Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
lighter aboard ship
کشتی دوبه بر
Search result with all words
lighter aboard ship
نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
lighterage
هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
Other Matches
barged
دوبه
barges
دوبه
barge
دوبه
lighterage
دوبه
lighters
دوبه
scow
دوبه
lighter
دوبه
lighterage
دوبه کاری
bargeman
دوبه ران
oil flat
دوبه نفت کش
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
lighterage
حمل ونقل کالا بوسیله دوبه
transfer berth
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows
کشتی عرشه کشتی
prow
کشتی عرشه کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
on the sea
در کشتی
vessel
کشتی
on the water
در کشتی
ship
کشتی
ark
کشتی
boarded
کشتی
puppis
کشتی دم
sail ho!
کشتی !کشتی !
ship haven
یک کش کشتی
hulk
کشتی
hulks
کشتی
board
کشتی
catch
کشتی کج
on board a ship
در کشتی
vessels
کشتی
on shipboard
در کشتی
ships
کشتی
flattest
پل کشتی
flat
پل کشتی
wrestling
کشتی
argo
کشتی
aft
در پس کشتی
afloat
در کشتی
bottoms
کشتی
deck
پل کشتی
carinae
کشتی
collier
کشتی
foreship
سر کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
کشتی مس
decked
پل کشتی
by water
با کشتی
carina
کشتی
decks
پل کشتی
bottom
کشتی
bilge
اب ته کشتی
passenger liner
کشتی مسافری
berthing
خوابگاه کشتی
pleasure boat
کشتی تفرجی
cook house
اشپزخانه کشتی
berthed
خوابگاه کشتی
berth
خوابگاه کشتی
commondo ship
کشتی نیروبر
packet boat
کشتی نامه بر
berths
خوابگاه کشتی
pilotage
راهنمایی کشتی
pancratist
کشتی گیر
passenger liner
کشتی مسافربری
strands
به گل نشستن کشتی
parent ship
کشتی مادر
double-decker
کشتی دوعرشهای
double-deckers
کشتی دوعرشهای
strand
به گل نشستن کشتی
caboose
اشپزخانه کشتی
coxswain
مباشر کشتی
bilge water
گنداب کشتی
doutful category
کشتی مشکوک
dressing ship
تزیین کشتی
exs
تحویل از کشتی
fire ship
کشتی اتش زن
on shipboard
سوار کشتی
ferry boat
کشتی گذاره
auxiliary ship
کشتی تدارکاتی
deck seamanship
ملوان پل کشتی
bill of lading
ستمی کشتی
bill of loading
جواز کشتی
cuddy
اطاقک کشتی
cutwater
دماغه کشتی
deadman
مهاربند کشتی
deck gang
ملوان پل کشتی
deck plan
صفحه پل کشتی
bill of loading
بارنامه کشتی
deck plan
افق پل کشتی
at the fore
در جلوی کشتی
docks
تعمیرگاه کشتی
shipowner
صاحب کشتی
ship safety
سلامت کشتی
ship propeller
پروانه کشتی
ship papers
اسناد کشتی
cockswain
پیشکارکارکنان کشتی
ship handling
مانور با کشتی
ship building
کشتی سازی
seaway
مسیر کشتی
propeller
پروانه کشتی
sea gauge
اب نشین کشتی
coal whipper
زغال کش کشتی
carrying vessel
کشتی باربری
ship's master
افسرارشد کشتی
freight
کرایه کشتی
caulker
درزگیر کشتی
catch as catch can
کشتی ازاد
shipmaster
رئیس کشتی
shipload
بار کشتی
shipboard
صحنه کشتی
castway
کشتی شکسته
shipboard
کنار کشتی
shipboard
پهلوی کشتی
sea fight
جنگ کشتی ها
dockyard
تعمیرگاه کشتی
sea anchor
لنگر کشتی
rhumb
خط سیر کشتی
cargo boat
کشتی باری
cargo boat
کشتی بارکش
privateer
کشتی مسلح
predial or prae
کشتی روستایی
commercial marine
کشتی تجاری
cargo
محموله کشتی
cargoes
محموله کشتی
dock
تعمیرگاه کشتی
shipbuilding
کشتی سازی
rhumb line
خط انحراف کشتی
bige water
گنداب کشتی
dockyards
تعمیرگاه کشتی
screwpropeller
پروانه کشتی
sailing vessel
کشتی بادبانی
wrecked
کشتی شکسته
sailer
کشتی بادبانی
carina
کشتی حمال
cargo ship
کشتی باری
cargo liner
کشتی باری
combatant vessel
کشتی جنگی
docked
تعمیرگاه کشتی
argosy
کشتی تجاری
he went aboard the ship
او داخل کشتی شد
he went aboard the ship
به کشتی درآمد
patrol
کشتی اکتشافی
patrolled
کشتی اکتشافی
patrolling
کشتی اکتشافی
patrols
کشتی اکتشافی
hermaphrodite brig
کشتی دو دگله
flagship
کشتی دریادار
ice breaker
کشتی یخ شکن
greco roman
کشتی فرنگی
lime juicer
کشتی انگلیسی
foreship
دماغه کشتی
wrecks
کشتی شکستگی
battleship
کشتی جنگی
battleships
کشتی جنگی
aerographer
هواشناسی کشتی
lumper
باربر کشتی
aeroboat
کشتی طیار
lumber carrier
کشتی تیر بر
flagships
کشتی دریادار
icebreaker
کشتی یخ شکن
aboard
روی کشتی
galley
اشپزخانه کشتی
kedge
تغییرجهت کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com