Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
English
Persian
skull practice
کلاس اموزشی
Other Matches
educational
اموزشی
educational age
سن اموزشی
didactic
اموزشی
ea
سن اموزشی
instructional
اموزشی
didactic analysis
روانکاوی اموزشی
didactic psychoanalysis
روانکاوی اموزشی
training publication
مدارک اموزشی
educational administration
مدیریت اموزشی
educational guidance
راهنمایی اموزشی
training cycle
سیکل اموزشی
training facilities
محلهای اموزشی
deputy for training
معاونت اموزشی
training facilities
تاسیسات اموزشی
curriculum
برنامه اموزشی
curriculums
برنامه اموزشی
training manual
راهنمای اموزشی
training ship
کشتی اموزشی
training publication
نشریات اموزشی
dummy cartridge
فشنگ اموزشی
educational pyramid
هرم اموزشی
educational quotient
بهر اموزشی
instructional method
روش اموزشی
instructional program
برنامه اموزشی
instructional technology
تکنولوژی اموزشی
training bill
برنامه اموزشی
graphic training aid
پوسترهای اموزشی
graphic training aid
چارت اموزشی
service practice
تمرین اموزشی
instruction film
فیلم اموزشی
educational television
تلویزیون اموزشی
graphical training aids
چارت اموزشی
educational technology
فن شناسی اموزشی
educational system
نظام اموزشی
instructional material
مواد اموزشی
department
اداره گروه اموزشی
mobile training team
تیم اموزشی سیار
training aid
وسیله کمک اموزشی
gunnery ship
ناو اموزشی توپخانه
didactics
روش شناسی اموزشی
educational planning
برنامه ریزی اموزشی
departments
اداره گروه اموزشی
homeroom
کلاس
schoolrooms
کلاس
schoolroom
کلاس
class
کلاس
classes
کلاس
classed
کلاس
classing
کلاس
grade
کلاس
grades
کلاس
cl
کلاس
telecourse
دوره برنامههای اموزشی تلویزیونی
assault course
دوره اموزشی عملیات هجومی
assault courses
دوره اموزشی عملیات هجومی
maieutic
وابسته به روش اموزشی سقراط
war game
مانورنظامی عملیات جنگی اموزشی
simulated mustard
گاز خردل مصنوعی یا گازخردل اموزشی
surveillant
مبصر کلاس
economy class
اکونومی کلاس
schoolroom
کلاس درس
underclass
بی کلاس
[در جامعه]
subclass
بی کلاس
[در جامعه]
lower class
بی کلاس
[در جامعه]
first class
فرست کلاس
classroom
کلاس درس
formroom
کلاس درس
form room
[British
کلاس درس
]
کلاس درس
he stands first in his class
او در کلاس خود
summer schools
کلاس تابستانی
summer school
کلاس تابستانی
grades
کلاس کیفیت
homeroom
کلاس درس
grade
کلاس کیفیت
classroom
کلاس درس
insulation class
کلاس ایزولاسیون
classrooms
کلاس درس
course ware
نام برنامههای اموزشی کامپیوتر دوره ابزار
surveyors
مبصر کلاس پیمایشگر
surveyor
مبصر کلاس پیمایشگر
insulation class
کلاس عایق بندی
classification
روش کلاس بندی
classifications
روش کلاس بندی
hit the books
<idiom>
برای کلاس آماده شدن
He is at the bottom of the class.
اوشاگرد آخر کلاس است
plato
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
The professor stepped into the classroom.
استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
I benefited greatly from the english course.
از کلاس انگلیسی استفاده فراوانی بردم .
day schools
مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
day school
مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
classing
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classes
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classed
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
class
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
inheritances
انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
inheritance
انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
sub-
تعداد دادههای مربوط به یک داده در کلاس اصلی
instructional computing
فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
inherits
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
inheriting
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
inherit
یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
resident school
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
taxi dancer
دختری که در کلاس رقص یاکاباره در مقابل پول بامشتریان دیگر میرقصد
association for computing machinery
بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
submarine sanctuaries
مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
bleacher
صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
high class communication set
دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
work sheet
کار در کلاس برگ کار
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
submarine havens
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com