nether world	جهان پایین
low level	در سطح پایین
low frequency engineering	تکنیک فرکانس پایین
low frequency filter	صافی فرکانس پایین
low oblique	عکس مایل پایین
low frequency furnace	کوره فرکانس پایین
reflow	فرونشینی پایین رفتن
dandle	بالا و پایین انداختن
low frequency current	جریان فرکانس پایین
low frequency generator	مولد فرکانس پایین
low level task	تکلیف سطح پایین
critical closing speed	سرعت بحرانی پایین