Total search result: 61 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
class |
کلاس |
classed |
کلاس |
classes |
کلاس |
classing |
کلاس |
schoolroom |
کلاس |
schoolrooms |
کلاس |
grade |
کلاس |
grades |
کلاس |
homeroom |
کلاس |
cl |
کلاس |
|
|
Other Matches |
|
first class |
فرست کلاس |
economy class |
اکونومی کلاس |
surveillant |
مبصر کلاس |
skull practice |
کلاس اموزشی |
insulation class |
کلاس ایزولاسیون |
homeroom |
کلاس درس |
] |
کلاس درس |
form room [British |
کلاس درس |
schoolroom |
کلاس درس |
formroom |
کلاس درس |
classroom |
کلاس درس |
underclass |
بی کلاس [در جامعه] |
subclass |
بی کلاس [در جامعه] |
lower class |
بی کلاس [در جامعه] |
classroom |
کلاس درس |
classrooms |
کلاس درس |
grade |
کلاس کیفیت |
grades |
کلاس کیفیت |
summer school |
کلاس تابستانی |
summer schools |
کلاس تابستانی |
he stands first in his class |
او در کلاس خود |
surveyor |
مبصر کلاس پیمایشگر |
classifications |
روش کلاس بندی |
classification |
روش کلاس بندی |
insulation class |
کلاس عایق بندی |
surveyors |
مبصر کلاس پیمایشگر |
hit the books <idiom> |
برای کلاس آماده شدن |
He is at the bottom of the class. |
اوشاگرد آخر کلاس است |
classing |
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد |
classes |
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد |
classed |
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد |
class |
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد |
day schools |
مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد |
day school |
مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد |
I benefited greatly from the english course. |
از کلاس انگلیسی استفاده فراوانی بردم . |
The professor stepped into the classroom. |
استاد بداخل کلاس قدم گذاشت |
sub- |
تعداد دادههای مربوط به یک داده در کلاس اصلی |
inheritance |
انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری |
inheritances |
انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری |
inherit |
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد |
inherits |
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد |
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. |
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند |
inheriting |
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد |
resident school |
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود |
taxi dancer |
دختری که در کلاس رقص یاکاباره در مقابل پول بامشتریان دیگر میرقصد |
skull practice |
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه |
high class communication set |
دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش |
work sheet |
کار در کلاس برگ کار |
classifies |
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن |
classify |
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن |
classifying |
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن |