English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
perjurer کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
Other Matches
perjuring شهادت دروغ دادن
perjures شهادت دروغ دادن
perjure شهادت دروغ دادن
false oath سوگند دروغ
to swore falsely سوگند دروغ خوردن
perjures سوگند دروغ خوردن
forswear سوگند دروغ خوردن
perjure سوگند دروغ خوردن
manswear سوگند دروغ خوردن
perjuring سوگند دروغ خوردن
forswears سوگند دروغ خوردن
to forswear oneself سوگند دروغ خوردن
forswearing سوگند دروغ خوردن
forsworn سوگند دروغ یاد کرده
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
perjured سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
fibbed دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fib دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibs دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
rouser دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
fibbing دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
perjury قسم دروغ گواهی دروغ
calumnies دروغ
perjurious دروغ
calumny دروغ
equivocation دروغ
falsity دروغ
untrue دروغ
false accusation دروغ
falsehood دروغ
fibster دروغ گو
false دروغ
lies دروغ
fable دروغ
lied دروغ
falsehoods دروغ
lie دروغ
fibbing دروغ
fibbed دروغ
fibs دروغ
fib دروغ
fables دروغ
ruise اخبار دروغ
bungs ساقی دروغ
A transparent (blatant)lie. دروغ شاخدار
lay to دروغ گفتن
falsehoods سخن دروغ
to invent stories دروغ ساختن
lied :دروغ گفتن
pathometer دروغ سنج
jactation دعوی دروغ
lie دروغ گفتن
lie detector دروغ سنج
jack o' lantern دروغ نور
pseudology دروغ گویی
pseudologia fantastica دروغ پردازی
bunging ساقی دروغ
bunged ساقی دروغ
leasing دروغ گویی
bung ساقی دروغ
to spin yarns دروغ ساختن
A pack of lies . یک مشت دروغ
lies :دروغ گفتن
weasels دروغ گفتن
weasel دروغ گفتن
whiff دروغ گفتن
jactitation دعوی دروغ
to tell a lie دروغ گفتن
prevaricate دروغ گفتن
prevaricated دروغ گفتن
prevaricates دروغ گفتن
prevaricating دروغ گفتن
belie دروغ گفتن
belied دروغ گفتن
disinformation دروغ پراکنی
belies دروغ گفتن
belying دروغ گفتن
fairy tale دروغ شگفتانگیز
fairy tale دروغ شاخدار
equivocating دروغ گفتن
equivocates دروغ گفتن
fiction وهم دروغ
fictions وهم دروغ
to lie in one's throat دروغ شاخدارگفتن
to give the lie to دروغ در اوردن
to forge a lie دروغ بافتن
thumper دروغ شاخدار
in reproof of lying درنکوهش دروغ
they suspect him of lying دروغ باومیبرند
gab دروغ گفتن
equivocate دروغ گفتن
equivocated دروغ گفتن
fairy tales دروغ شگفتانگیز
fairy tales دروغ شاخدار
tarradiddle دروغ کوچک
white lie دروغ سفید
white lies دروغ مصلحتآمیز
white lies دروغ سفید
taradiddle دروغ کوچک
swearword قسم دروغ
falseness دروغ بودن
falsely بطور دروغ
false oath قسم دروغ
falsehood سخن دروغ
it proved false دروغ بود
it proved false دروغ درامد
fictitiousness بخودبستگی دروغ
bouncer دروغ بزرگ وفاحش
bouncers دروغ بزرگ وفاحش
fabulously بشکل افسانه یا دروغ
to lie like a gasmeter دروغ بزرگ گفتن
perjure قسم دروغ خوردن
perjure گواهی دروغ دادن
travellers tell fine tales جهاندیده بسیارگوید دروغ
false witness گواهی یاشهادت دروغ
A white lie . دروغ مصلحت آمیز
white lie دروغ مصلحت آمیز
whiff دروغ در چیزی گفتن
perjures گواهی دروغ دادن
perjuring قسم دروغ خوردن
perjuring گواهی دروغ دادن
plumper دروغ صرف سقوط
white lie <idiom> دروغ مصلحت آمیز
perjures قسم دروغ خوردن
falsism سخن دروغ و بی مزه
to persuade oneself به خود دروغ گفتن
he lied to me بمن دروغ گفت
he tipped me the traveller دروغ بمن گفت
he scorns to lie از دروغ گفتن عاردارد
lie detector دستگاه کشف دروغ
it sounds false دروغ بنظر میرسد
disbelieves اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
plumper فربه کننده دروغ محض
She is a habitual liar. روی عادت دروغ می گوید
he lied to my face توی چشم من دروغ گفت
pseudologer کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologist کسیکه مرتبا دروغ میگوید
disbelieved اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belying دروغ دراوردن خیانت کردن
disbelieving اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belies دروغ دراوردن خیانت کردن
disbelieve اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
perjured نقص عهد کرده دروغ
belied دروغ دراوردن خیانت کردن
trump up دروغ بافتن تهمت زدن
jactitation of marriage دعوی دروغ نسبت به زناشویی
mythomania جنون دروغ یا اغراق گویی
one or other of you lies یکی از شما دو تن دروغ می گوید
it seems to me he is lying بنظرم میرسد دروغ میگوید
belie دروغ دراوردن خیانت کردن
to scruple lying از دروغ گفتن بیم داشتن
i would sooner die than lie مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
polygraph ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
polygraphs ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
thumper ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
pseudo پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
pseuds پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
pseud پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
only death does not tell lies تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
perjurer کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
now this man was lying باید دانست که این مرد دروغ میگفت
suborn به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
knight of the post کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
it is u.for him to tell a lie دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
fraud پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
frauds پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
all folls day روز دروغ وشوخی مثل روز سیزدهم نوروز
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
swears سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
swear سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
She doesn't eat meat, but other than that she'll eat just about anything. او [زن] گوشت نمی خورد اما به غیر از آن او [زن] کلا همه چیز می خورد.
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
logical حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
witness شهادت
martyrdom شهادت
martyry شهادت
oral evidence شهادت
testimonials شهادت
hearsay evidence شهادت بر شهادت
testimonial شهادت
witnesses شهادت
testis شهادت
evidence شهادت
attestation شهادت
certification شهادت
testimonies شهادت
witnessing شهادت
witnessed شهادت
testimony شهادت
deponont شهادت دهنده
martyr به شهادت رساندن
martyrs به شهادت رساندن
attested شهادت دادن
false testimony شهادت کذب
perpetuting testtimony حفظ شهادت
affidavit شهادت نامه
attests شهادت دادن
attesting شهادت دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com