Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
English
Persian
metrist
کسی که در متر کردن مهارت دارد
Other Matches
slugger
بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
triple threat
بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
proficiency rating
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
qualification card
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
mastered
کسب مهارت کردن
master
کسب مهارت کردن
masters
کسب مهارت کردن
overmaster
مهارت کامل پیدا کردن در
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
ship handling
مهارت در کار کردن با ناو مانور دادن ناو
compressive strength
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
She is passionately fond of tennis .
شهوت تنیس باز ی کردن دارد
It is written for our benefit
نوشته کردن برای ما فایده دارد
residents
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
resident
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
adeptness
مهارت
proficiency
مهارت
deftness
مهارت
light handedness
مهارت
execute
مهارت
artifices
مهارت
gripe
مهارت
artifice
مهارت
adroitness
مهارت
executed
مهارت
inapt
بی مهارت
technique
مهارت
technique
فن مهارت
techniques
فن مهارت
inexpert
بی مهارت
handiness
مهارت
workmanship
مهارت
masterkiness
مهارت
skill less
بی مهارت
sophistication
مهارت
skilless
بی مهارت
executing
مهارت
incompetent
بی مهارت
executes
مهارت
techniques
مهارت
expertise
مهارت
skill
مهارت
ham-fisted
بی مهارت
ham handed
بی مهارت
maladroit
بی مهارت
ham fisted
بی مهارت
credential
مهارت
know-how
مهارت
competence
مهارت
dextrously
به مهارت
expertise
مهارت
qualification
مهارت
proficiency pay
حق مهارت
unskillful
بی مهارت
ingenuity
مهارت
knack
مهارت
facility
مهارت
skill
مهارت
groove
مهارت
grooves
مهارت
unskilled
بی مهارت
pantywaist
[Am En]
آدم بی مهارت
pussy
[Am E]
آدم بی مهارت
weenie
[Am E]
آدم بی مهارت
jessy
آدم بی مهارت
seamanship
مهارت در دریانوردی
jessie
آدم بی مهارت
combat proficiency
مهارت رزمی
skill
مهارت فنی
credential
مهارت فنی
tactlessly
بی مهارت بی سلیقه
tactless
بی مهارت بی سلیقه
proficiency
مهارت تخصص
competence
مهارت فنی
qualification
مهارت فنی
skillful Šetc
با مهارت ماهرانه
skill level
پایه مهارت
salesmanship
مهارت در فروشندگی
manual skill
مهارت دستی
sport skill
مهارت ورزشی
human skill
مهارت انسانی
versatility
روانی مهارت
wimp
آدم بی مهارت
qualify
کسب مهارت
softie/softy
آدم بی مهارت
motor skill
مهارت حرکتی
wuss(y)
آدم بی مهارت
crafts
مهارت نیرنگ
sissy
آدم بی مهارت
natatorial skill
مهارت در شنا
qualifies
کسب مهارت
expertness
خبرویت مهارت
skill learning
مهارت اموزی
tact
کاردانی مهارت
qualification
کسب مهارت
qualification
مهارت فنی
fundamental skill
مهارت بنیادی
dauber
نقاش بی مهارت
manipulation
انجام با مهارت
weakling
آدم بی مهارت
up one's alley
<idiom>
مهارت درچیزی
wet
آدم بی مهارت
fine skill
مهارت فریف
cissy
آدم بی مهارت
weed
آدم بی مهارت
unskil
ناشی بی مهارت
milquetoast
آدم بی مهارت
mollycoddle
آدم بی مهارت
namby-pamby
آدم بی مهارت
craft
مهارت نیرنگ
hookers
مهاجمی که وسط خط جلو درتجمع است و حق رد کردن توپ را با پا دارد
hooker
مهاجمی که وسط خط جلو درتجمع است و حق رد کردن توپ را با پا دارد
facileness
مهارت عدم ثبات
surfmanship
مهارت در موج سواری
seaman ship
مهارت در راندن قایق
spiller
خوش شانسی نه مهارت
expert badge
نشان مهارت در تیراندازی
fine art
هر مهارت هنری وفریف
skill
مهارت عملی داشتن
showboating
نمایش دادن مهارت
technomotorial skill
مهارت تکنیکی- حرکتی
skill level
پایه مهارت فنی
diplomatically
از روی مهارت و بصیرت
wonderwork
کار عجیب مهارت
conveyancing
مدیریت از روی مهارت
qualification badge
نشان مهارت در تیراندازی
sport skill pattern
الگوی مهارت ورزشی
stickhandling
مهارت در استفاده از چوب
qualification record
پرونده مهارت فنی
sword play
مهارت در بکارگیری شمشیر
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
overwrought
تهیه شده ازروی مهارت
rate
میزان مهارت شدت تغییرات
ropemanship
مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
dan
درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
rates
میزان مهارت شدت تغییرات
quaint
از روی مهارت عجیب و جالب
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
technique
اصول مهارت روش فنی
techniques
اصول مهارت روش فنی
veteran skill
مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
nympholept
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
gymkhanas
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
seeds
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seed
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
cat
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
gymkhana
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
syllogist
کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
techniques
روش با مهارت برای انجام کاری
up one's street
[British English]
, down one's alley
[American English]
مناسب ذوق وسلیقه
[مهارت درچیزی ]
cats
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
to be out of one's depth
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
technique
روش با مهارت برای انجام کاری
Pronoia
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
resident
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
residents
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
test examiner
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
seaman's eye
دقت پیش بینی ملوانی مهارت دریایی
mallet goal
نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
self compiling compiler
کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
solocross
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
he muddled through
بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
don't give up the day job
<idiom>
[در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
routing
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
trials
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trial
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
self-
که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
HyperTerminal
برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
service
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
chain
متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chains
متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
reconditioning training
اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
advanced level
پایه مهارت عالی در سطح عالی
trickiest
خدعه امیز مهارت امیز
tricky
خدعه امیز مهارت امیز
trickier
خدعه امیز مهارت امیز
heavy fighting is in progress
دارد
hast
او دارد
are there any remarks?
دارد
chain
دارد.
he has a rage for money
دارد
he has worms
دارد
he is ill with fever
تب دارد
has
دارد
there is a time for everything
دارد
chains
دارد.
there is a rumour that
شهرت دارد که
I owe him a dept of gratitude.
حق بگردنم دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com