Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
group
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
groups
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
Other Matches
telecommunications
ارتباط تلگرافی
he sent me a wire
تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
hyphens
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
teleconferencing
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
word
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
least significant bit
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
statute at large
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefix
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefixes
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
augment
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
word
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
worded
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augments
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
markers
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augmented
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmenting
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
marker
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
Persian rug
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
morse code
کد تلگرافی
telegraphy
تلگرافی
telegrahic
تلگرافی
telegraphic
تلگرافی
telegraphs
مخابره تلگرافی
telegraphic transfer
انتقال تلگرافی
telegraph signal
علامت تلگرافی
telecommunications
مخابرات تلگرافی
telegraphic message
مخابره تلگرافی
telegraphing
مخابره تلگرافی
telegram
مخابره تلگرافی
telegraphic address
آدرس تلگرافی
Teletype
دورنویس تلگرافی
Teletypes
دورنویس تلگرافی
telegrams
مخابره تلگرافی
radiotelegram
پیام تلگرافی
telegraphed
مخابره تلگرافی
telegraphic
تلگرافی مختصر
telegraphic frequency
فرکانس تلگرافی
telegraph
مخابره تلگرافی
cable match
رویارویی تلگرافی شطرنج
teleprinter
ماشین تحریر تلگرافی
teleprocessing
دستگاه تایپ تلگرافی
teleprinters
ماشین تحریر تلگرافی
processor
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
synonym
کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonyms
کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllables
جزء کلمه مقطع کلمه
syllable
جزء کلمه مقطع کلمه
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
teletypewriter
دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
cashes
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
morsecode
علائم رمز تلگرافی مرس
cashing
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cable
پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cabled
پیغام تلگرافی تلگراف زدن
softer
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
soft
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softest
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
phototelegraphyt
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
cross fire
تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
shifted
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
way station
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
teleprocessing
تایپ کردن مکالمات تلگرافی به طور کشف
multiplex telegraphy
دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
soft
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softer
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
teleprinters
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinter
تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
radiogram
پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiograms
پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
correspondences
ارتباط
hookup
ارتباط
connection
ارتباط
link
ارتباط
enchainment
ارتباط
connexions
ارتباط
correlation
ارتباط
ligature
خط ارتباط
relationship
ارتباط
communicating
ارتباط
relationships
ارتباط
correspondence
ارتباط
intercommunication
ارتباط
communication
ارتباط
coherency
ارتباط
liaison
ارتباط
rapport
ارتباط
liaisons
ارتباط
coherence
ارتباط
concernment
ارتباط
correspondency
ارتباط
relation
ارتباط
logout
قطع ارتباط
synchronous communication
ارتباط همزمان
association coefficient
ضریب ارتباط
put through
ارتباط پیداکردن
attachment plug
دوشاخه ارتباط
telephone communication
ارتباط تلفنی
mass communication
ارتباط جمعی
asynchronous commuinication
ارتباط ناهمزمان
background communication
ارتباط پس زمینه
association
پیوند ارتباط
inverse relationship
ارتباط معکوس
juxtaposition
ارتباط اجباری
inaccessible
ارتباط ناپذیر
intercoms
ارتباط داخلی
one sided communication
ارتباط یکسویه
associations
پیوند ارتباط
bond
ارتباط چسب
communicates
ارتباط گرفتن
telecommunications
ارتباط از دور
mitwelt
ارتباط با همنوع
communicate
ارتباط گرفتن
log in
برقراری ارتباط
log off
قطع ارتباط
log on
برقراری ارتباط
log out
قطع ارتباط
signal communications
ارتباط و مخابرات
relevance
ربط ارتباط
logging in
برقراری ارتباط
logging off
قطع ارتباط
communicated
ارتباط گرفتن
tie-in
ارتباط دادن
login
قطع ارتباط
arithmetic relation
ارتباط محاسباتی
agency of communications
منبع ارتباط
selective signalling
ارتباط مخصوص
inaccessibility
ارتباط ناپذیری
telecommunication
ارتباط دوربرد
relational
ارتباط شرح
relevancy
ربط ارتباط
subcontrariety
ارتباط قیاسی
correlation
ارتباط داشتن
intercommunion
ارتباط مشترک
direct relationship
ارتباط مستقیم
conversational interaction
ارتباط محاورهای
extraneity
عدم ارتباط
communication network
شبکه ارتباط
extraneousness
عدم ارتباط
wire
ارتباط باسیم
communicability
قابلیت ارتباط
tie-ins
وسیله ارتباط
tie-ins
ارتباط دادن
communicability
ارتباط پذیری
intercom
ارتباط داخلی
communicable
قابل ارتباط
communication theory
نظریه ارتباط
disaffiliation
عدم ارتباط
disconnectedly
بدون ارتباط
connexion
ارتباط اتصال
disjointedness
عدم ارتباط
data communication
ارتباط داده ها
tie-in
وسیله ارتباط
data communication
ارتباط دادهای
tie in
وسیله ارتباط
intercommunication
ارتباط داخلی
communication
ارتباط و مخابرات
trunk line cable
کابل ارتباط
communications
ارتباط و مخابرات
cryptocommunication
ارتباط رمز
wire communication
ارتباط با سیم
disconnection
قطع ارتباط
connect
ارتباط رخها
wires
ارتباط باسیم
visual communication
ارتباط بصری
connects
ارتباط رخها
tie in
ارتباط دادن
cryptocommunication
ارتباط ومخابرات رمزی
landing signal officer
افسر ارتباط فرود
communication network
شبکه ارتباط و مخابرات
background
فعالیت ارتباط دادهای
mass media
وسایل ارتباط جمعی
backgrounds
فعالیت ارتباط دادهای
pecking order
<idiom>
راه ارتباط بایکدیگر
interlocking
بهم ارتباط داشتن
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
communicate
ارتباط برقرار کردن
piezoelectric
ارتباط در بعضی موادکریستالی
correlation
ارتباط همبسته کردن
disconnects
قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnecting
قط ع ارتباط بین دو وسیله
liaising
ارتباط پیدا کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com