Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
price elasticity of demand
کشش قیمتی تقاضا
Other Matches
arc elasticity of demand
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
demands
تقاضا کردن تقاضا
demand
تقاضا کردن تقاضا
demanded
تقاضا کردن تقاضا
shift of a demand curve
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
high value
قیمتی
high dollar value
قیمتی
precious
: قیمتی
worthlessness
بی قیمتی
agates
سنگ قیمتی
noble metal
فلز قیمتی
At all costs . At any price .
به هر قیمتی که شده
precious stone
سنگ قیمتی
price support
حمایت قیمتی
price system
نظام قیمتی
worthful
گرانبها قیمتی
to set no great store by
قیمتی ندانستن
stoning
سنگ قیمتی
Without ( beyond , above ) price .
بی نهایت قیمتی
stones
سنگ قیمتی
agate
سنگ قیمتی
precious metal
فلز قیمتی
dual price system
نظام دو قیمتی
for all the world
<idiom>
بهر قیمتی
valuable
گرانبها قیمتی
high grade steel
فولاد قیمتی
ingot
فلز قیمتی
stone
سنگ قیمتی
average revenue
قیمتی که خریدارمی پردازد
carpet value
ارزش قیمتی فرش
lapidarian
وابسته به سنگهای قیمتی
rondel
سنگهای قیمتی مدورزینتی
priceable things
اموال یا اشیا قیمتی
asteria
نوعی سنگ قیمتی
price elasticity of supply
کشش قیمتی عرضه
nonprice competition
رقابت غیر قیمتی
lapidary
وابسته به سنگهای قیمتی
cameos
برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
He is a priceless nice fellow .
آدم نازنین و قیمتی یی است
cameo
برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
cupellation
گرفتن فلزات قیمتی از سرب
facet
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
factories
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factory
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
facets
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
I must get hold of her at all costs.
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
Every man has his price .
هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
demand price
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
dumping
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
break up value
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
value added
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
dumping
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
rondelle
جسم مدور سنگهای قیمتی مدور زینتی
requisitioned
تقاضا
requisition
تقاضا
rogation
تقاضا
demanded
تقاضا
importance
تقاضا
solicitation
تقاضا
requisitioning
تقاضا
exigence
تقاضا
demands
تقاضا
requisitions
تقاضا
requests
تقاضا
suit
تقاضا
postulated
تقاضا
request
تقاضا
prayer
تقاضا
prayers
تقاضا
demand
تقاضا
postulating
تقاضا
suited
تقاضا
requesting
تقاضا
postulate
تقاضا
requested
تقاضا
postulates
تقاضا
suits
تقاضا
pearl
مروارید
[طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
demand shift
جابجائی تقاضا
demand management
مدیریت تقاضا
demand surface
میزان تقاضا
demand schedule
جدول تقاضا
demand shift
تغییر تقاضا
demand pattern
الگوی تقاضا
demandable
قابل تقاضا
demand surface
سطح تقاضا
demand shift
انتقال تقاضا
demand function
تابع تقاضا
demand side
ستون تقاضا
demand factors
عوامل تقاضا
demand factor
ضریب تقاضا
demand side
طرف تقاضا
demand elasticity
کشش تقاضا
demand curve
منحنی تقاضا
demandant
تقاضا کننده
demanded
<adj.>
<past-p.>
تقاضا شده
elasticity of demand
کشش تقاضا
asked
<adj.>
<past-p.>
تقاضا شده
information on demand
اطلاعات با تقاضا
within three days of demand
در طی سه روز پس از تقاضا
supply and demand
عرضه و تقاضا
claimed
<adj.>
<past-p.>
تقاضا شده
income elasticity of demand
درامدی تقاضا
law of demand
قانون تقاضا
measurement of demand
تخمین تقاضا
offer and demand
عرضه و تقاضا
on demand
بنا به تقاضا
peak demand
حداکثر تقاضا
peak demand
بیشترین تقاضا
quantity of demand
مقدار تقاضا
application
فرم تقاضا
adjure
تقاضا کردن
sued
تقاضا کردن
requests
تقاضا خواسته
requisition
چیزمورد تقاضا
sues
تقاضا کردن
requested
تقاضا خواسته
requirement
تقاضا احتیاج
requisitioning
تقاضا کردن
pleas
تقاضا استدعا
suing
تقاضا کردن
requisitioning
چیزمورد تقاضا
requisitioned
تقاضا کردن
requisitioned
چیزمورد تقاضا
requisition
تقاضا کردن
demanded
تقاضا کردن
sue
تقاضا کردن
requesting
تقاضا خواسته
change in demand
تغییر تقاضا
requisitions
تقاضا کردن
plea
تقاضا استدعا
request
تقاضا خواسته
demand
تقاضا کردن
demands
تقاضا کردن
requisitions
چیزمورد تقاضا
applications
فرم تقاضا
excess demand
فزونی تقاضا
applier
تقاضا کننده
measurement of demand
اندازه گیری تقاضا
law of supply and demand
قانون عرضه و تقاضا
demand paging
صفحه بندی تقاضا
on demand
به در خواست به مجرد تقاضا
send away for something
<idiom>
تقاضا نامه نوشتن
quantity demanded
مقدار تقاضا شده
stock requisition
تقاضا جهت کالا
glut
عرضه بیش از تقاضا
requests
تقاضا برای چیزی
request
تقاضا برای چیزی
solicits
درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting
درخواست یا تقاضا کردن از
solicited
درخواست یا تقاضا کردن از
requested
تقاضا برای چیزی
supply and demand law
قانون عرضه و تقاضا
registrant
تقاضا ثبت کننده
request for proposal
تقاضا برای پیشنهاد
requesting unit
یکان تقاضا کننده
applications
تقاضا برای چیز
indent
تقاضا یاسفارش جنس
indenting
تقاضا یاسفارش جنس
indents
تقاضا یاسفارش جنس
requesting
تقاضا برای چیزی
solicit
درخواست یا تقاضا کردن از
application
تقاضا برای چیز
demand forecast
پیش بینی تقاضا
demanded
مطالبه تقاضا کردن
money demand
تقاضا برای پول
demand for money
تقاضا برای پول
gluts
عرضه بیش از تقاضا
demand
مطالبه تقاضا کردن
demands
مطالبه تقاضا کردن
arc elasticity of demand
کشش کمانی تقاضا
applicant
تقاضا کننده طالب
applicants
تقاضا کننده طالب
cross elasticity of demand
کشش متقاطع تقاضا
demand and supply market
بازار عرضه و تقاضا
adjure
به اصرار تقاضا کردن
demand versus quantity demanded
تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده
demand pull inflation
تورم ناشی از فشار تقاضا
excess demand
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
request for quotation
تقاضا برای اعلام قیمت
demand
تقاضا برای انجام چیزی
demands
تقاضا برای انجام چیزی
demand
[of]
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
infinitely elastic demand curve
منحنی تقاضا با کشش نامحدود
demanded
تقاضا برای انجام چیزی
excess demand inflation
تورم ناشی از مازاد تقاضا
put in
تقاضا کردن پیشنهاد دادن
overload
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloads
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
obtruding
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
demands
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
clamoured
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamor
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamouring
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamours
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com