Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 256 (37 milliseconds)
English
Persian
gain
کسب کردن باز یافتن
gained
کسب کردن باز یافتن
gains
کسب کردن باز یافتن
Search result with all words
exchange
عوض کردن تسعیر یافتن
exchanged
عوض کردن تسعیر یافتن
exchanges
عوض کردن تسعیر یافتن
exchanging
عوض کردن تسعیر یافتن
meet
: برخورد کردن یافتن
meets
: برخورد کردن یافتن
flow
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flowed
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flows
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
adjourn
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
extend
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extending
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extends
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
locate
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
malfunction
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
migrate
سیر کردن انتقال یافتن
migrated
سیر کردن انتقال یافتن
migrates
سیر کردن انتقال یافتن
migrating
سیر کردن انتقال یافتن
terminate
محدود کردن خاتمه یافتن
terminated
محدود کردن خاتمه یافتن
terminates
محدود کردن خاتمه یافتن
improve
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improved
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mend
رفو کردن بهبودی یافتن
mended
رفو کردن بهبودی یافتن
mends
رفو کردن بهبودی یافتن
amend
بهتر کردن بهبودی یافتن
amended
بهتر کردن بهبودی یافتن
amending
بهتر کردن بهبودی یافتن
strengthen
تقویت یافتن تحکیم کردن
strengthened
تقویت یافتن تحکیم کردن
strengthens
تقویت یافتن تحکیم کردن
paragon
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
center
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
henpeck
سعی کردن برای تفوق یافتن
nympholept
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
transfuse
رسوخ یافتن در تزریق کردن در
head-hunting
<idiom>
جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
Other Matches
propagated
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
discovers
یافتن
detected
یافتن
finds
یافتن
detecting
یافتن
discovering
یافتن
detect
یافتن
detects
یافتن
discovered
یافتن
find
یافتن
discover
یافتن
overpower
استیلا یافتن بر
dwindling
تدریجاکاهش یافتن
specialises
تخصص یافتن
realize
تحقق یافتن
overpowered
استیلا یافتن بر
specialize
تخصص یافتن
specialising
تخصص یافتن
to get rid of
رهایی یافتن از
dwindles
تدریجاکاهش یافتن
dwindled
تدریجاکاهش یافتن
dwindle
تدریجاکاهش یافتن
specializing
تخصص یافتن
achieves
دست یافتن
relaxes
تخفیف یافتن
immix
امیزش یافتن
achieved
دست یافتن
realises
تحقق یافتن
relaxing
تخفیف یافتن
achieve
دست یافتن
specializes
تخصص یافتن
realising
تحقق یافتن
prefers
ترجیح یافتن
to gain in nealth
بهبودی یافتن
realized
تحقق یافتن
realizes
تحقق یافتن
specialization
تخصص یافتن
attains
دست یافتن
to get fame
شهرت یافتن
end
خاتمه یافتن
to get off
رهایی یافتن از
overcoming
غلبه یافتن
overcomes
غلبه یافتن
rises
خاتمه یافتن
accrue
گسترش یافتن
convect
انتقال یافتن
recover
بهبودی یافتن
rise
خاتمه یافتن
accrue
افزایش یافتن
recovers
بهبودی یافتن
overcome
غلبه یافتن
realizing
تحقق یافتن
over-
پایان یافتن
over
پایان یافتن
to gain the upper hand
غلبه یافتن
overpowers
استیلا یافتن بر
decrease
کاهش یافتن
decrease
نقصان یافتن
conquers
پیروزی یافتن بر
conquering
پیروزی یافتن بر
accrues
افزایش یافتن
conquer
پیروزی یافتن بر
to get ones hand in
دست یافتن به
ended
خاتمه یافتن
to be prolonged
امتداد یافتن
recovering
بهبودی یافتن
realised
تحقق یافتن
dominates
تفوق یافتن
terminates
خاتمه یافتن
ensure
اطمینان یافتن
ensured
اطمینان یافتن
ensures
اطمینان یافتن
diminishes
تقلیل یافتن
boomed
توسعه یافتن
booming
توسعه یافتن
diminish
نقصان یافتن
booms
توسعه یافتن
reduce
کاهش یافتن
diminish
تقلیل یافتن
diminishes
نقصان یافتن
ensuring
اطمینان یافتن
terminated
خاتمه یافتن
transcending
برتری یافتن
terminate
خاتمه یافتن
transcends
برتری یافتن
spread
گسترش یافتن
dominate
تفوق یافتن
dominated
تفوق یافتن
reduce
تقلیل یافتن
spreads
گسترش یافتن
reduces
کاهش یافتن
reduces
تقلیل یافتن
reducing
تقلیل یافتن
reducing
کاهش یافتن
insures
اطمینان یافتن
insuring
اطمینان یافتن
to take courage
خرات یافتن
transcend
برتری یافتن
transcended
برتری یافتن
centered
تمرکز یافتن
centers
تمرکز یافتن
to be transferred
انتقال یافتن
accrues
گسترش یافتن
accruing
افزایش یافتن
accruing
گسترش یافتن
wane
کاهش یافتن
waned
کاهش یافتن
outspread
گسترش یافتن
taper off
کاهش یافتن
decreased
نقصان یافتن
decreased
کاهش یافتن
lay hands on something
<idiom>
یافتن چیزی
outreach
برتری یافتن
decreases
نقصان یافتن
decreases
کاهش یافتن
come up with
<idiom>
یافتن پاسخ
pull round
بهبودی یافتن
to be through
فراغت یافتن
to peter out
نقصان یافتن
protend
امتداد یافتن
centred
تمرکز یافتن
centre
تمرکز یافتن
development
تکامل یافتن
developments
تکامل یافتن
boom
توسعه یافتن
shrinks
کاهش یافتن
wanes
کاهش یافتن
shrink
کاهش یافتن
shrinking
کاهش یافتن
waning
کاهش یافتن
relax
تخفیف یافتن
to quit oneself of
رهائی یافتن از
overmatch
تفوق یافتن
accedes
راه یافتن
masters
تسلط یافتن بر
accedes
دست یافتن
acceded
راه یافتن
mastered
تسلط یافتن
mastered
تسلط یافتن بر
master
تسلط یافتن
master
تسلط یافتن بر
acceded
دست یافتن
scant
تخفیف یافتن
accede
راه یافتن
accede
دست یافتن
centralisation
مرکزیت یافتن
centralization
مرکزیت یافتن
bunchout
برامدگی یافتن
acceding
دست یافتن
masters
تسلط یافتن
perennate
دوام یافتن
to extricate oneself
رهایی یافتن
demise
وفات یافتن
luxuriate
شکوه یافتن
tenser
تشدید یافتن
tenses
تشدید یافتن
tensest
تشدید یافتن
luxuriated
شکوه یافتن
tensing
تشدید یافتن
penetract
راه یافتن
keep one's head above water
رهایی یافتن
luxuriates
شکوه یافتن
wind up
پایان یافتن
acceding
راه یافتن
luxuriating
شکوه یافتن
take steps
<idiom>
آمادگی یافتن
center
تمرکز یافتن
expands
بسط یافتن
lessens
تقلیل یافتن
recvperate
بهبودی یافتن
escalate
فزونی یافتن
to grow better
بهبودی یافتن
alters
تغییر یافتن
altering
تغییر یافتن
up and about
<idiom>
بهبود یافتن
altered
تغییر یافتن
misalign
تغییر یافتن
alter
تغییر یافتن
get out
رهایی یافتن
lessening
تقلیل یافتن
to reach for knowledge
برای یافتن
to undergo a change
تغییر یافتن
meliorate
بهبود یافتن
to pull round
بهبودی یافتن
to develop
تکامل یافتن
escalating
فزونی یافتن
escalates
فزونی یافتن
escalated
فزونی یافتن
lessen
تقلیل یافتن
overspread
بسط یافتن
expand
بسط یافتن
expanding
بسط یافتن
lessened
تقلیل یافتن
wrap up
خاتمه یافتن
learn
اگاهی یافتن
deploy
گسترش یافتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com