English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (8 milliseconds)
English Persian
hedge priest کشیش روستا
Other Matches
presbyteries داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
priestly در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
plowmen روستا
ploughmen روستا
ploughman روستا
village روستا
villages روستا
ruralist روستا گرای
countrified روستایی روستا صفت
rural urban migration مهاجرت از روستا به شهر
countryfied روستایی روستا صفت
plowman [American English] شخم زن [کشاورز ] [روستا ]
Marasali ماراسالی [این روستا که به شیروان معروف بوده در آذربایجان شوروی قرار داشته و نمونه جالبی از فرش محرابی به همراه بته جقه ها در آن بافته می شود.]
evengelist کشیش
hieratic کشیش
padres کشیش
predicant کشیش
ecclesiastic کشیش
abbe کشیش
provosts کشیش
herdsman کشیش
provost کشیش
priest کشیش
herdsmen کشیش
ecclesiastics کشیش
priests کشیش
churchmen کشیش
druid کشیش
presbyterate کشیش
clerics کشیش
cleric کشیش
churchman کشیش
clergymen کشیش
clergyman کشیش
druids کشیش
padre کشیش
right reverend جناب کشیش
holy joe کشیش دهکده
acolyte دستیار کشیش
priesthood کشیش بودن
officiant کشیش سرپرست
lay brother نیمچه کشیش
priestcraft کشیش بازی
acolytes دستیار کشیش
shaveling سرتراشیده کشیش
residentiary کشیش مقیم
clerkly وابسته به کشیش
archpriest کشیش بزرگ
high priest کشیش اعظم
priestliness کشیش مابی
priestlike کشیش وار
sacerdocy کشیش منشی
sacerdotalism کشیش مابی
presbyterial وابسته به کشیش ها
presbytery خانه کشیش
vicars کشیش بخش
vicar کشیش بخش
primate کشیش ارشد
presbyteries خانه کشیش
parsons کشیش بخش
parson کشیش بخش
lamas کشیش بودایی
lama کشیش بودایی
Reverend جناب کشیش
priesthood مقام کشیش
rectors کشیش بخش
rector کشیش بخش
monseigneur مسیو کشیش کاتولیک
rectories خانه کشیش بخش
officiating priest کشیش پیش نماز
pardoner کشیش امرزنده گناه
rectory خانه کشیش بخش
parsonage قلمرو کشیش بخش
chancel جای مخصوص کشیش
presbyter کشیش سرپرست کلیسا
parsonages قلمرو کشیش بخش
cassock خرقه پوش کشیش
curate معاون کشیش بخش
cassocks خرقه پوش کشیش
prsbytery محل جلوس کشیش
curates معاون کشیش بخش
Imhotep کشیش [دربار مصر]
divining کشیش استنباط کردن
pontiff کشیش بزرگ پاپ
rectrix بانوی کشیش بخش
chancels جای مخصوص کشیش
divines کشیش استنباط کردن
divine کشیش استنباط کردن
papa پاپ کشیش ناحیه
papas پاپ کشیش ناحیه
pontiffs کشیش بزرگ پاپ
minister وزیر مختار کشیش .
lamaistic وابسته به کشیش بودایی
kirkman عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
divined کشیش استنباط کردن
ministers وزیر مختار کشیش .
sacerdotage کشیش مابی جماعت کشیشان
manses محل سکنی خانه کشیش
ministerial وابسته به وزیر یا کشیش اداری
prelate اسقف اعظم کشیش ارشد
manse محل سکنی خانه کشیش
curacy معاونت کشیش بخش یادهستان
he was ordained priest اورا بسمت کشیش گماشتند
prelates اسقف اعظم کشیش ارشد
curacies معاونت کشیش بخش یادهستان
zucchetto شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
tunicle لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
parishes بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
parish بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
officiant کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
the sovereign پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
shaman کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
priestcraft دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
parishes قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parish قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
nonagium عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
parish clerk کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
lavabo ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
deacons خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacon خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
altar-rail [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
pastorally چوپان وار کشیش وار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com