Dictiornary-Farsi | کلفت شدگی استخوان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
hyperostosis	کلفت شدگی استخوان


Search result with all words

hyprostosis	رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
Other Matches

senile keratosis	کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
gelation	بسته شدگی سفت شدگی
green stick	شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy	برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
astragalus	استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
zygoma	استخوان قوس وجنه استخوان گونه
syynostosis	ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
imminution	کم شدگی باریک شدگی
ischium	استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
periosteum	پوشش استخوان ضریع استخوان
condyle	مهره استخوان- برامدگی استخوان
cable weft	پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
occiput	استخوان قمحدوه استخوان پس سر
vomer	استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
moll	کلفت
charwomen	کلفت
thicker	کلفت
stockiest	کلفت
charwoman	کلفت
thickest	کلفت
thick	کلفت
stockier	کلفت
molls	کلفت
stocky	کلفت
tirewoman	کلفت
trull	کلفت
housemaids	کلفت
housemaid	کلفت
burly	کلفت
squatty	کلفت
handmaidens	کلفت
handmaiden	کلفت
chambermaids	کلفت
servant maid	کلفت
swabber	کلفت
heavy-set	کت و کلفت
femme de chambre	کلفت
woman	کلفت
handmaid	کلفت
labrose	لب کلفت
ladys maid	کلفت
chamberer	کلفت
chambermaid	کلفت
hand maid	کلفت
maidservant	کلفت
chamber maid	کلفت
bonne	کلفت
biddy	کلفت
blobber	کلفت
inspissate	کلفت کردن
thick skinned	پوست کلفت
parlour maid	کلفت سرمیز
ruffians	گردن کلفت
incrassate	کلفت کردن
junk board	مقوای کلفت
incrassate	کلفت شدن
girl	دوشیزه کلفت
stiff necked	گردن کلفت
girls	دوشیزه کلفت
ruffian	گردن کلفت
hoodman blind	گردن کلفت
heavyset	کلفت زمخت
roughneck	گردن کلفت
muslinet	مشمش کلفت
stodgy	گردن کلفت
blunts	کلفت کردن
pachydrmatous	پوست کلفت
pachydermatous	پوست کلفت
yak	گاومیش دم کلفت
odalisque	کلفت یا صیغه
blunted	کلفت کردن
blunting	کلفت کردن
bluntest	کلفت کردن
thicken	کلفت کردن
yaks	گاومیش دم کلفت
thicken	کلفت ترشدن
poutingly	لب کلفت کنان
plank	تخته کلفت
gold foil	زرورق کلفت
thickens	کلفت ترشدن
thickens	کلفت کردن
thickened	کلفت ترشدن
blunt	کلفت کردن
thickened	کلفت کردن
blunter	کلفت کردن
baryphonia	کلفت صدایی
waitress	ندیمه کلفت
dumpy	گردن کلفت
impassive	پوست کلفت
doubling	کلفت ریسی
hawser	طناب کلفت
thick weft	نخ پود کلفت
thick warp	نخ تار کلفت
hawsers	طناب کلفت
thick-skinned	پوست کلفت
thickening	کلفت سازی
ancilla	پیشخدمت زن کلفت
bondwoman	کلفت زرخرید
moppy	کلفت بلند
box coat	پالتوی کلفت
waitresses	ندیمه کلفت
thickset	تنگ کلفت
erections	شق شدگی
depression	کم شدگی
geniculation	خم شدگی
embeddeness	حک شدگی
erection	شق شدگی
neck	نخ شدگی
depressions	کم شدگی
dostortion	کج شدگی
the mast has raked	کج شدگی
necks	نخ شدگی
bottling	نخ شدگی
lumpier	کلفت ناهنجار تودهای
lumpiest	کلفت ناهنجار تودهای
snubs	کلفت وکوتاه سرزنش
bullying	گردن کلفت گوشت
bully	گردن کلفت گوشت
bullies	گردن کلفت گوشت
bullied	گردن کلفت گوشت
pachyderms	جانور پوست کلفت
snubbed	کلفت وکوتاه سرزنش
snub	کلفت وکوتاه سرزنش
moreen	پارچه کلفت پردهای
marchionesses	نوعی گلابی کلفت
snubbing	کلفت وکوتاه سرزنش
lumpy	کلفت ناهنجار تودهای
indurate	پوست کلفت کردن
thugs	قاتل گردن کلفت
thug	قاتل گردن کلفت
ruffianly	گردن کلفت وحشی
marchioness	نوعی گلابی کلفت
fly line	ریسمان کلفت ماهیگیری
pachyderm	جانور پوست کلفت
pachyder mata	جانوران پوست کلفت
heavyset	چهارشانه کلفت وکوتاه
diminution	کم شدگی تحقیر
dilution	رقیق شدگی
blot	پاک شدگی
acetification	ترش شدگی
carburization	پودر شدگی
homogenization	هم جنس شدگی
blots	پاک شدگی
blotted	پاک شدگی
damnation	لعنت شدگی
bronchocele	بزرگ شدگی
elongation	دراز شدگی
petrification	سنگ شدگی
blotting	پاک شدگی
desuetude	موقوف شدگی
locking	قفل شدگی
smelting	ذوب شدگی
shortening	کوتاه شدگی
expunction	پاک شدگی
crookedness	انحناء و کج شدگی
expurgation	پاک شدگی
fixedness	تثبیت شدگی
flagginess	ول شدگی اویختگی
eviration	هذیان زن شدگی
erasure	پاک شدگی
concretion	سفت شدگی
detruncation	کوتاه شدگی
shrinkage	چروک شدگی
distotion factor	ضریب کج شدگی
comminution	خرد شدگی
gelidity	بسته شدگی
coagulation	دلمه شدگی
hardening	سفت شدگی
gasification	تبخیر شدگی
flocculence	قلنبه شدگی
leakage	فاش شدگی
polarization	قطبی شدگی
intensification	افزون شدگی
congestion	جمع شدگی
diffusion	پخش شدگی
offsetting	دوخم شدگی
scleriasis	سفت شدگی
recvrvature	دولا شدگی
purler	پرت شدگی از سر
pulverization	خرد شدگی
offset	دوخم شدگی
sprain	رگ برگ شدگی
strobilation	باریک شدگی
sprained	رگ برگ شدگی
expulsion	بیرون شدگی
depressions	گود شدگی
expulsions	بیرون شدگی
encrustations	دلمه شدگی
depression	گود شدگی
encrustation	دلمه شدگی
sprains	رگ برگ شدگی
spraining	رگ برگ شدگی
turn over	واژگون شدگی
translocation	جابجا شدگی
tight coupling	جفت شدگی
leakages	فاش شدگی
contraction	جمع شدگی
contractions	جمع شدگی
coupling	جفت شدگی
hybridization	هیبرید شدگی