English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Ivory Coast کشور ساحل عاج
Other Matches
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
shore to shore movement عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore روی ساحل متوجه بطرف ساحل
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
inshore بطرف ساحل جلو ساحل
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
nonaligned کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
country cover diagram دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
landside ساحل
banks ساحل
sea shore ساحل
bank ساحل
littoral ساحل
rivage ساحل
brae ساحل
causey ساحل
beached ساحل
shore ساحل
coast ساحل
coasts ساحل
beach ساحل
shores ساحل
beaches ساحل
ashore به ساحل
coastwise درطول ساحل
coral reef ساحل مرجانی
shore کرانه ساحل
shore ساحل دریا
coastward درامتداد ساحل
inshore به طرف ساحل
onshore واقع در ساحل
coastwards بطرف ساحل
coastwards درامتداد ساحل
sea coast ساحل دریا
shores ساحل دریا
shores کرانه ساحل
coastward بطرف ساحل
coast guardsman ساحل بان
beaches زدن به ساحل
beached ساحل شنی
beached زدن به ساحل
river bank ساحل رودخانه
river banks ساحل رودخانه
beach ساحل شنی
beach زدن به ساحل
sandbanks ساحل شنی
sandbank ساحل شنی
shorelines خط ساحل یا خط ساحلی
beaches ساحل شنی
offshore دور از ساحل
beach party تیم ساحل
basegram پیام از ساحل
bankside شیب ساحل
bank revetment پوشش ساحل
bank protection ساحل داری
attack group گروه تک به ساحل
backshore beach ساحل جزرو مد
backshore ساحل جزرو مد
back beach ساحل جزرو مد
offshore از جانب ساحل
shoreline خط ساحل یا خط ساحلی
land combat نبرد در ساحل
low lander ساحل نشین
river line خط ساحل رودخانه
riparian ساحل رودخانه زی
on shore روی ساحل
seashores ساحل دریا
seashore ساحل دریا
in- نزدیک ساحل
stethe ساحل رودخانه
seacoast ساحل دریا
in نزدیک ساحل
shore duty خدمت ساحل
hard beach ساحل مستحکم
near shore نزدیک به ساحل
put out از ساحل عازم شدن
shoring پیاده شدن در ساحل
coast in point نقطه ورود به ساحل
riverain ساکن ساحل رودخانه
seebreeze باد از دریا به ساحل
the wares beat the shore خوردن امواج به ساحل
bank line نخ ماهیگیری وصل به ساحل
bars خور پیشرفتگی اب به ساحل
bar خور پیشرفتگی اب به ساحل
retracts دور شدن از ساحل
retracting دور شدن از ساحل
retracted دور شدن از ساحل
retract دور شدن از ساحل
roadstead لنگرگاه دور از ساحل
insides موج نزدیک ساحل
bank angle زاویه شیب ساحل
landing beach ساحل پیاده شدن
hinterland زمین پشت ساحل
shelf سراشیب ساحل دریا
inside موج نزدیک ساحل
waterside متعلق به کناردریا ساحل
coast defence سازمان پدافنداز ساحل
near bank ساحل نزدیک رودخانه
ashore بکنار بطرف ساحل
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
lee shore ساحل در معرض باد
hinterlands زمین پشت ساحل
foreshores لبه جلوی ساحل دریا
banks صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
shore break موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
to wash something up بکنار ساحل شستن چیزی
to wash something ashore بکنار ساحل شستن چیزی
skate boat قایق بسته به ساحل در اغازمسابقه
surf cast قلاب اندازی از ساحل در موج
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
beaching gear وسایل به ساحل کشیدن ناو
cay ساحل مرجانی یاشنی درجزیره
coasting کشتی رانی در طول ساحل
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
offshore winds بادخشکی بادهای دور از ساحل
foreshore لبه جلوی ساحل دریا
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
debarkation net پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
straight off مستقیما درجلو موج روبه ساحل
coast in point نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
council of entent ساحل عاج نیجریه و ولتای علیا
liberty man ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
beachheads پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
beachhead پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
point break موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
offshore دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
barrier reef صخره مرجانی که تقریباموازی ساحل است
alighting area نقطه پیاده شدن خودروها به ساحل
landing پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
landings پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
jolly boat قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
soups موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
landing attack تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
soup موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
dune خاکریز یاتپه شنی ساحل که بادانها را جابجامیکند
approach line خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
coastal refraction تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
painters طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
bollards تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
bollard تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
painter طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
scylla صخرهای در ساحل ایتالیاروبروی گرداب معروف به "شاریبدیس " در سیسیل
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
barrier light نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
hard-up جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
hard up جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
mooring penant طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
touchdowns درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
touchdown درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
stating کشور
soil کشور
territories کشور
territory کشور
state کشور
soiling کشور
soils کشور
fatherland کشور
land n کشور
fatherlands کشور
common wealth کشور
realms کشور
state- کشور
realm کشور
states کشور
country کشور
stated کشور
nations کشور
countries کشور
nation کشور
Nigeria کشور نیجریه
Peru کشور پرو
Mozambique کشور موزامبیک
Oman کشور عمان
Paraguay کشور پاراگوئه
Pakistan کشور پاکستان
traitors خائن به کشور
Niger کشور نیجر
expulsion اخراج از کشور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com