English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
trade deficit کسری بازرگانی
Other Matches
shortage کسری
fractional کسری
shortcomings کسری
shortages کسری
shortcoming کسری
leakages کسری
leakage کسری
inadequate کسری
aliquot کسری
fraction کسری از
fractions کسری از
leakage or breakage کسری
fraction line خط کسری
shortsage کسری
deficits کسری
deficit کسری
fractionary کسری
shortfall کسری
shortfalls کسری
fractional part جز کسری
trade gap کسری تجارتی
trade deficit کسری تجارت
shortest کسری داشتن
two thousand odd 0002 و کسری
leakage کمبود و کسری
under- کسری دار
leakages کمبود و کسری
under کسری دار
lacked فقدان کسری
lack فقدان کسری
shorter کسری داشتن
shorter تک تیر کسری
deficiency کسری ایراد
fractional rotation گردش کسری
deficiencies کسری ایراد
shortest تک تیر کسری
mantissa جزء کسری
fractional size اندازه کسری
fractional turn چرخش کسری
fractionation method روش کسری
lacks فقدان کسری
budget deficit کسری بودجه
basic deficit کسری کلی
short تک تیر کسری
fractional pitch گام کسری
basic deficit کسری اساسی
fixed point part جزء کسری
short کسری داشتن
redder کسری داشتن حساب
lag rate میزان کسری پرسنل
reddest کسری داشتن حساب
trade balance deficit کسری تراز تجاری
reds کسری داشتن حساب
make up a deficit جبران کردن کسری
make up a deficit تامین کردن کسری
mantissa بخش کسری عدد
roots توان کسری یک عدد
red کسری داشتن حساب
root توان کسری یک عدد
lag rate نسبت کسری نیروی انسانی
proportional parts بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
improper fraction کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
leakage مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakages مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
point که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
integers گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
integer گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
mercantile agent بازرگانی
merchantry بازرگانی
trade بازرگانی
relating to business <adj.> بازرگانی
business <adj.> بازرگانی
for-profit <adj.> بازرگانی
corporate [commercial] <adj.> بازرگانی
commercial <adj.> بازرگانی
traded بازرگانی
commerce بازرگانی
emporetic بازرگانی
trading بازرگانی
commercial بازرگانی
mercantile بازرگانی
fractional reserve banking روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
quasi commercial شبه بازرگانی
union <adj.> اتحادیه بازرگانی
quasi commercial نیمه بازرگانی
sea borne commerce بازرگانی دردریا
trade mark علامت بازرگانی
idiograph نشان بازرگانی
foreign trade بازرگانی خارجی
business fluctuations نوسانات بازرگانی
internal trade بازرگانی داخلی
mercantilism سیاست بازرگانی
mart مرکز بازرگانی
maritime commerce بازرگانی دریایی
merchantman کشتی بازرگانی
trade secrets اسرار بازرگانی
trade secret اسرار بازرگانی
volume of trade حجم بازرگانی
merchant marine ناوگان بازرگانی
bilateral trade بازرگانی دو طرفه
chamber of commerce اتاق بازرگانی
merchant bank بانک بازرگانی
merchant banks بانک بازرگانی
chamber of commerce اطاق بازرگانی
business union اتحادیه بازرگانی
commercial banks بانکهای بازرگانی
business enterprise بنگاه بازرگانی
business موسسه بازرگانی
trade union اتحادیه بازرگانی
trade unions اتحادیه بازرگانی
businesses موسسه بازرگانی
business cycle دور بازرگانی
business activity فعالیت بازرگانی
balance of trade تراز بازرگانی
board of trade وزارت بازرگانی
board of trade هیئت بازرگانی
bill exchange برات بازرگانی
commercial bank بانگ بازرگانی
jobbing واسطه بازرگانی
commercial policy سیاست بازرگانی
commercial representative نمایندگی بازرگانی
commercial revolution انقلاب بازرگانی
trade fairs نمایشگاه بازرگانی
commercial tax مالیات بازرگانی
domestic trade بازرگانی داخلی
trade fair نمایشگاه بازرگانی
commercial attache وابسته بازرگانی
trades unions اتحادیه بازرگانی
commercially از راه بازرگانی
emporiums مرکز بازرگانی
emporium مرکز بازرگانی
emporia مرکز بازرگانی
chamber of trade اتاق بازرگانی
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
broker واسطه معاملات بازرگانی
brokered واسطه معاملات بازرگانی
brokering واسطه معاملات بازرگانی
trade journal روزنامه یا مجله بازرگانی
ideograph سمبل و علامت بازرگانی
brokers واسطه معاملات بازرگانی
maritime وابسته به بازرگانی دریایی
master mariner ناخدای کشتی بازرگانی
firms کارخانه موسسه بازرگانی
commercial intercourse معامله یا مراوده بازرگانی
hanse اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
firmest کارخانه موسسه بازرگانی
firm کارخانه موسسه بازرگانی
firmer کارخانه موسسه بازرگانی
business کسب و کار بازرگانی
business transaction داد و ستد بازرگانی
business economics علم اقتصاد بازرگانی
businesses کسب و کار بازرگانی
business cycle دور فعالیت بازرگانی
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
dealing مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
foreign trade multiplier ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
hermes خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری
emporium جای بازرگانی مرکز فروش
emporia جای بازرگانی مرکز فروش
stapling اساسی مرکز بازرگانی عمده
stapled اساسی مرکز بازرگانی عمده
staple اساسی مرکز بازرگانی عمده
emporiums جای بازرگانی مرکز فروش
overseas trade fair نمایشگاه بین المللی بازرگانی
clearing agreement موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
chamber of commerce اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
indiaman کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
industries and mines اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
international chamber of commerce اتاق بازرگانی بین المللی
interstate commerce بازرگانی در میان ایالتهای یک کشور
jaycee عضو اطاق بازرگانی جوانان
mercantilism سیاست موازنه بازرگانی کشور
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com