Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
Other Matches
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
encroachment
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
victimizes
قربانی کردن
sacrifice
قربانی کردن
offer a sacrifice
قربانی کردن
sacrificed
قربانی کردن
victimize
قربانی کردن
victimization
قربانی کردن
victimised
قربانی کردن
victimises
قربانی کردن
victimizing
قربانی کردن
victimized
قربانی کردن
victimising
قربانی کردن
sacrifices
قربانی کردن
sacrificing
قربانی کردن
self immolation
قربانی کردن خود
sacrifice
قربانی کردن جانبازی
sacrificing
قربانی کردن جانبازی
sacrificed
قربانی کردن جانبازی
sacrifices
قربانی کردن جانبازی
sacrifices
قربانی دادن فداکاری کردن
sacrifice
قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing
قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificed
قربانی دادن فداکاری کردن
individualize
از دیگران جدا کردن
individualizes
از دیگران جدا کردن
individualized
از دیگران جدا کردن
individualising
از دیگران جدا کردن
individualizing
از دیگران جدا کردن
individualises
از دیگران جدا کردن
individualised
از دیگران جدا کردن
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
To put ones nose into other peoples affairs .
درکار دیگران فضولی کردن
to trespass
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights
بحقوق دیگران تجاوز کردن
draw away
جلوتر از دیگران حرکت کردن
scapegoats
کسی راقربانی دیگران کردن
upstaging
توجه دیگران را به خود جلب کردن
rain on someone's parade
<idiom>
برنامه های دیگران را مختل کردن
upstages
توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarising
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaged
توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarizes
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarist
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
exclucivism
بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
sports
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
Eavesdrop
فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
misprision
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
to pound the filed
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
to bring somebody into line
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
lifemanship
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
sacrificed
قربانی
victims
قربانی
sacrifices
قربانی
victim
قربانی
sacrificing
قربانی
vicarious saccifice
قربانی
mactation
قربانی
sacrifice
قربانی
immolation
قربانی
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
heave offering
قربانی افراشتنی
mascots
نظر قربانی
mascot
نظر قربانی
talisman
نظر قربانی
talismans
نظر قربانی
two bishops sacrifice
قربانی دو فیل
sacriticer
قربانی کننده
immolator
قربانی کننده
two bishops sacrifice
قربانی لاسکر
immolate
قربانی شدن
victimology
قربانی شناسی
prey
طعمه قربانی
hecatomb
قربانی همگانی
hecatomb
قربانی صدگاو
victimless crime
جرم بدون قربانی
sacrificial
فداکارانه وابسته به قربانی
burnt sacrifice
قربانی سوخته یا سوختنی
gambit
قربانی پیاده شطرنج در گشایش
greek gift
قربانی فیل شطرنج درخانه اچ 7
he fell a v to his ambition
قربانی جاه طلبی خودشد
hieromancy
طالع بینی ازروی قربانی
gambits
قربانی پیاده شطرنج در گشایش
sacrificed
قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrificing
قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifice
قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifices
قربانی برای شفاعت فداکاری
cannon fodder
[soldiers pointlessly and unscrupulously sacrificed]
خوراک توپ
[سربازان بیهوده و بی وجدانه قربانی شده]
rests
دیگران
rest
دیگران
regard for others
واهمه از دیگران
et al
مخفف و دیگران
regrad for others
ملاحظه دیگران
asides
جدااز دیگران
aside
جدااز دیگران
What do the others say?
دیگران چه می گویند؟
regard for others
ملاحظه دیگران
regard for others
رعایت دیگران
spoiler
محل عیش دیگران
dummies
الت دست دیگران
dummy
الت دست دیگران
breach
تجاوز به حقوق دیگران
infringer
متخطی به حقوق دیگران
draw away
دیگران را پست سرگذاشتن
one-upmanship
<idiom>
توانایی سر بودن از دیگران
breached
تجاوز به حقوق دیگران
breaches
تجاوز به حقوق دیگران
spoilsman
محل عیش دیگران
to live at the expense of society
بار دیگران شدن
mind reader
کاشف افکار دیگران
to pull the strings
دیگران را الت قراردادن
under one's belt
<idiom>
استفاده از تجارب دیگران
take after
<idiom>
مثل دیگران رفتارکردن
steal one's thunder
<idiom>
قاپیدن کلام دیگران
mind readers
کاشف افکار دیگران
infringement on others rights
تخطی به حقوق دیگران
vicarious saccifice
خودش به جای دیگران
as a warning to others
برای عبرت دیگران
mind reading
کشف افکار دیگران
an outrage upon justice
پایمال سازی حق دیگران
prepotent
نیرومندتر از دیگران غالب
prevenance
توجه باحتیاجات دیگران
to break the ice
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
Pry not into the affair of others.
<proverb>
در کار دیگران مداخله مکن .
proportion
اندازه چیزی در برابر با دیگران
run away with
<idiom>
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
splurge
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to be the odd one out
<idiom>
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
i do not know;try the others
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
john aleay jones
جان که نام دیگران جوتراست
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
interlope
پادرمیان کار دیگران گذاردن
spoilsports
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
to interject a remark
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
poked
سکه زدن فضولی در کار دیگران
peeping Tom
<idiom>
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
spoilsport
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
oddball
<idiom>
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
spoilsport
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
have a way with
<idiom>
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
go (someone) one better
<idiom>
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
cool one's heels
<idiom>
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
claptrap
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
Be quiet so as not to wake the others.
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
poke
سکه زدن فضولی در کار دیگران
pokes
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poking
سکه زدن فضولی در کار دیگران
spoilsports
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
sadistically
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
plagiary
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
sadist
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
you said it/you can say that again
<idiom>
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
copiers
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
swim against the tide/current
<idiom>
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
sadistic
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
to throw one's lot
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
To lay one self open to ridicule .
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
to put in a piece of work
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
Schadenfreude
لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
His happiness consists in helping others.
خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
bohemian
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemians
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
to herd with other people
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
cats paw
الت دست دیگران گره پنجه گربهای
self enforcing
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
parrotry
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
She is more culpable than the others.
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
ignore
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
totaquine
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
totaquina
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
ignores
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
noctule
یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
livery stable
اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
interlopers
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
echolalia
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
interloper
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
fast talker
<idiom>
گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com