Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
sequestrator	کسی که چیز توقیف شدهای رابدست او میسپارند
Other Matches
indulge	دل کسی رابدست اوردن
indulging	دل کسی رابدست اوردن
to a an astate	ملکی رابدست اوردن
indulges	دل کسی رابدست اوردن
to follow ones nose	کار رابدست تقدیر
indulged	دل کسی رابدست اوردن
habeas corpus	حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
To abandon oneself to despair.	خود رابدست ناامیدی سپردن
under restraint	در توقیف تحت توقیف د ربند
foundationer	کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
grout curtain	لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
coated chippings	خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
to inlay a printed page	صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
pigeon milk	خوراک نیمه هضم شدهای که کبوترازچینه دان خوددراورده بجوجههای خودمیدهد
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
deferred expense	هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
check point	نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
backus naur form	قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
viruses	امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
soft keys	کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
virus	امکان نرم افزاری که فایلهای قابل اجرا را بررسی میکند تا ببینند آیا ویروس شناخته شدهای
normalizes	تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising	تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalised	تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalises	تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize	تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
defaults	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
sequestration	توقیف
distress	توقیف
supperession	توقیف
internment	توقیف
detentions	توقیف
distresses	توقیف
caption	توقیف
durance	توقیف
detention	توقیف
captions	توقیف
confiscation	توقیف
seizures	توقیف
hold up	توقیف
hold-up	توقیف
hold-ups	توقیف
bail	توقیف
suppression	توقیف
arrestment	توقیف
durante	توقیف
distrainment	توقیف
distraint	توقیف
seizure	توقیف
confinement	توقیف
imperisonment	توقیف
nab	توقیف
nabbed	توقیف
nabbing	توقیف
nabs	توقیف
stoppage	توقیف
custody	توقیف
stoppages	توقیف
garnishment	توقیف
constraint	توقیف
restraints	توقیف
arrested	توقیف
restraint	توقیف
arrests	توقیف
arrest	توقیف
embargo	توقیف
embargoes	توقیف
attachment	توقیف
trustee process	توقیف
house of d.	توقیف گاه
arrested	توقیف شخص
apprehending	توقیف کردن
hold in restraint	توقیف کردن
apprehended	توقیف کردن
suppress	توقیف کردن
apprehend	توقیف کردن
arrested	حکم توقیف
garnishment	توقیف کردن
suppressing	توقیف کردن
interns	توقیف کردن
interning	توقیف کردن
restrain	توقیف کردن
restraining	توقیف کردن
restrains	توقیف کردن
intern	توقیف کردن
arrests	حکم توقیف
suppresses	توقیف کردن
arresting	توقیف کننده
apprehends	توقیف کردن
keep in	توقیف کردن
house arrest	توقیف در منزل
execution	ضبط توقیف
embay	توقیف کردن
detention pending trial	توقیف احتیاطی
distrain	توقیف کردن
distrainee	توقیف کننده
distrainer	توقیف کننده
distrainor	توقیف کننده
distraint	توقیف اموال
attachment	حکم توقیف
confiscatable	قابل توقیف
confiscable	قابل توقیف
attaching	توقیف کردن
arrest	توقیف شخص
arrest warrant	قرار توقیف
arrest warrants	قرار توقیف
garnishment	حکم توقیف
injunctions	حکم توقیف
seizing	تصرف توقیف
attachment of debt	توقیف طلب
attachment of earnings	توقیف درامد
attachment of property	توقیف مال
distraint	توقیف دارائی
to hold in restraint	توقیف کردن
detention	توقیف شخص
arrest	حکم توقیف
detentions	توقیف شخص
sequestrate	توقیف کردن
sequester	توقیف کردن
re attachment	توقیف مجدد
commitments	حکم توقیف
internment	توقیف کردن
commitment	حکم توقیف
committal	حکم توقیف
injunction	حکم توقیف
arrests	توقیف شخص
recaption	توقیف مجدد
grab	توقیف کردن
warrant as arrest	حکم توقیف
ban	توقیف کردن
embargoes	توقیف کردن
stay of proceedings	توقیف دادرسی
to take into custody	توقیف کردن
embargo	توقیف کردن
caption	حکم توقیف
bans	توقیف کردن
banning	توقیف کردن
captions	حکم توقیف
sequestration	توقیف غیرقانونی
attach	توقیف کردن
attaches	توقیف کردن
apprehension	جلب توقیف
apprehension	توقیف شخص
apprehensions	جلب توقیف
apprehensions	توقیف شخص
grabbed	توقیف کردن
writ of attachment	حکم توقیف
impound	توقیف کردن
impounded	توقیف کردن
impounding	توقیف کردن
impounds	توقیف کردن
foreclosing	توقیف کردن
lockup	توقیف حبس
lockups	توقیف حبس
writ of attachment	قرار توقیف
forecloses	توقیف کردن
nabber	توقیف کننده
release of seizure	رفع توقیف
foreclosed	توقیف کردن
lift the seizure	رفع توقیف
pull-ins	توقیف کردن
detains	توقیف کردن
pull in	توقیف کردن
grabbing	توقیف کردن
grabs	توقیف کردن
parol arrest	توقیف شفاهی
put under the ban	توقیف کردن
privilege frome arrest	مصونیت از توقیف
preventive detention	توقیف احتیاطی
pinfold	توقیف گاه
foreclose	توقیف کردن
pull-in	توقیف کردن
detaining	توقیف کردن
detained	توقیف کردن
detain	توقیف کردن
slap down	ناگهان توقیف کردن
lay an embargo on	در بندر توقیف کردن
interim injunction	حکم توقیف موقت
irreplevisable	رفع توقیف نکردنی
sequestration	حکم توقیف اموال
lift the ban on	رفع توقیف کردن
to cop somebody	کسی را توقیف کردن
zeri suppression	توقیف کردن صفر
irrepleviable	رفع توقیف نکردنی
false imprisonment	توقیف غیر قانونی
unlawful detention	توقیف غیر قانونی
seize	قاپیدن توقیف کردن
embargoes	توقیف کشتی در بندر
constrain	حبس کردن توقیف
constraining	حبس کردن توقیف
constrains	حبس کردن توقیف
keep	توقیف کردن بازداشتن
keeps	توقیف کردن بازداشتن
apprehend	بازداشت توقیف کردن
embargo	توقیف کشتی در بندر
bans	حکم تحریف یا توقیف
seized	قاپیدن توقیف کردن

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com