English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (7 milliseconds)
English Persian
boot کفش فوتبال
Search result with all words
hockey چوگان بازی با اصول فوتبال
soccer فوتبال
soccer بازی فوتبال
grid زمین فوتبال
grids زمین فوتبال
fielder بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
pigskin توپ فوتبال
playing field زمین فوتبال
playing fields زمین فوتبال
goalkeeper دروازه بان فوتبال
goalkeepers دروازه بان فوتبال
football بازی فوتبال
football توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
footballs بازی فوتبال
footballs توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
footballer فوتبال بازی کن
footballers فوتبال بازی کن
eleven تیم فوتبال
elevens تیم فوتبال
punt توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punted توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punts توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
scrum نوعی بازی فوتبال راگبی
scrums نوعی بازی فوتبال راگبی
association football اتحادیه فوتبال
broomball نوعی هاکی روی یخ بدون کفش اسکیت با جارو و توپ فوتبال
canadian football فوتبال کانادایی
flag football نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
grey cup مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
gridiron زمین فوتبال
gridition زمین فوتبال
soccer field زمین فوتبال
he is a novice in football در بازی فوتبال تازه کار است
indoor soccer فوتبال داخل سالن
kick about فوتبال هردمبیل
kick off شروع مسابقه فوتبال
lateral pass پاس توپ فوتبال از پهلو
left for ward در فوتبال پیشرو چپ
lineup اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
rules of football قوانین یا قواعد فوتبال
scrummage نوعی بازی فوتبال راگبی
signal caller مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
six man football فوتبال دو تیم 6 نفره
soccer ball throw پرتاب توپ فوتبال
speedball نوعی بازی شبیه فوتبال
team area محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
touchline خط اطراف زمین فوتبال
uprights تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
water polo بازی فوتبال ابی
yard line خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yardage تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
I am stiff with football. بعد از بازی فوتبال بدنم چوب شده ( خشک شده )
The football field must be marked out. زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
Playing football is not my idea of fun . فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
soccer fan [soccer supporter] [American English] طرفدار فوتبال
football توپ فوتبال
American football فوتبال آمریکایی [ورزش]
football توپ فوتبال آمریکایی [توپ بیضوی]
football hooligan خرابگر پر سر و صدای فوتبال
football game بازی فوتبال
football cleats کفش گل میخ دار فوتبال آمریکایی
football club [British Englisch] باشگاه فوتبال
football fan [British English] طرفدار فوتبال
football fan [American English] طرفدار فوتبال آمریکایی
Football pool [British English] قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
groundhopper [British English] طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
high ball شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
to keep the ball moving توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to let the ball do the work توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to finish the ball into the net با توپ گل زدن [فوتبال]
movement off-the-ball بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
to play football فوتبال بازی کردن
to play soccer فوتبال بازی کردن
short ball شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com