English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
helmet liner کلاه کاسک
Search result with all words
gasket یکنوع کلاه کاسک
gaskets یکنوع کلاه کاسک
Other Matches
phyrgian cap یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
To live on borrowed money . To play for time . این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
casks کلاه جنگی کلاه خود
cask کلاه جنگی کلاه خود
get round the law با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
jasey کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
modiste کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
head piece کلاه
jack a dandy کج کلاه
aigret گل کلاه
bilk کلاه سر
ice cap یخ کلاه
chapeau کلاه
beau کج کلاه
opera hat کلاه له شو
pretty fellow کج کلاه
cappa کلاه
pompom گل کلاه
panache پر کلاه
nightcaps شب کلاه
ice-cap یخ کلاه
ice-caps یخ کلاه
nightcap شب کلاه
hat کلاه
hats کلاه
cap کلاه
capped کلاه
headgear کلاه
fop کج کلاه ابله
door lintel کلاه چهارچوب
cockade نشان کلاه
casque کلاه خود
fools cap کلاه قیفی
galea کلاه خود
crush hat کلاه بازیگرخانه
d's cap کلاه قیفی
black cap کلاه سیاه
cocks کج نهادگی کلاه
cocking کج نهادگی کلاه
cock کج نهادگی کلاه
tiaras کلاه پادشاهی
stetsons کلاه وسترن
hats کلاه کاردینالی
hat کلاه کاردینالی
balaclavas کلاه دوچشمی
skullcaps کلاه بره
beret کلاه بره
skullcap کلاه بره
belvidere کلاه فرنگی
belvedere کلاه فرنگی
bareheaded بدون کلاه
hatboxes جعبه کلاه
hatbox جعبه کلاه
tiara کلاه پادشاهی
berets کلاه بره
balaclava کلاه دوچشمی
stetson کلاه وسترن
stetson کلاه کابوی
rip-offs کلاه برداری
rip-off کلاه برداری
hatpins گیرهی کلاه
hatpin گیرهی کلاه
hairpieces کلاه گیس
hairpiece کلاه گیس
crash helmets کلاه ایمنی
stetsons کلاه کابوی
trilbies کلاه شاپو
rain cap کلاه کریلی
rug [American E] کلاه گیس
avant-sorps کلاه فرنگی
rain hat کلاه بارانی
bathing caps کلاه حمام
bathing cap کلاه حمام
welch کلاه گذاشتن
mutch کلاه کتانی
miyred کلاه دار
kepi کلاه کپی
high hat کلاه بلند
petasus کلاه بالدار
helmet liner کلاه فیبری
hat tree کلاه اویز
hat in hand کلاه دردست
hat block قالب کلاه
periwig کلاه گیس
peruke کلاه گیس
pitch cap کلاه زفت
uncap کلاه از سر برداشتن
tricorn کلاه سه ترک
tricone کلاه سه ترک
summer house کلاه فرنگی
steel helmet کلاه اهنی
steel cap کلاه فولادی
snowcap برف کلاه
service cap کلاه خدمت
postiche کلاه گیس
gaud کلاه برداری
streamers نوارلباس یا کلاه
swindler کلاه گذار
swindle کلاه برداری
swindled کلاه برداری
swindles کلاه برداری
wigs کلاه گیس
hatter کلاه فروش
panama hats کلاه پاناما
panama hat کلاه پاناما
plumes پر کلاه زنان تل
plume پر کلاه زنان تل
milliners کلاه فروش
Welsh کلاه گذاشتن
milliner کلاه فروش
capping کلاه سازی
wig کلاه گیس
swindler کلاه بردار
helmets کلاه اهنی
helmet کلاه اهنی
pergola کلاه فرنگی
pergolas کلاه فرنگی
helmet کلاه خود
pavilion کلاه فرنگی
bonnets کلاه سرگذاشتن
pavilions کلاه فرنگی
bonnet کلاه سرگذاشتن
swindlers کلاه بردار
swindlers کلاه گذار
caskets کلاه خدمت
casket کلاه خدمت
polls راس کلاه
fraud کلاه برداری
mantle کلاه توری
frauds کلاه برداری
mantles کلاه توری
poll راس کلاه
helmets کلاه خود
fraudulence کلاه برداری
polled راس کلاه
hoods کلاه اهنی
hood کلاه اهنی
streamer نوارلباس یا کلاه
hood کلاه خود
hoods کلاه خود
fraudulent کلاه بردار
gloriette عمارت کلاه فرنگی
squares مرتب کردن کلاه
periwig کلاه گیس زدن
periwigged کلاه گیس دار
headguard کلاه تمرین بوکس
casita [کلاه فرنگی کوچک]
porkpie hat کلاه تمام لبه
porringer کلاه کاسه مانند
lappet لبه اویخته کلاه
neck or nothing یا سر میرود یا کلاه می اید
hooded anorak کاپشن کلاه دار
to bewig کلاه گیس زدن
i was bitten کلاه سرم رفت
chatri [کلاه فرنگی هندی]
leghorn کلاه سبدی ایتالیایی
mitriform مانند کلاه اسقف
miyred مانند کلاه اسقف
headharness کلاه تمرین بوکس
postilion نوعی کلاه زنانه
postillion نوعی کلاه زنانه
pot hat کلاه وکلای دادگستری
tri corn کلاه سه گوشه سه شاخه
unbonnet کلاه رااز سربرداشتن
wigmaker کلاه گیس ساز
with intent to defraud بقصد کلاه برداری
peaks کلاه نوک تیز
boaters کلاه حصیری لبهدار
crash helmets کلاه خود ایمنی
peaking کلاه نوک تیز
peak کلاه نوک تیز
To puff with pride. <proverb> باد در کلاه افکندن.
take for a ride <idiom> سرکسی کلاه گذاشتن
palm off <idiom> سرکسی کلاه گذاشتن
She was left out in the cold . she was left high and dry . سرش بی کلاه ماند
to sel a person a pup کلاه کسیرا برداشتن
to block a hat قالب کردن یک کلاه
tipcat کلاه نوک تیز
give right arm <idiom> کلاه به آسمان انداختن
shako کلاه بلند نظامی
shiner ستاره کلاه ابریشمی
squaring مرتب کردن کلاه
to bonnet a person کلاه سرکسی گذاشتن
steel helmet کلاه خود اهنی
squared مرتب کردن کلاه
sun hat کلاه افتاب گیر
sung hat کلاه افتاب گیر
sunbonnet کلاه افتابی زنانه
square مرتب کردن کلاه
tin hat کلاه خود فلزی
To search ones conscience . کلاه خود را قا ضی کردن
casquet کلاه خودسبک وباز
pavilions عمارت کلاه فرنگی
capuche باشلق یا کلاه شنل
capeline نوعی کلاه زنانه
fedora کلاه نمدی مردانه
burgonet نوعی کلاه خود
cucullate شبیه کلاه خود
belvedere کلاه فرنگی مهتابی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com