English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
snub کلفت وکوتاه سرزنش
snubbed کلفت وکوتاه سرزنش
snubbing کلفت وکوتاه سرزنش
snubs کلفت وکوتاه سرزنش
Other Matches
heavyset چهارشانه کلفت وکوتاه
chunks تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
chunk تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
sail into به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
snubbed پهن وکوتاه
snubs پهن وکوتاه
snubbing پهن وکوتاه
snub پهن وکوتاه
catnaps خواب سبک وکوتاه
catnap خواب سبک وکوتاه
catnapped خواب سبک وکوتاه
catnapping خواب سبک وکوتاه
stunted tree درخت رشد نکرده وکوتاه
hoariness پوشیدگی ازموهای سفید وکوتاه
hacked سرفه خشک وکوتاه چاک
hacks سرفه خشک وکوتاه چاک
hack سرفه خشک وکوتاه چاک
mess jacket ژاکت تنگ وکوتاه مردانه
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
spurt کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurted کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurts کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurting کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
fluffed موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluff موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffing موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffs موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
bonne کلفت
chamber maid کلفت
blobber کلفت
tirewoman کلفت
housemaids کلفت
housemaid کلفت
maidservant کلفت
charwoman کلفت
charwomen کلفت
trull کلفت
chambermaid کلفت
chambermaids کلفت
handmaiden کلفت
handmaidens کلفت
burly کلفت
swabber کلفت
biddy کلفت
stocky کلفت
stockiest کلفت
stockier کلفت
molls کلفت
moll کلفت
woman کلفت
ladys maid کلفت
servant maid کلفت
squatty کلفت
labrose لب کلفت
handmaid کلفت
chamberer کلفت
hand maid کلفت
femme de chambre کلفت
heavy-set کت و کلفت
thicker کلفت
thickest کلفت
thick کلفت
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
hawser طناب کلفت
thick weft نخ پود کلفت
thick warp نخ تار کلفت
thick skinned پوست کلفت
blunt کلفت کردن
dumpy گردن کلفت
yaks گاومیش دم کلفت
thick-skinned پوست کلفت
thickening کلفت سازی
blunter کلفت کردن
bluntest کلفت کردن
blunting کلفت کردن
blunts کلفت کردن
girl دوشیزه کلفت
girls دوشیزه کلفت
waitress ندیمه کلفت
roughneck گردن کلفت
stiff necked گردن کلفت
moppy کلفت بلند
waitresses ندیمه کلفت
pachydermatous پوست کلفت
ruffian گردن کلفت
ruffians گردن کلفت
plank تخته کلفت
doubling کلفت ریسی
blunted کلفت کردن
odalisque کلفت یا صیغه
thickset تنگ کلفت
gold foil زرورق کلفت
ancilla پیشخدمت زن کلفت
thicken کلفت ترشدن
thickened کلفت کردن
baryphonia کلفت صدایی
thickened کلفت ترشدن
thickens کلفت کردن
thickens کلفت ترشدن
impassive پوست کلفت
bondwoman کلفت زرخرید
box coat پالتوی کلفت
stodgy گردن کلفت
thicken کلفت کردن
pachydrmatous پوست کلفت
yak گاومیش دم کلفت
junk board مقوای کلفت
muslinet مشمش کلفت
incrassate کلفت شدن
incrassate کلفت کردن
poutingly لب کلفت کنان
inspissate کلفت کردن
hoodman blind گردن کلفت
hawsers طناب کلفت
parlour maid کلفت سرمیز
heavyset کلفت زمخت
pachyderms جانور پوست کلفت
pachyder mata جانوران پوست کلفت
ruffianly گردن کلفت وحشی
lumpy کلفت ناهنجار تودهای
lumpiest کلفت ناهنجار تودهای
lumpier کلفت ناهنجار تودهای
marchioness نوعی گلابی کلفت
pachyderm جانور پوست کلفت
moreen پارچه کلفت پردهای
indurate پوست کلفت کردن
hyperostosis کلفت شدگی استخوان
bullying گردن کلفت گوشت
bully گردن کلفت گوشت
bullies گردن کلفت گوشت
bullied گردن کلفت گوشت
fly line ریسمان کلفت ماهیگیری
marchionesses نوعی گلابی کلفت
thug قاتل گردن کلفت
thugs قاتل گردن کلفت
nappies کلفت و پرزدار خواب دار
parlormaid کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
ancillary مستخدم بومی مربوط به کلفت
pachydrmatous ادم پوست کلفت و بیرگ
butch مرد یا پسر گردن کلفت
boat rod چوب کلفت ماهیگیری با قایق
nappy کلفت و پرزدار خواب دار
stick glove دستکش کلفت دروازه بان
deep mouthed دارای صدای درشت و کلفت
grego جامه کوتاه باشلق دارازپارچههای کلفت
meathead آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
muscleman آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
beefcake آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
bellies کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
belly کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
senile keratosis کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
rail سرزنش
chastiesement سرزنش
expostulation سرزنش
increpation سرزنش
upbraiding سرزنش
rocket [British E] سرزنش
railings سرزنش
railing سرزنش
demerits سرزنش
remonstrance سرزنش
demerit سرزنش
condemnation سرزنش
scolding سرزنش
blaming سرزنش
rating سرزنش
ratings سرزنش
stinger سرزنش
nagging سرزنش
exprobration سرزنش
condemnations سرزنش
blames سرزنش
blamed سرزنش
reproof سرزنش
reproofs سرزنش
blame سرزنش
sneap سرزنش
twits سرزنش
censuring سرزنش
dressing-down سرزنش
reproaching سرزنش
reproaches سرزنش
reproached سرزنش
reproach سرزنش
repoach سرزنش
reprehension سرزنش
twit سرزنش
censured سرزنش
censures سرزنش
censure سرزنش
pea jacket or coat جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
vituperation بدگویی سرزنش
vituperatively سرزنش کنان
chide سرزنش کردن
railer سرزنش کننده
nattered سرزنش کردن
chid سرزنش کردن
vituperatory سرزنش امیز
to get a rocket [British E] <idiom> سرزنش شدن
vituperator سرزنش کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com