Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (8 milliseconds)
English
Persian
doubling
کلفت ریسی
Other Matches
cotton spinning
نخ ریسی
spinsterhood
نخ ریسی
spinning
نخ ریسی
cotton mill
کارخانه نخ ریسی
spindle
دوک نخ ریسی
spindles
دوک نخ ریسی
spindle
دوک نخ ریسی
cotton factory
کارخانه نخ ریسی
spinning wheels
دوک نخ ریسی
spinning factory
کارخانه نخ ریسی
wheel
چرخ نخ ریسی
wheel
دوک نخ ریسی
spinning wheels
چرخ نخ ریسی
spinning wheel
دوک نخ ریسی
spinning wheel
چرخ نخ ریسی
cotton spinner
صاحب کارخانه نخ ریسی
throstle
دستگاه پشم ریسی
spinner
عنکبوتی که تار می تند کارگر یاماشین نخ ریسی
cable weft
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
piecer
درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
staple
[الیاف کوتاه مانند پنبه و پشم که طی مراحل نخ ریسی تبدیل به نخ مناسب جهت تار و پود فرش می گردند.]
maidservant
کلفت
housemaids
کلفت
ladys maid
کلفت
burly
کلفت
labrose
لب کلفت
hand maid
کلفت
bonne
کلفت
chamber maid
کلفت
chamberer
کلفت
stocky
کلفت
stockiest
کلفت
molls
کلفت
moll
کلفت
handmaid
کلفت
femme de chambre
کلفت
stockier
کلفت
woman
کلفت
blobber
کلفت
handmaidens
کلفت
tirewoman
کلفت
thick
کلفت
housemaid
کلفت
thickest
کلفت
thicker
کلفت
heavy-set
کت و کلفت
squatty
کلفت
biddy
کلفت
trull
کلفت
swabber
کلفت
charwoman
کلفت
charwomen
کلفت
servant maid
کلفت
handmaiden
کلفت
chambermaids
کلفت
chambermaid
کلفت
baryphonia
کلفت صدایی
bondwoman
کلفت زرخرید
thick weft
نخ پود کلفت
thick warp
نخ تار کلفت
box coat
پالتوی کلفت
gold foil
زرورق کلفت
ancilla
پیشخدمت زن کلفت
thick skinned
پوست کلفت
parlour maid
کلفت سرمیز
pachydrmatous
پوست کلفت
pachydermatous
پوست کلفت
odalisque
کلفت یا صیغه
muslinet
مشمش کلفت
roughneck
گردن کلفت
moppy
کلفت بلند
junk board
مقوای کلفت
inspissate
کلفت کردن
incrassate
کلفت شدن
incrassate
کلفت کردن
heavyset
کلفت زمخت
yak
گاومیش دم کلفت
hoodman blind
گردن کلفت
stiff necked
گردن کلفت
poutingly
لب کلفت کنان
stodgy
گردن کلفت
plank
تخته کلفت
blunt
کلفت کردن
blunted
کلفت کردن
blunter
کلفت کردن
bluntest
کلفت کردن
thickens
کلفت ترشدن
thickens
کلفت کردن
blunting
کلفت کردن
thickened
کلفت ترشدن
blunts
کلفت کردن
impassive
پوست کلفت
thicken
کلفت کردن
yaks
گاومیش دم کلفت
dumpy
گردن کلفت
thicken
کلفت ترشدن
waitress
ندیمه کلفت
waitresses
ندیمه کلفت
hawsers
طناب کلفت
hawser
طناب کلفت
thickened
کلفت کردن
ruffians
گردن کلفت
ruffian
گردن کلفت
girls
دوشیزه کلفت
girl
دوشیزه کلفت
thickset
تنگ کلفت
thickening
کلفت سازی
thick-skinned
پوست کلفت
thug
قاتل گردن کلفت
snub
کلفت وکوتاه سرزنش
ruffianly
گردن کلفت وحشی
thugs
قاتل گردن کلفت
bullying
گردن کلفت گوشت
pachyderms
جانور پوست کلفت
marchioness
نوعی گلابی کلفت
marchionesses
نوعی گلابی کلفت
snubbed
کلفت وکوتاه سرزنش
snubbing
کلفت وکوتاه سرزنش
snubs
کلفت وکوتاه سرزنش
bullied
گردن کلفت گوشت
bullies
گردن کلفت گوشت
bully
گردن کلفت گوشت
pachyderm
جانور پوست کلفت
indurate
پوست کلفت کردن
lumpier
کلفت ناهنجار تودهای
fly line
ریسمان کلفت ماهیگیری
moreen
پارچه کلفت پردهای
hyperostosis
کلفت شدگی استخوان
pachyder mata
جانوران پوست کلفت
heavyset
چهارشانه کلفت وکوتاه
lumpy
کلفت ناهنجار تودهای
lumpiest
کلفت ناهنجار تودهای
butch
مرد یا پسر گردن کلفت
pachydrmatous
ادم پوست کلفت و بیرگ
deep mouthed
دارای صدای درشت و کلفت
nappies
کلفت و پرزدار خواب دار
ancillary
مستخدم بومی مربوط به کلفت
nappy
کلفت و پرزدار خواب دار
stick glove
دستکش کلفت دروازه بان
chunk
تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
parlormaid
کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
boat rod
چوب کلفت ماهیگیری با قایق
chunks
تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
meathead
آدم گردن کلفت
[اصطلاح روزمره]
bellies
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
beefcake
آدم گردن کلفت
[اصطلاح روزمره]
grego
جامه کوتاه باشلق دارازپارچههای کلفت
muscleman
آدم گردن کلفت
[اصطلاح روزمره]
belly
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
senile keratosis
کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
pea jacket or coat
جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
barong
یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
barreled shaft
میله تیر که وسط ان کلفت تراز انتهایش باشد
grossest
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
barrel
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
grosser
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
barrels
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
grosses
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
fearnought
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
chest protector
لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
cabled
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
petersham
یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
millboard
مقوای جلد کتاب وامثال ان مقوای کلفت
hyprostosis
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com