Total search result: 301 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
agro industry |
کشت و ساخت |
|
|
Search result with all words |
|
field |
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد |
fielded |
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد |
fields |
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد |
database |
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است |
databases |
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است |
confection |
ترکیب ساخت |
confections |
ترکیب ساخت |
indexing |
زبان ساخت کتابخانه یا اندیس کتاب |
indexing |
فرآیند ساخت و ذخیره سازی لیستی از رکوردها |
slice |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
slices |
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر |
built |
ساخت |
syntheses |
ساخت |
synthesis |
ساخت |
construct |
ایجاد کردن ساخت |
constructed |
ایجاد کردن ساخت |
constructing |
ایجاد کردن ساخت |
constructs |
ایجاد کردن ساخت |
structure |
ساخت |
structure |
ساختار ساخت |
structures |
ساخت |
structures |
ساختار ساخت |
structuring |
ساخت |
structuring |
ساختار ساخت |
robotics |
مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها |
workmanship |
ساخت |
workmanship |
کار ساخت |
forbade |
نا مقدور ساخت |
manufacture |
ساخت |
manufacture |
عمل اوردن ساخت |
manufactured |
ساخت |
manufactured |
عمل اوردن ساخت |
manufactures |
ساخت |
manufactures |
عمل اوردن ساخت |
structured |
ساخت یافته |
structured |
دارای ساخت |
unstructured |
بی ساخت |
fabrication |
ساخت |
fabrication |
ساختمان طرز ساخت |
array |
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند. |
arrays |
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند. |
postscript |
زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود |
postscripts |
زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود |
SOS |
Sapphire On Silicon فرایند ساخت تراشههای مجتمع روی لایههای سیلیکان و یاقوت کبود |
graft |
ساخت وپاخت |
grafted |
ساخت وپاخت |
grafts |
ساخت وپاخت |
building block |
کنده ساخت |
building blocks |
کنده ساخت |
formation |
ساخت |
sequential |
پروتکل ارسال شبکه ساخت شبکه سافت VOVELL برای اجرای ارسال و دریافت شبکه IPX |
framework |
بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه |
frameworks |
بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه |
texture |
ساخت |
textures |
ساخت |
design |
ساخت |
design |
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید |
designs |
ساخت |
designs |
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید |
performance |
ساخت |
performances |
ساخت |
elaborate |
ساخت استاد |
elaborated |
ساخت استاد |
elaborates |
ساخت استاد |
elaborating |
ساخت استاد |
paper |
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره |
papered |
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره |
papering |
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره |
papers |
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره |
die |
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد |
manufacturing |
ساخت |
loop |
ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره |
looped |
ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره |
loops |
ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره |
privilege |
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد |
devise |
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم |
devised |
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم |
devises |
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم |
devising |
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم |
construction |
ساخت |
constructions |
ساخت |
generation |
ساخت |
generations |
ساخت |
normal |
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره |
make |
ساختمان ساخت |
make |
رسیدن به ساخت |
make |
ساخت ترکیب |
makes |
ساختمان ساخت |
makes |
رسیدن به ساخت |
makes |
ساخت ترکیب |
interface |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
interfaces |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
production |
عمل اوری ساخت |
production |
ارائه ساخت |
production |
کنترل ساخت یک محصول |
production |
سرعت ساخت محصول |
production |
ساخت مواد برای فروش |
productions |
عمل اوری ساخت |
productions |
ارائه ساخت |
productions |
کنترل ساخت یک محصول |
Other Matches |
|
work in process |
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند |
work in progress |
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند |
Visual Basic |
