English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
feeder vessel کشتی سوخت رسان
Other Matches
carburator سوخت رسان
feeder سوخت رسان
feeders سوخت رسان
stratotanker نوعی هواپیمای تانکر سوخت رسان چهار موتوره هوایی
bunkering دخیره سوخت در کشتی
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
bunkering ذخیره سوخت در کشتی سوختگیری
bunker fuel سوخت یا گازوییلی که به مصرف خود کشتی می رسد
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
atomizers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizer سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomisers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
exhaust in jector اب رسان
tips باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
provisioner توشه رسان
illative نتیجه رسان
mail نامه رسان
mails نامه رسان
pesky ازار رسان
feeding cloth مایه رسان
acid freeder اسید رسان
nocent زیان رسان
victualler خواربار رسان
mailer نامه رسان
nobbeing اسیب رسان
injurious اسیب رسان
paper boy روزنامه رسان
paper boys روزنامه رسان
feeding cloth پنبه رسان
sutler اذوقه رسان
feeder گوی رسان
feeder توپ رسان
purveyors اذوقه رسان
soniferous صدا رسان
caterers اذوقه رسان
purveyor اذوقه رسان
mailmen نامه رسان
caterer اذوقه رسان
mailman نامه رسان
deleterious اسیب رسان
feeders توپ رسان
feeders گوی رسان
data medium داده رسان
masseuse پیغام رسان
waterworks دستگاه اب رسان
pursuivant نامه رسان
post- نامه رسان پستچی
intelligencer خبر رسان جاسوس
prompt book نسخه سخن رسان
letter carrier نامه رسان پستچی
sleeping partners شریک سرمایه رسان
informer خبر رسان کاراگاه
sleeping partner شریک سرمایه رسان
informers خبر رسان کاراگاه
silent partner شریک سرمایه رسان
posts نامه رسان پستچی
posted نامه رسان پستچی
productive of annoyance زحمت رسان ازارنده
informants خبر رسان مخبر
post نامه رسان پستچی
informant خبر رسان مخبر
prejudicial زیان رسان تبعیض امیز
prejudicious زیان رسان تبعیض امیز
prompt box جای سخن رسان یا سوفلور
evangelists صاحب انجیل مژده رسان
illation نتیجه رسان منتج شونده
evangelist صاحب انجیل مژده رسان
malignant زیان اور صدمه رسان
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
postboy چاپار چابک سوار نامه رسان
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
catabolism سوخت
dissimilation سوخت
power fuel سوخت
propellant سوخت
firing سوخت
fuel سوخت
stoker سوخت
fuelling سوخت
burner frame سوخت
fuelled سوخت
fueled سوخت
propellants سوخت
fuels سوخت
combustion سوخت
gasoline سوخت
fuel manifold چندراهی سوخت
fuel injection سوخت رسانی
fuel grade درجه سوخت
fuel gas سوخت گازی
fuel engineering مهندسی سوخت
fuel filter صافی سوخت
stoke سوخت ریختن در
fuel meter سوخت سنج
fuel pump پمپ سوخت
stoked سوخت ریختن در
stokes سوخت ریختن در
stoking سوخت ریختن در
aviation fuel سوخت هواپیما
it excited my pity دلم سوخت
jets سوخت پاش
refuelling سوخت گیری
stoker سوخت انداز
gas fuel سوخت گازی
fule pump تلمبه سوخت
refuels سوخت گیری
fule pump پمپ سوخت
fule injection تزریق سوخت
thickened fuel سوخت جامد
fuel tap شیر سوخت
fuel tank مخزن سوخت
fuel storage انبار سوخت
avgas سوخت طیاره
fuel economy اقتصاد سوخت
colloidal propeller سوخت کلوئیدی
jet سوخت پاش
chemical fuel سوخت شیمیایی
metabolism سوخت وساز
metabolism سوخت و ساز
metabolisms سوخت وساز
metabolisms سوخت و ساز
fueling سوخت گیری
jetted سوخت پاش
fireman سوخت انداز
fireman سوخت گیر
fuel consumption مصرف سوخت
fuel air pump بوستر سوخت
fire teazer سوخت انداز
firer سوخت انداز
bulk petroleum سوخت مخزنی
feed tank مخزن سوخت
jetting سوخت پاش
The house burned down . خانه سوخت
domestic fuel سوخت خانگی
firemen سوخت گیر
tank ماشین سوخت
firemen سوخت انداز
fossil fuels سوخت سنگوارهای
fossil fuel سوخت سنگوارهای
metabolic سوخت و سازی
oil firing سوخت روغنی
metabolical سوخت وسازی
octane سوخت ماشینی
atomizer سوخت پاش
raw fuel سوخت خام
fuelling سوخت دادن
choked دریچه سوخت
fuel سوخت دادن
rocket fuel سوخت راکت
tankers مخزن سوخت
motor fule سوخت موتوری
chokes دریچه سوخت
fuelled سوخت موتور
atomizers سوخت پاش
tanker مخزن سوخت
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com