Total search result: 201 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
dedicatee |
کسیکه چیزی باوپیشکش یابنام اووقف میشود |
|
|
Other Matches |
|
stripper |
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند |
strippers |
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند |
casual poor |
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود |
yard man |
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود |
land shark |
کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود |
liter any executor |
کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود |
presentee |
کسیکه چیزی باوعرضه شده |
cessionary |
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد |
whitener |
شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند |
parroter |
کسیکه چیزی را طوطی وار یادمیگیرد |
controls |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
controlling |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
control |
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود |
allottee |
کسیکه چیزی باو اختصاص داده شده |
devisor |
کسیکه بمیل خویش چیزی رابدیگری بارث می گذارد مورث |
destinations |
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود |
destination |
محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود |
mediaevalist |
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای |
he knows a thing or two |
یک چیزی سرش میشود |
connection |
اتصال یا چیزی که متصل میشود |
connexions |
اتصال یا چیزی که متصل میشود |
disposable |
چیزی که پس از استفاده دور انداخته میشود |
deusexmachina |
شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود |
nine days wonder |
چیزی که جند صباحی تازگی داردو پس از ان زودفراموش میشود |
Could you repeat what you said, please? |
میشود لطفا آن چیزی را که گفتید دوباره تکرار کنید؟ |
dragrope |
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود |
top |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
reactive mode |
حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود |
electronic |
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند |
screen |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
screening, screenings |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
screens |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
screened |
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود |
sector |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
sectors |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
imported |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
import |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
importing |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
echoed |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoes |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoing |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echo |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
formed |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
forms |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
perfoliate |
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود |
form |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
traces |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
trace |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
averages |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
traced |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
averaged |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
average |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averaging |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
loads |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
load |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
dummy |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
dummies |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
softest |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
softer |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
soft |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
town fog |
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود |
throughput |
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود |
suffix notation |
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید |
masters |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
seconded |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
mastered |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
master |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
seconds |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
second |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
seconding |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
faxes |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxed |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxing |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
fax |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
workgroup |
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود |
horned scully |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
to concern something |
مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن] |
standards |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
standard |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
auto |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
autos |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
to watch something |
مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن] |
phototransistor |
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود |
self- |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
transfer |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
transfers |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
config.sys |
این فایل در هنگام روشن شدن CPU یک بار خوانده میشود و سیستم عامل بار میشود |
transferring |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
asynchronous |
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند |
blessed is he who |
کسیکه |
one who |
کسیکه |
gospeller |
کسیکه |
dragman |
کسیکه |
whom |
کسیکه |
palmtop |
کامپیوتر شخصی که آن قدر کوچک است که در یک است جا میشود و با دست دیگر پردازش میشود |
addition |
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود |
additions |
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود |
mode |
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد |
resident |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
residents |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
modes |
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد |
POSIX |
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود |
minimalist |
کسیکه خرسنداست |
stalker |
کسیکه میخرامد |
introspectionist |
کسیکه معتقد به |
whomso |
بهر کسیکه |
long shot |
کسیکه درمسابقات |
constructionist |
کسیکه قانون |
page |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
pages |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
phased |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
paged |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
phases |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
phase |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
heliophobe |
کسیکه ازافتاب بیزاراست |
euphuist |
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند |
misogynists |
کسیکه از زن بیزار است |
pall bearer |
کسیکه در همراهی با جنازه |
nob |
کسیکه از طبقات بالاباشد |
snorter |
کسیکه خرناس میکشد |
tugger |
کسیکه کوشش وتقلامیکند |
nobs |
کسیکه از طبقات بالاباشد |
figurant |
کسیکه باجمع میرقصد |
scaler |
کسیکه مقیاس بکارمیبرد |
joggers |
کسیکه اهسته می دود |
jogger |
کسیکه اهسته می دود |
misogynist |
کسیکه از زن بیزار است |
obstructionist |
کسیکه برای جلوگیری |
wonder worker |
کسیکه معجزه میکند |
rumormonger |
کسیکه شایعه میسازد |
benedick |
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند |
read |
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
warehousing system |
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود |
reads |
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
to stop somebody or something |
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی] |
sandbagger |
کسیکه کیسه شن بکار برد |
songwriter |
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید |
faunist |
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند |
somnambulistic |
کسیکه درخواب راه میرود |
chain-smoker |
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد |
nightwalker |
کسیکه شب در خواب راه میرود |
soliloquizer |
کسیکه باخود حرف میزند |
pseudologist |
کسیکه مرتبا دروغ میگوید |
soliloquist |
کسیکه باخود حرف میزند |
stargazer |
کسیکه به ستاره ها خیره شده |
paradoxist |
کسیکه سخنهای متناقض میگوید |
symposiarch |
کسیکه جلسهای را اداره میکند |
symposiast |
کسیکه در بزم شرکت میکند |
pseudologer |
کسیکه مرتبا دروغ میگوید |
deadhead |
کسیکه بدون بلیط سوار |
sweaters |
کسیکه عرق میکند پلوور |
sweater |
کسیکه عرق میکند پلوور |
night walker |
کسیکه در خواب راه میرود |
negroid |
کسیکه خون سیاهان در او باشد |
ghost writer |
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد |
ghost-writer |
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد |
ghost-writers |
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد |
chain smoker |
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد |
chain-smokers |
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد |
lobbyists |
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند |
lobbyist |
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند |
pranksters |
کسیکه شوخی زننده کند |
paperhanger |
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند |
prankster |
کسیکه شوخی زننده کند |
browser |
کسیکه جسته وگریخته میخواند |
scapegoats |
کسیکه قربانی دیگران شود |
liveryman |
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد |
purse bearer |
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد |
speller |
کسیکه لغت را هجی میکند |
revenant |
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است |
sitters |
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند |
malaprop |
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد |
demonist |
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست |
embracer |
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند |
depositor |
کسیکه پول در بانک میگذارد |
falconers |
کسیکه با شاهین شکار میکند |
light sleeper |
کسیکه خوابش سبک است |
elephantiac |
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است |
falconer |
کسیکه با شاهین شکار میکند |
sitter |
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند |
non entity |
کسیکه بودونابوداو یکی است |
lobbyer |
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند |
libertine |
کسیکه پابند مذهب نیست |
contrapuntist |
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست |
ortorian |
کسیکه شرکت در خواندن بنماید |
pledger |
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد |
hylicist |
کسیکه معتقد به مادیات است |
gunfighter |
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد |
paralogist |
کسیکه قیاس نادرست میسازد |
waxer |
کسیکه موم مالی میکند |
inductee |
کسیکه وارد خدمت شده |
gossiper |
کسیکه شایعات بی اساس میدهد |
winegrower |
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد |
fruitarian |
کسیکه با میوه زندگی میکند . |
fruiter |
کسیکه درخت میوه میکارد |
weaner |
کسیکه بچه را از شیر میگیرد |
processionist |
کسیکه با دستهای راه میافتد |
autodidact |
کسیکه پیش خود میاموزد |
watchers |
کسیکه پاسداری و نظارت میکند |