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود |
os/ |
سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد |
composition |
ساخت |
make-up |
ساخت |
making |
ساخت |
fecit |
ساخت |
make up |
ساخت |
conformation |
ساخت |
invenit |
ساخت |
compositions |
ساخت |
manufactory |
ساخت |
form |
ساخت |
substandard |
بد ساخت |
habitus |
ساخت |
formed |
ساخت |
forms |
ساخت |
formatio reticularis |
ساخت شبکهای |
family structure |
ساخت خانواده |
home made |
ساخت داخلی |
group structure |
ساخت گروهی |
reticular formation |
ساخت شبکهای |
field strcture |
ساخت میدانی |
covin |
ساخت وپاخت |
file structure |
ساخت پرونده |
factory order |
سفارش ساخت |
dynamic structure |
ساخت پویا |
deep structure |
ژرف ساخت |
affect structure |
ساخت عاطفه |
collusion |
ساخت و پاخت |
structuralism |
ساخت گرایی |
home-made |
ساخت میهن |
collusion |
ساخت وپاخت |
brand names |
علامت ساخت |
brand name |
علامت ساخت |
american make |
ساخت امریکایی |
block structure |
ساخت کندهای |
data structure |
ساخت داده ها |
covinous |
ساخت وپاختی |
control structure |
ساخت کنترل |
class structure |
ساخت طبقاتی |
capital structure |
ساخت سرمایه |
block structured |
با ساخت کندهای |
shops |
محل ساخت |
home made |
ساخت بومی |
tectonic |
زمین ساخت |
static structure |
ساخت ایستا |
simple structure |
ساخت ساده |
prototyping |
ساخت یک نمونه |
program structure |
ساخت برنامه |
production time |
زمان ساخت |
production cost |
ارزش ساخت |
production process |
روند ساخت |
tectonics |
زمین ساخت |
tree structure |
ساخت درختی |
unstructured interview |
مصاحبه بی ساخت |
design and construction |
طراحی و ساخت |
manufacturing |
صنعت ساخت |
structuralists |
ساخت گرای |
structuralist |
ساخت گرای |
well made |
خوش ساخت |
power structure |
ساخت قدرت |
population structure |
ساخت جمعیت |
manufacturing cost |
هزینه ساخت |
manufacture process |
فراگرد ساخت |
manufacture process |
فرایند ساخت |
manufacture cost |
ارزش ساخت |
machine made |
ساخت ماشین |
latent structure |
ساخت نهفته |
infra structure |
زیر ساخت |
manufacturing process |
فرایند ساخت |
manufacturing process |
پویش ساخت |
market structure |
ساخت بازار |
phrase structure |
با ساخت عبارتی |
personality structure |
ساخت شخصیت |
perceptual structure |
ساخت ادراکی |
social strcture |
ساخت اجتماعی |
newmade |
تازه ساخت |
new buit |
تازه ساخت |
new built |
تازه ساخت |
mental structure |
ساخت ذهنی |
homemade |
ساخت میهن |
shopped |
محل ساخت |
man-made |
ساخت بشر |
reconstitute |
تجدید ساخت |
assembly |
نصب ساخت |
reconstituted |
تجدید ساخت |
rebuilds |
تجدید ساخت |
shop |
محل ساخت |
rebuild |
تجدید ساخت |
man made |
ساخت بشر |
reconstituting |
تجدید ساخت |
reconstitutes |
تجدید ساخت |
clinker |
آجر [ساخت و ساختمان] |
brick-bat |
آجر [ساخت و ساختمان] |
man made wealth |
ثروت ساخت بشر |
man made goods |
کالاهای ساخت بشر |
Intel |
بیتی ساخت intel |
make or buy decision |
تصمیم به ساخت یاخرید |
it occasioned his death |
مرگ اورافراهم ساخت |
claybrick |
آجر [ساخت و ساختمان] |
the lord will provide |
خداوسیله خواهد ساخت |
brick |
آجر [ساخت و ساختمان] |
structured english |
انگلیسی ساخت یافته |
make-up |
ساخت [سازمانی یا سیستمی] |
packaging |
ساخت [سازمانی یا سیستمی] |
layout |
ساخت [سازمانی یا سیستمی] |
design |
ساخت [سازمانی یا سیستمی] |
style |
ساخت [سازمانی یا سیستمی] |
structured interview |
مصاحبه ساخت دار |
structured walkthroughs |
بررسیهای ساخت یافته |
structural psychology |
روانشناسی ساخت گرا |
he betray himself |
او خودرا رسوا ساخت |
glandulation |
ترکیب و ساخت غدد |
productions |
سرعت ساخت محصول |
What can't be cured must be endured. <idiom> |
باید سوخت و ساخت. |
colluding |
ساخت وپاخت کردن |
colludes |
ساخت وپاخت کردن |
clay brick |
آجر [ساخت و ساختمان] |
colluded |
ساخت وپاخت کردن |
collude |
ساخت وپاخت کردن |
development order |
دستور ساخت اماد |
reproducibility |
قابلیت ساخت یاتولید مجدد |
plummet |
شاقول [ابزار] [ساخت و ساختمان] |
construction costs |
هزینه های ساخت و ساز |
You cannot make bricks without straw. <proverb> |
بى کاه نتوان خشت ساخت . |
aircraft company |
شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد] |
flying facade |
[ساخت نیمه چوبی کاذب] |
claybrick |
آجر سفالی [ساخت و ساختمان] |
clinker |
آجر سفالی [ساخت و ساختمان] |
brick-bat |
آجر سفالی [ساخت و ساختمان] |
clay brick |
آجر سفالی [ساخت و ساختمان] |
weheelbarrow |
فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار] |
cement mixer |
بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] |
concrete mixer |
بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] |
brick |
آجر سفالی [ساخت و ساختمان] |
barrow [wheelbarrow] |
فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار] |
plumbline |
شاقول [ابزار] [ساخت و ساختمان] |
shovel |
بیل [ابزار] [ساخت و ساختمان] |
wheel barrow |
فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار] |
weheelbarrow |
فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار] |
plumb bob |
شاقول [ابزار] [ساخت و ساختمان] |
barrow [wheelbarrow] |
فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار] |
wheel barrow |
فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار] |
structured programming |
برنامه نویسی ساخت یافته |
cultigen |
گیاه دست ساخت ه بشر |
productions |
ساخت مواد برای فروش |
intermediate stock |
موجودی کالاهای درحال ساخت |
silk manufactures of home |
کالاهای ابریشمی ساخت میهن |
file structure |
ساخت پرونده ساختمان فایل |
chemotrophic treatment |
تسویه خوراک ساخت شیمیایی |
structures coding |
برنامه نویسی ساخت یافته |
cmos |
طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت |
trowel |
ماله گچ کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان] |
resample |
تغییرتعداد پیکسل ها برای ساخت یک تصویر |
complementary metal oxide semiconductor |
طرح مدار پیچیده و روش ساخت |
did he a the king |
ایاشاه رامخاطب ساخت روکردبه شاه |
caterpillar bulldozer |
بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه] |
earthmover [bulldozer] |
بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه] |
structured flowchart |
نمودار گردش کار ساخت یافته |
This car is of Iranian make (manufacture). |
این اتوموبیل ساخت ایران است |
dozer [colloquial] [bulldozer] |
بولدوزر [ساخت و ساختمان] [وسایل نقلیه] |
ready-mix truck |
تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل] |
transit-agitator truck |
تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل] |
transit-truck mixer |
تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل] |
ready-mix truck |
کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل] |
transit-agitator truck |
کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل] |
transit-truck mixer |
کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل] |
cement truck |
کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل] |
netware |
سیستم عامل شبکه اختصاصی ساخت Novell |
audio |
پنجرههای با قالب چند رسانهای ساخت میکروسافت |
c |
استفاده مشابه از کامپیوتر در هر جنبه طراحی و ساخت |
brick trowel |
ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان] |
smalltalk |
زبان برنامه نویس گرا ساخت Xerox |
famos |
Floating تکنولوژی ساخت دستگاههای ذخیره بار |
Iranian goods are usally solid. |
جنس ساخت ایران غالبا" محکم است |
cement truck |
تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل] |
ascending reticular activating system |
دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای |
trowel |
ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان] |
mason's trowel |
ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان] |
bricklayer's trowel |
ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان] |
alnico |
الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی |
cim |
استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت |
ready-mix truck |
کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل] |
transit-agitator truck |
کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل] |
transit-truck mixer |
کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل] |
cement truck |
کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل] |
interlace |
روش ساخت تصویر روی صفحه تلویزیونی در دو مرحله |
business park |
[ساخت شرکت تجاری در منطقه ای با چشم انداز طبیعی] |
daedalus |
نام معماری که ساختمان پرپیچ و خم جزیره کرت را ساخت |
COMAL |
زبان برنامه نویسی ساخت نیافته مشابه با BASIC |
irreversibly |
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود |
metal oxide semiconductor |
طراحی مدار مجتمع و روش ساخت با استفاده جفت تراتریستورهای p و n |
aras |
system reticularactivating ascendingدستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای |
Z0 |
بیتی ساخت Zilog که در کامپیوترهای خیلی قدیمی تر به کار می رفت |
built in |
وسیلهای که از ابتدای ساخت روی دستگاه سوار شده باشد |
Industrialized building |
[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته] |
telephony |
سیستم ساخت ماکروسافت ,intel که به PC امکان کنترل تلفن را میدهد |
annotations |
علاماتی که در ساخت فلوچارت به کار می روند تا توضیحات اضافی نوشته شوند |