English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
proper decimal fraction کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
terminating decimal کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
Other Matches
mantissa رقم اعشاری لگاریتم معمولی افزایش عدد اعشاری
noisy mode سیستم محاسبات اعداد اعشاری که عددی غیر از صفر به محل کمترین ارزش در حین نرمالسازی عدد اعشاری افزوده میشود
mode عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
modes عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
decimal file system سیستم انبارداری اعشاری سیستم شمارش اقلام اعشاری
Hear hear! صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
rational number عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
decimal اعشاری
mantissa اعشاری
denary ده ده اعشاری)
decimals اعشاری
repeating decimal اعشاری مکرر
decimal point ممیز اعشاری
decimal balance ترازوی اعشاری
decimal digit رقم اعشاری
common logarithm لگاریتم اعشاری
decimal fraction کسر اعشاری
decimal points ممیز اعشاری
decimal number عدد اعشاری
decimal function کسر اعشاری
packed decimal عدد اعشاری فشرده
zone decimal دسته بندی اعشاری
decimals رقم دهدهی اعشاری
decimal tab جدول بندی اعشاری
decimal number system سیستم اعداد اعشاری
decimalist طرفدارسلسله اعشاری درپول
recurring decimal اعشاری مکرر [ریاضی]
decimal رقم دهدهی اعشاری
fractional مانیتن یک عدد اعشاری
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
decimal سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
biased ارزش توان در یک عدد اعشاری
characteristically مقدار نمای یک عدد اعشاری
decimals سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
actual decimal point نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
fractions bd1-.. 2-مانیتن در یک عدد اعشاری
fraction bd1-.. 2-مانیتن در یک عدد اعشاری
point ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
characteristic مقدار نمای یک عدد اعشاری
gigaflop یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
floating عمل ریاضی روی عدد اعشاری
floating عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
fixed point notation = قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
normalization تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
ebcdic کدمبادله اطلاعات اعشاری با کددودوئی توسعه یافته
floating عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
characteristic مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristically مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
floating point basic نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
routines مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routine مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routinely مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
normalised عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
radix نقط های که تقسیم بین واحد کمی و بخشی اعشاری را نشان میدهد
normalising عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalize عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalizes عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
floating UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
normalises عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
extended code decimalinterchange coded binary کدمبادله اعشاری کد شده بصورت دودوئی توسعه یافته
DX پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
noisy mode رقم معمولا غیرصفر که هنگام نرمالسازی عدد اعشاری در صورت وجود اختلال به آن اضافه شود
applesoft basic نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
i see ها! صحیح !
authentic صحیح
integral صحیح
correct <adj.> صحیح
accurate [correct] <adj.> صحیح
integers صحیح
correcting صحیح
exact <adj.> صحیح
proper <adj.> صحیح
true <adj.> صحیح
in order صحیح
real <adj.> صحیح
indecorous نا صحیح
fea صحیح
exacts صحیح
integer صحیح
exact صحیح
Quite [so] ! صحیح!
corrects صحیح
judiciously صحیح
good صحیح
exacted صحیح
authentical صحیح
righted صحیح
correct صحیح
well advised صحیح
accurate صحیح
righting صحیح
all right صحیح
proper صحیح
right صحیح
valid صحیح
simon pure صحیح
authentic document سند صحیح
rightly <adv.> بصورت صحیح
rightfully <adv.> بصورت صحیح
properly <adv.> بصورت صحیح
justly <adv.> بصورت صحیح
duly <adv.> بصورت صحیح
eugenic صحیح النسب
neatly <adv.> بصورت صحیح
orderly <adv.> بطور صحیح
tidily <adv.> بطور صحیح
neatly <adv.> بطور صحیح
tidily <adv.> بصورت صحیح
orderly <adv.> بصورت صحیح
genuine tradition حدیث صحیح
correctly <adv.> بصورت صحیح
homozygote صحیح النسب
that is right صحیح است
safe and sound صحیح وتندرست
the ticket کار صحیح
true complement مکمل صحیح
valid contract عقد صحیح
valid transaction معامله صحیح
spot-on دقیقا صحیح
A correct answer. جواب صحیح
right you are صحیح است
proper fraction کسر صحیح
ok صحیح است
aright <adv.> بصورت صحیح
rightly <adv.> بطور صحیح
rightfully <adv.> بطور صحیح
incorrupt صحیح و بی عیب
indue order به ترتیب صحیح
properly <adv.> بطور صحیح
integer variable متغیر صحیح
to be proper for صحیح بودن
integral number عدد صحیح
justly <adv.> بطور صحیح
duly <adv.> بطور صحیح
correctly <adv.> بطور صحیح
aright <adv.> بطور صحیح
up front <idiom> روراست ،صحیح
affirmative صحیح است
righted درست صحیح
righted به طور صحیح حق
integer عدد صحیح
truest خالصانه صحیح
truer خالصانه صحیح
true خالصانه صحیح
right به طور صحیح حق
whole numbers عدد صحیح
right درست صحیح
exacted صحیح عین
exacts صحیح عین
whole number عدد صحیح
exact صحیح عین
rightly بطور صحیح
drill روش صحیح
drilled روش صحیح
drills روش صحیح
integers عدد صحیح
integer number عدد صحیح
round عدد صحیح
considered با اندیشه صحیح
roundest عدد صحیح
okay صحیح است
righting درست صحیح
righting به طور صحیح حق
due process of the law تشریفات صحیح قانونی
correctly بطور درست و صحیح
whole number عدد صحیح [ریاضی]
In perfect condition (shape). کاملا" صحیح وسالم
authority منبع صحیح و موثق
right oh! صحیح است بچشم
azimuth fine adjustment تنظیم قوس صحیح
counting numbers اعدد صحیح [ریاضی]
integer عدد صحیح [ریاضی]
soundly بطور صحیح و سالم
rounded بصورت عدد صحیح
out in left field <idiom> از جواب صحیح دورشدن
whole numbers اعدد صحیح [ریاضی]
systemoless فاقد سیستم صحیح
hit the nail on the head <idiom> یافتن انتخاب صحیح
positive integer عدد صحیح مثبت
compos mentis دارای مشاعر صحیح
to do right کار صحیح کردن
safest صحیح اطمینان بخش
common sense قضاوت صحیح حس عام
cardinals عدد صحیح مثبت
cardinal عدد صحیح مثبت
impolitic مخالف رویه صحیح
character عدد صحیح خصوصیت
apply a correct holt اجرای فن صحیح کشتی
off بیموقع غیر صحیح
characters عدد صحیح خصوصیت
wrong پیام صحیح نیست
wronging پیام صحیح نیست
half integer number عدد نیم صحیح
rightly <adv.> بطور درست و صحیح
safes صحیح اطمینان بخش
levelheaded دارای قضاوت صحیح
integer programming برنامه سازی صحیح
aright <adv.> بطور درست و صحیح
correctly <adv.> بطور درست و صحیح
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com