Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (8 milliseconds)
English
Persian
conflict
کشمکش نبرد
conflicted
کشمکش نبرد
conflicts
کشمکش نبرد
Other Matches
preventive war
نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
wager of battle
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
bouts
کشمکش
melec
کشمکش
skirmishes
کشمکش
skirmish
کشمکش
bout
کشمکش
scuffled
کشمکش
row
کشمکش
scuffles
کشمکش
scuffling
کشمکش
wrestling
کشمکش
scuffle
کشمکش
tensions
تنش کشمکش
war
کشمکش کردن
wars
کشمکش کردن
scrimmage
هنگامه کشمکش
wrestles
کشتی کشمکش
wrestled
کشتی کشمکش
wrestle
کشتی کشمکش
tension
تنش کشمکش
in-fighting
کشمکش درونی
struggles
کشمکش تنازع
struggling
کشمکش تنازع
wintle
کشمکش کردن
struggle
کشمکش تنازع
stour
کشمکش عجله
scrimmages
هنگامه کشمکش
antagonise
کشمکش کردن
agonist
دچار کشمکش
struggled
کشمکش تنازع
tussles
مسابقه جسمانی کشمکش
toiling
کار پر زحمت کشمکش
toiled
کار پر زحمت کشمکش
spat
کشمکش کردن سیلی
tussled
مسابقه جسمانی کشمکش
tussle
مسابقه جسمانی کشمکش
cut and thrust
کشمکش دست بیقه
tussling
مسابقه جسمانی کشمکش
toil
کار پر زحمت کشمکش
scuffle
کشمکش کردن دست بیقه شدن با
scuffling
کشمکش کردن دست بیقه شدن با
battle royal
نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
scuffled
کشمکش کردن دست بیقه شدن با
scuffles
کشمکش کردن دست بیقه شدن با
campaigning
نبرد
set-tos
نبرد
set-to
نبرد
set to
نبرد
actions
نبرد
campaigned
نبرد
battle
نبرد
struggled
نبرد
struggles
نبرد
struggling
نبرد
fights
نبرد
fight
نبرد
passage of arms
نبرد
campaign
نبرد
campaigns
نبرد
combats
نبرد
struggle
نبرد
combating
نبرد
battles
نبرد
action
نبرد
battling
نبرد
battled
نبرد
combated
نبرد
combat
نبرد
land combat
نبرد زمینی
battle ship
نبرد ناو
passage at arms
نبرد مواقعه
infighting
نبرد در فاصله کم
infighting
نبرد نزدیک
in a
مشغول نبرد
land combat
نبرد در ساحل
campaigned
صحنه نبرد
list
میدان نبرد
war cry
عربده نبرد
warm corner
نبرد سخت
naval campaign
نبرد دریایی
campaign
صحنه نبرد
preventive war
نبرد دفاعی
position warfare
نبرد موضعی
battle position
موضع نبرد
campaigning
صحنه نبرد
frayed
نبرد نزاع
battlefield
میدان نبرد
campaigns
صحنه نبرد
militate
نبرد کردن
battleships
نبرد ناو
battleship
نبرد ناو
militates
نبرد کردن
militating
نبرد کردن
fray
نبرد نزاع
frays
نبرد نزاع
area of war
منطقه نبرد
battlefields
میدان نبرد
battle group
گروه نبرد
battles
نبرد کردن
militated
نبرد کردن
battle
نبرد کردن
battling
نبرد کردن
battled
نبرد کردن
She achieved nothing .
کاری از پیش نبرد
protracted war
استراتژی نبرد طولانی
dog fight
نبرد جنگندههای هوایی
The scen of a bloody (great) battle.
صحنه نبرد خونین
forward echelon
رده جلوی نبرد
battle map
نقشه منطقه نبرد
out of action
از نبرد خارج شده
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
campaigning
رزم نبرد کردن جنگیدن
campaign
رزم
[نبرد]
[مبارزه]
[مسابقه]
campaigned
رزم نبرد کردن جنگیدن
battlefield evacuation
اخراجات پزشکی از میدان نبرد
forward edge of battle area
لبه جلویی منطقه نبرد
it wasdone in no time
اینکار چندان وقتی نبرد
war strenght
قدرت نبرد نیروی جنگی
campaigns
رزم نبرد کردن جنگیدن
campaign
رزم نبرد کردن جنگیدن
illumination plan
طرح روشن کردن منطقه نبرد
opposing
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
single combat
اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
supremacy
برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
antiair warfare
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
combat
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combated
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combats
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
fabianism
نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
combat zone
منطقه رزمی منطقه نبرد
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com