Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
nonunion
کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
Other Matches
labor unions
اتحادیه کارگری
trade unions
اتحادیه کارگری
union
<adj.>
اتحادیه کارگری
trades unions
اتحادیه کارگری
labor union
اتحادیه کارگری
trade union
اتحادیه کارگری
yellow dog contract
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
union shop
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
rattening
محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
libertines
کسیکه پابند مذهب نیست
libertine
کسیکه پابند مذهب نیست
picketings
اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
maximalist
کسیکه اصرارداردکه حداکثرتقاضاهایش براورده شودوحاضربه تمکین نیست
intuitivist
کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
e f t a (european free trade association
اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
western european union
اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
unionism
اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
union shop
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
blue collar
کارگری
blue-collar
کارگری
proletarian
کارگری
laboring
کارگری
labor movement
نهضت کارگری
labor
نیروی کارگری
labor movement
جنبش کارگری
labor organization
سازمان کارگری
labor unions
سندیکای کارگری
dictatorship of proletariat
خودکامگی کارگری
labor union
سندیکای کارگری
union
<adj.>
سندیکای کارگری
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
jurisdictional dispute
مرکز حل اختلافات کارگری
labor turnover
نقل و انتقال کارگری
world federation of trade unions
فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری
nonunion
غیر وابسته بسندیکای کارگری
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
dockers
کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
docker
کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
closed shops
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
syndicalism
سیستم اتحادیهای برای تشکیلات کارگری سندیکالیسم
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
casual labour
کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
guild
اتحادیه
federation
اتحادیه
unions
اتحادیه
leagues
اتحادیه
league
اتحادیه
federations
اتحادیه
fraternities
اتحادیه
guilds
اتحادیه
fraternity
اتحادیه
union
اتحادیه
confederacies
اتحادیه
confederacy
اتحادیه
strike pay
حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
unions
اتحاد اتحادیه
trade union
اتحادیه تجارتی
labor union
اتحادیه کارگران
trade unions
اتحادیه اصناف
trade union
اتحادیه بازرگانی
trade unions
اتحادیه صنفی
syndicates
اتحادیه صنفی
unionists
عضو اتحادیه
labour union
اتحادیه کارگران
lague
مجمع اتحادیه
labor unions
اتحادیه کارگران
offensive league
اتحادیه تهاجمی
labor service
اتحادیه کارگران
trade union
اتحادیه اصناف
trade union
اتحادیه صنفی
labourunion
اتحادیه کارگران
trade union
اتحادیه تجاری
corporatism
صنف اتحادیه
unionist
عضو اتحادیه
trade unions
اتحادیه تجاری
union
اتحاد اتحادیه
customs union
اتحادیه گمرکی
custom union
اتحادیه گمرکی
craft union
اتحادیه صنفی
corporativism
صنف اتحادیه
syndicate
اتحادیه صنفی
company union
اتحادیه شرکت
citcuit
اتحادیه بازیها
business union
اتحادیه بازرگانی
vertical union
اتحادیه صنعتی
association football
اتحادیه فوتبال
incorporator
کارمند اتحادیه
economic union
اتحادیه اقتصادی
defensive league
اتحادیه دفاعی
union
<adj.>
اتحادیه بازرگانی
union
<adj.>
اتحادیه صنفی
circuit
اتحادیه کنفرانس
circuits
اتحادیه کنفرانس
European Union
[EU]
اتحادیه اروپا
industrial union
اتحادیه صنعتی
wheeling
اتحادیه ورزشی
trades unions
اتحادیه اصناف
syndicalism
اتحادیه گرایی
wheels
اتحادیه ورزشی
trades unions
اتحادیه صنفی
trades unions
اتحادیه تجاری
trades unions
اتحادیه بازرگانی
trades unions
اتحادیه تجارتی
wheel
اتحادیه ورزشی
trade unions
اتحادیه بازرگانی
trade unions
اتحادیه تجارتی
carpet exporters union
اتحادیه صادرکنندگان فرش
pan american union
اتحادیه پان امریکن
to unionise
[British E]
بشکل اتحادیه درآوردن
trusted
اتحادیه شرکتها ائتلاف
syndicate
تشکیل اتحادیه دادن
syndicate
اتحادیه تشکیل دادن
syndicates
تشکیل اتحادیه دادن
syndicates
اتحادیه تشکیل دادن
union
پیوند اتحادیه اتصالی
non union
جدا از اتحادیه صنفی
trusts
اتحادیه شرکتها ائتلاف
unions
پیوند اتحادیه اتصالی
trust
اتحادیه شرکتها ائتلاف
to unionize
[American E]
بشکل اتحادیه درآوردن
leaguer
محاصره عضو اتحادیه
divisions
اتحادیه باشگاههای حرفهای
international union
اتحادیه بین المللی
syndicator
تشکیل دهنده اتحادیه
trade unionists
عضو اتحادیه صنفی
trade unionist
عضو اتحادیه صنفی
hanse
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
division
اتحادیه باشگاههای حرفهای
cartel
اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
f.a cup
جام اتحادیه باشگاههای انگلستان
u.f.a cup
جام اتحادیه باشگاههای اروپا
the miner's f.
اتحادیه یاپیمان کان کنان
cartels
اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
guilds
اتحادیه محل اجتماع اصناف
syndicalism
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
guild
اتحادیه محل اجتماع اصناف
labor relations
روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
federated
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionized
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
ORIA
اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
afips
اتحادیه امریکایی انجمنهای پردازش اطلاعات
stock exchnge
بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
federate
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionised
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionises
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionising
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionization
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federates
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federating
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
a ban from flying in the EU
قدغن پرواز در
[منطقه]
اتحادیه اروپا
unionize
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizing
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
trade unionism
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
unionizes
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
ifips
اتحادیه بین المللی انجمنهای پردازش اطلاعات
craft union
اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
Freemason
[استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
international air transport association
اتحادیه بین المللی حمل و نقل هوایی
grey cup
مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
trade unionism
سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
baltic exchange
اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
whom
کسیکه
dragman
کسیکه
gospeller
کسیکه
blessed is he who
کسیکه
one who
کسیکه
introspectionist
کسیکه معتقد به
constructionist
کسیکه قانون
minimalist
کسیکه خرسنداست
whomso
بهر کسیکه
stalker
کسیکه میخرامد
long shot
کسیکه درمسابقات
cartels
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartel
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
snorter
کسیکه خرناس میکشد
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
jogger
کسیکه اهسته می دود
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com