English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
bargain hunter کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
Other Matches
He is looking for trouble. دنبال شر می گردد
flophouses اطاق ارزان قیمت
flophouse اطاق ارزان قیمت
cheap labor نیروی کار ارزان قیمت
calico پارچههای پنبهای ارزان قیمت
five and ten مغازه اجناس ارزان قیمت
barrelhouse میکده ورقاصخانه ارزان قیمت
good deal <idiom> قیمت ارزان باکیفیتی بالا
finds برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
datacom امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
honky tonk محل رقص یا کلوپ شبانه ارزان قیمت
flea market بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea markets بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
dump بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
highway robbery <idiom> قیمت خیلی بالا
aniline رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
kinked demand curve و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
current standard cost مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
underprice قیمت پایین تراز قیمت بازار
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
last price اخرین قیمت حداقل قیمت
normal price قیمت عادی قیمت معمولی
shadow price شبه قیمت قیمت ضمنی
quantum valebat در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
rattling خیلی تند خیلی خوب
spiral of wages and prices حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
microcomputer ارزان
inexpensively ارزان
low priced ارزان
jitney ارزان
hand me down ارزان
hand-me-down ارزان
cut rate ارزان
inexpensive ارزان
micro ارزان
micros ارزان
cheapest ارزان
penny a line ارزان
cheaper ارزان
cheap ارزان
hand-me-downs ارزان
unsettling آنچهباعثعصبانیتوخشمشما گردد
to sell off ارزان فروختن
undersell ارزان تر فروختن
dirt cheap بسیار ارزان
brummagem پست ارزان
to pull down ارزان کردن
to look down ارزان شدن
gimcrack بازیچه ارزان
cheapskate ادم ارزان خر
cheap labor کار ارزان
look down ارزان شدن
easy money پول ارزان
gasper سیگارت ارزان
red eye ویسکی ارزان
flivver اتومبیل ارزان
off season ارزان تر از معمول
grotty ارزان و کثیف
jerry built ارزان بناشده
jerry-built ارزان بناشده
bargain خرید ارزان
doss-houses مسافرخانهی ارزان
doss-house مسافرخانهی ارزان
cheap money پول ارزان
penny gaff نمایشگاه ارزان
gaff تفریحگاه ارزان پیرمردپرحرف
hand me down لباس ارزان ودوخته
gladstone نوعی شراب ارزان
hand-me-down لباس ارزان ودوخته
penny a line ارزان نویس بی مایه
woodbind سیگار برگ ارزان
woodbine سیگار برگ ارزان
hand-me-downs لباس ارزان ودوخته
covenant که بین طرفین مبادله می گردد
He wont be back for another six months. رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
The earth moves round the sun . زمین بدور خورشید می گردد
covenants که بین طرفین مبادله می گردد
Spint not against heaven,it will fall back in thy . <proverb> بر آسمان تف مکن,که به صورتت بر مى گردد .
reductase دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
That is despised which is cheaply obtained. <proverb> ارزان یافته خوار است .
cheapen ارزان شدن تحقیر کردن
cheapened ارزان شدن تحقیر کردن
cheapening ارزان شدن تحقیر کردن
profit cannibalism افراط در تخفیف و ارزان فروشی
cheapens ارزان شدن تحقیر کردن
bargaining قرارداد معامله خرید ارزان
bargained قرارداد معامله خرید ارزان
bargain قرارداد معامله خرید ارزان
jerry build با مصالح ارزان ساختمان کردن
gallery جای ارزان اطاق نقاشی
skid row محله مشروب فروشهای ارزان
penny barber دلاک ارزان یا دینار گیر
galleries جای ارزان اطاق نقاشی
bargains قرارداد معامله خرید ارزان
ten cent store فروشگاه دارای کالاهای ارزان
It is dirt cheap . It is a give - away . مفت است ( بی نهایت ارزان )
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
Everything goes back to its origin . <proverb> باز گردد به اصل خود هر چیز .
dedication قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
sell off ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
wood bine ویشه تاک جنگلی یکجورسیگار ارزان
save all چیزی که مانع زیان گردد پایه شمعدان
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
proteranthous دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
It was inappropriate to make such a remark . مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
registers ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
registering ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
register ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
delay دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delaying دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delays دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
Unless otherwise stated . مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
gutter man دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
leading article کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading articles کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
koalapad صفحه دیجیتالی کننده ارزان برای ریزکامپیوترها
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
marginal cost pricing قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
When one door shuts another opens. <proverb> وقتى درى بسته مى شود در دیگرى باز مى گردد .
forces ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forcing ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
out and in گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
polder زمین پست ساحلی که بوسیله سد بندی مزروع گردد
force ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
in irons نقص در تعیین سمت حرکت که در نتیجه قایق بعقب بر می گردد
annulus دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
asset جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
eds وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
progressive rebate تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
circulating ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
curved weft [انتهای نخ پودی که به زیر تارهای انتهایی خم شده و محکم می گردد.]
rear دنبال
pickup artist زن دنبال کن
attachment دنبال
in the wake of در دنبال
pope's nose دنبال چه
parsmip nose دنبال چه
reared دنبال
rearing دنبال
pursuit دنبال
pursuits دنبال
philanderer زن دنبال کن
philanderers زن دنبال کن
rears دنبال
dangler دنبال رو
player [American E] زن دنبال کن
pick-up artist زن دنبال کن
trover دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
typematic هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
documenting فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
document فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
documented فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
perfect participle وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
hitches نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitching نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitch نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
alumetize الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
hitched نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
eerom دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
debt limit حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
observation pipe لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
pursuant دنبال کننده
traces دنبال کردن
chased دنبال کردن
to give chase دنبال کردن
traced دنبال کردن
dog دنبال کردن
reopened دنبال کردن
dogs دنبال کردن
graph follower دنبال گر گراف
reopen دنبال کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com