Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
draw
کشیده شدن عهده
draws
کشیده شدن عهده
drawn on
کشیده شدن عهده
Other Matches
drawled
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawl
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
undertake
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertakes
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaking
عهده
responsibility
عهده
responsibilities
عهده
on
عهده
afford
از عهده برآمدن
responsible
عهده دار
to be incapable
از عهده بر نیامدن
cope
از عهده برامدن
coped
از عهده برامدن
copes
از عهده برامدن
copings
از عهده برامدن
entrusted
عهده دار
undertaking
به عهده گرفتن
charged
عهده دار
take out
از عهده برامدن
take over
به عهده گرفتن
charge
عهده داری
charges
عهده داری
charges
عهده دارکردن
affords
از عهده برامدن
afforded
از عهده برامدن
incumbency
عهده داری
acquit
از عهده برآمدن
affording
از عهده برامدن
charge
عهده دارکردن
assumes
عهده دار شدن
charge some one with
به عهده کسی گذاشتن
stand
عهده دارشدن موقعیت
be up to
به عهده کسی بودن
assume
عهده دار شدن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope .
از عهده من خارج است
sponsorship
عهده گیری اعانت
guarantees
عهده دار شدن
guaranteed
عهده دار شدن
guarantee
عهده دار شدن
at owner's risks
ریسک به عهده مالک
drawen on the national bank
عهده بانک ملی
posttensioning
پس کشیده
tensest
کشیده
tense
کشیده
indrawn
تو کشیده
leptokurtic
کشیده
drew
کشیده شد
tensed
کشیده
tenser
کشیده
oblongated
کشیده
oblonated
کشیده
deep drawn
از ته دل کشیده
drawlingly
کشیده
ectomorph
کشیده تن
leptosome
کشیده تن
tensing
کشیده
tenses
کشیده
longest
کشیده
long-
کشیده
long
کشیده
longs
کشیده
longer
کشیده
drawn
کشیده
threaded
نخ کشیده
longed
کشیده
answering
جواب دادن از عهده برامدن
duties on buyer's account
حقوق گمرکی به عهده خریداراست
emprise
تقریر عهده دار شدن
draw on
عهده کسی برات کشیدن
hold the fort
<idiom>
از عهده کاری شاق برآمدن
answer
جواب دادن از عهده برامدن
caveat subscriptor
مسئولیت به عهده عضو میباشد
carrige forward
کرایه به عهده گیرنده کالا
carrier's risk
خطرات به عهده حمل کننده
take the chair
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
answered
جواب دادن از عهده برامدن
answers
جواب دادن از عهده برامدن
linear
باریک کشیده
deep fetched
از ته دل کشیده شده
drawable
کشیده شدنی
dragged
کشیده شدن
couchant
دراز کشیده
pinxit
کشیده است
flare
زبانه کشیده
indrawn
بداخل کشیده
flares
زبانه کشیده
at full length
دراز کشیده
deer neck
گردن کشیده
prolate
کشیده شده
drags
کشیده شدن
threaded
بند کشیده
tensive
کشیده شدنی
elongating
کشیده کردن
elongates
کشیده کردن
intractile
کشیده نشدنی
saps
شیره کشیده از
sapped
شیره کشیده از
sap
شیره کشیده از
elongate
کشیده کردن
deprived
محرومیت کشیده
chock-a-block
بالا کشیده
chock-a-block
کاملا کشیده
vellum paper
کاغذمهره کشیده
touse
کشیده شدن
leptomorph
کشیده ریخت
tractile
کشیده شدنی
drag
کشیده شدن
in tow
<idiom>
کشیده شده
ectomorphic type
سنخ کشیده تن
ectomorphy
کشیده تنی
extensive
بسیط کشیده
low angle fire
تیر کشیده
long robe
صورت کشیده
flat fire
تیر کشیده
flat trajectory
خط سیر کشیده
low angle
مسیر کشیده
monopolylogue
نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
owner's risk
خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
(in) charge of something
<idiom>
مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
to bear any customs duties
هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
cashier's check
چکی که بانک عهده خود بکشد
acquits
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquitting
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
He wI'll give a good account of himself.
خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
carry the ball
<idiom>
قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
see one's way clear to do something
<idiom>
احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
the burden of proof rests with
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
the burden of proof rests of claimant
بار اثبات بر عهده شاکی است
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
carrier's risk
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
pulled muscle
عضله کشیده شده
chanting
اهنگ ساده و کشیده
chanted
اهنگ ساده و کشیده
chant
اهنگ ساده و کشیده
oblong
دوک مانند کشیده
oblongs
دوک مانند کشیده
if you please
بیزحمت زحمت کشیده
pencilled
با مداد کشیده شده
lanternjaws
صورت لاغر و کشیده
chants
اهنگ ساده و کشیده
hell-bent
به بیراهه کشیده شده
underdraw
کشیده نشدن زه تا اخر
satined paper
گاغذ مهره کشیده
taut
محکم کشیدن کشیده
extendible
کشیده شدنی امتدادپذیر
hell bent
به بیراهه کشیده شده
deep fetched
از ته سینه کشیده شده
to bear all customs duties and taxes
تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
I shall personally undertake tht you make a profit.
من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
bisque
امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
He has suffered a great deal at the hands of his wife .
از دست زنش خیلی کشیده
prone float
روی شکم با دستهای کشیده
opened
وضع زه هنگام کشیده شدن
open
وضع زه هنگام کشیده شدن
conducting
اداره کردن کشیده شدن
hard drawn copper wire
سیم مسی کشیده شده
opens
وضع زه هنگام کشیده شدن
conducted
اداره کردن کشیده شدن
conduct
اداره کردن کشیده شدن
wired
سیم کشیده مفتول دار
conducts
اداره کردن کشیده شدن
He undertook the primiership at the age of eighty.
درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
primary
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
tenantable repair
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
wirespun
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
flat trajectory
سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
come home
کشیده شدن لنگر به طرف ناو
infill
نقاط کشیده شده روی نقشه
hanging committee
انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
tackle
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
parlementaire
کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
tackles
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
to be at full stretch
تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
drags
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
She has long and shapely legs .
ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
drag
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
capriole
پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
dragged
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
he is at the end of his tether
چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
in perspective
کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
at owner's risk
معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
devices
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
phantom section
خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
stillage
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
haul
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinrikisha
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
hauling
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinriki
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
hauls
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
extending
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
perspective grid
خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
extends
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com