Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
Other Matches
agents
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
contructive larcency
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
cop a plea
<idiom>
دردادگاه مقصراعلام شدن
right of action
حق طرح دعوی دردادگاه
To produce a witness.
دردادگاه شاهد آوردن
tipstaff
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
crier
مامور اخطارهای عمومی دردادگاه
extrajudicial
خارج از موضوع مطرح شده دردادگاه
We lost the case . We were convicted.
دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
brain washing
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
barrister
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barristers
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
erasable
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
exercising
اعمال
doings
اعمال
exertion
اعمال
acts
اعمال
exertions
اعمال
exercise
اعمال
exercised
اعمال
undertakings
اعمال
applications
اعمال
application
اعمال
exercises
اعمال
exercising a right
اعمال حق
exertions
اعمال زور
showing partial views
اعمال نظر
takeovers
اعمال کنترل
peonage
اعمال شاقه
lobbying
اعمال نفوذ
preventative actions
اعمال بازدارنده
applier
اعمال کننده
the galleys
اعمال شاقه
exertion
اعمال زور
labourhardl
اعمال شاقه
applicatory
اعمال شدنی
hard labour
اعمال شاقه
applicative
اعمال کردنی
exercising force
اعمال زور
exerts
اعمال کردن
exerting
اعمال کردن
exerted
اعمال کردن
exert
اعمال کردن
imposes
اعمال نفوذکردن
impose
اعمال نفوذکردن
strong-arm
اعمال زورکردن
strong arm
اعمال زورکردن
hard labor
اعمال شاقه
takeover
اعمال کنترل
impressment
اعمال زور
applicator
اعمال کننده
to have the pull of
اعمال نفوذکردن بر
galleys
اعمال شاقه
applying
اعمال کردن
apply
اعمال کردن
applies
اعمال کردن
willable
قابل اعمال
workable
قابل اعمال
copy protection
جلوگیری از اعمال کپی
To bring pressure to bear . To exert pressure .
اعمال فشار کردن
house keeping operation
اعمال خانه داری
undue influence
اعمال نفوذ ناروا
To use force(violence)
اعمال زور کردن
governance
اعمال قوه اختیارداری
non serverign acts
اعمال تصدی دولت
use one's influence
اعمال نفوذ کردن
unfair trade practice
اعمال تجاری نادرست
embraceor
اعمال نفوذ کننده
imprisonment with hard labour
حبس با اعمال شاقه
showing partial views
اعمال نظر کردن
penal servitude
حبس با اعمال شاقه
alteration
تغییر اعمال شده
to use one's influence upon
اعمال نفوذ کردن بر
capitalization
اعمال سیستم سرمایه داری
squeeze
[آبگیری از فرش با اعمال فشار]
applied magnetic field
میدان مغناطیسی اعمال شده
modification
تغییر اعمال شده به چیزی
interventions
عمل اعمال تغییر در سیستم
intervention
عمل اعمال تغییر در سیستم
encodes
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
imposed deformation
تغییر شکل اعمال شده
jarred
اعمال شوک شدید به یک وسیله
encode
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
jars
اعمال شوک شدید به یک وسیله
put on
اعمال کردن بکار گماردن
confidential
است نه اعمال تصدی موجودباشد
jar
اعمال شوک شدید به یک وسیله
pulse
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
pulsed
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
powers
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
the exercised thier veto
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
actions
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
track record
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track records
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
technology
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
procrustean
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
embracery
اعمال نفوذاز راه رشوه یا تهدیدوغیره
action
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
technologies
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
powering
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powered
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
whom
کسیکه
gospeller
کسیکه
dragman
کسیکه
blessed is he who
کسیکه
one who
کسیکه
embraceor
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
powers
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
argument
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
embracery
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
arithmetic
تابع ریاضی اعمال شده روی داده
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
arguments
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
powering
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
introspectionist
کسیکه معتقد به
stalker
کسیکه میخرامد
whomso
بهر کسیکه
constructionist
کسیکه قانون
minimalist
کسیکه خرسنداست
long shot
کسیکه درمسابقات
knowledge
دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
phosphor
مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
omnia pressumuntur solemniter
اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
correctional custudy
روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
equitable mortgage
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
interactive
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
syntax
قوانین گرامری اعمال شده به یک زبان برنامه نویسی
impressure
اعمال نیرو بر روی چیزی فشار و زور درامری
hash
عدد ایجاد شده پس از اعمال کلید در تابع hash
non procedural language
بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
take over bid
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
jogger
کسیکه اهسته می دود
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
joggers
کسیکه اهسته می دود
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
snorter
کسیکه خرناس میکشد
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
stable
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stables
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
case law
رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
diode
دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
head pessure
فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
stochastic model
نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
transformational rules
مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
condition
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
autodidact
کسیکه پیش خود میاموزد
elephantiac
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
revenant
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
browser
کسیکه جسته وگریخته میخواند
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
songwriter
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
sandbagger
کسیکه کیسه شن بکار برد
demonist
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
contrapuntist
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
gigman
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
non entity
کسیکه بودونابوداو یکی است
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
negroid
کسیکه خون سیاهان در او باشد
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
winegrower
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
liveryman
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
waxer
کسیکه موم مالی میکند
paperhanger
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
paradoxist
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com