| Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| dedicated word processor |
کلمه پرداز اختصاصی |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
| hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
| search and replace |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
| soft |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
| softest |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
| softer |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
| word processors |
کلمه پرداز |
| word processor |
کلمه پرداز |
| wordmonger |
کلمه پرداز |
| stand alone word processor |
کلمه پرداز خودکفا |
| justify |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| justifies |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| justifying |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| hardest |
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد |
| harder |
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد |
| hard |
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد |
| electronic |
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص |
| search and replace |
جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن |
| tabbing |
حرکت نشانه گر در برنامه کلمه پرداز از یک محل توقف tab به دیگری |
| insert key |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
| ins key |
کلیدی که کلمه پرداز یا برنامه ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
| skips |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد |
| skipped |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد |
| bad break |
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود |
| skip |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد |
| inserts |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
| inserting |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
insert |
کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند |
| word-perfect |
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد |
| wordstar |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Micropro International برای کامپیوترهای CPLM و IBMPC |
| intercharacter spacing |
خصوصیت کلمه پرداز که حاوی فضاهای متغیر بین کلمات است تا خط در وسط قرار گیرد |
| word perfect |
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد |
| tabulator |
بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد |
| redliner |
خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد |
| output |
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند |
| outputs |
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند |
hot |
فضای متن در سمت چپ حاشیه راست در متن کلمه پرداز |
| hotter |
فضای متن در سمت چپ حاشیه راست در متن کلمه پرداز |
| hottest |
فضای متن در سمت چپ حاشیه راست در متن کلمه پرداز |
| BOF |
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند |
| dot |
روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد |
| dotting |
روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد |
| boilerplate |
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند |
| wordperfect |
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Word Perfeet Covp که روی محدوده وسیعی از سیستم عامل و سخت افزار اجرا میشود |
| spacer |
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست |
| autos |
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه |
| auto |
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه |
| zone |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
| zones |
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود |
| several fishery |
محل صید اختصاصی ماهی صیدگاه اختصاصی |
| rulers |
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود |
| ruler |
میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود |
word |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| wraparound |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| word wrap |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| worded |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
| dot commands |
نوعی شکل دهی که در ان یک کلمه پرداز دستورات شکل دهی را در متن ثبت میکنداما تا زمان چاپ انها را به متن اعمال نمینماید |
| logogriph |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
| worded |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
| specified command |
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی |
| least significant bit |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
| prefixes |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
| prefix |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
| statute at large |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
| augmenting |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
word |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
| augment |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
marker |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
| augments |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
| worded |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
| augmented |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
| markers |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
Persian rug |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
| to rime one word with another |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
| ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
| processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
| synonyms |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
| synonym |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
| syllable |
جزء کلمه مقطع کلمه |
| syllables |
جزء کلمه مقطع کلمه |
| lsb |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
| enclitic |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
| keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
| shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| softest |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
| softer |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
| soft |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
| occupation crossing |
پل اختصاصی |
| technical |
اختصاصی |
| allocation |
اختصاصی |
| allocations |
اختصاصی |
| individuals |
اختصاصی |
| individual |
اختصاصی |
| dedicated |
اختصاصی |
| proprietary |
اختصاصی |
| appropriative |
اختصاصی |
| cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
| cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
| cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
| chisel marking fine lines |
پرداز |
| postprocessor |
پس پرداز |
| post processor |
پس پرداز |
| hachure |
پرداز |
| dedicated computer |
کامپیوتر اختصاصی |
| dedicated device |
دستگاه اختصاصی |
| private |
اختصاصی خصوصی |
| privates |
اختصاصی خصوصی |
| proprietary program |
برنامه اختصاصی |
| dedicated system |
سیستم اختصاصی |
| proprietary goods |
کالاهای اختصاصی |
| dedicated lines |
خطوط اختصاصی |
| specific variance |
پراکنش اختصاصی |
| specified command |
نیروی اختصاصی |
| separated |
علیحده اختصاصی |
| separate |
علیحده اختصاصی |
| specificity |
اختصاصی بودن |
| special tribunal |
دادگاه اختصاصی |
| special ability |
توانایی اختصاصی |
| patent medicines |
داروی اختصاصی |
| specialities |
رشته اختصاصی |
| parts peculiar |
قطعات اختصاصی |
| separates |
علیحده اختصاصی |
| patent medicine |
داروی اختصاصی |
| speciality |
رشته اختصاصی |
| local theory |
نظریه اختصاصی |
| specialises |
اختصاصی کردن |
additional outlet |
انشعاب اختصاصی |
| allotments |
منابع اختصاصی |
| allotment |
منابع اختصاصی |
| a dedicated line |
یک خط [سیم] اختصاصی |
| localized amnesia |
یادزدودگی اختصاصی |
| appropriation |
ذخیره اختصاصی |
| characters |
صفت اختصاصی |
| driveways |
راه اختصاصی |
| appropriated surplus |
ذخیره اختصاصی |
| specialising |
اختصاصی کردن |
| specialize |
اختصاصی کردن |
| specializes |
اختصاصی کردن |
| specializing |
اختصاصی کردن |
| distinguishing |
مشخص اختصاصی |
| character |
صفت اختصاصی |
aedis |
زیارتگاه اختصاصی |
| native compiler |
کامپایلر اختصاصی |
| native language |
زبان اختصاصی |
| lacunar amnesia |
یادزدودگی اختصاصی |
aedes |
زیارتگاه اختصاصی |
| landmarks |
نشان اختصاصی |
| traits |
نشان اختصاصی |
| trait |
نشان اختصاصی |
| landmark |
نشان اختصاصی |
| specialty |
رشته اختصاصی |
| rhumer |
قافیه پرداز |
| taxpayer |
مالیات پرداز |
| phraseologist |
عبارت پرداز |
| data processor |
داده پرداز |
| preprocessor |
پیش پرداز |
| taxpayers |
مالیات پرداز |
| rimer |
قافیه پرداز |
| orator |
سخن پرداز |
| rimer or rhymer |
قافیه پرداز |
| musician |
نغمه پرداز |
| musicians |
نغمه پرداز |
| language processor |
زبان پرداز |
| sloganeer |
شعار پرداز |
| indemnitor |
غرامت پرداز |
| theoretician |
نظریه پرداز |
| multiprocessor |
چند پرداز |
| indemnifier |
تاوان پرداز |
| versifier |
قافیه پرداز |
| verseman |
قافیه پرداز |
| theoreticians |
نظریه پرداز |
| parallel processor |
موازی پرداز |
| symbolizer |
نشان پرداز |
| castles in the air <idiom> |
رویا پرداز |
| verser |
قافیه پرداز |
| theorists |
نظریه پرداز |
| theorist |
نظریه پرداز |
| songwriter |
ترانه پرداز |
| orators |
سخن پرداز |
| dedicated file server |
خدمتگذار فایل اختصاصی |
| harmonic selective ringing |
تلفن اختصاصی همساز |
| proprietary file format |
قالب فایل اختصاصی |
| reservation |
قطعه زمین اختصاصی |
| a dedicated wiring circuit |
یک مدار الکتریکی اختصاصی |
| the peculiarities of mammals |
نشانهای اختصاصی پستانداران |
| suigeneris |
اختصاصی منحصر بفرد |
| reservations |
قطعه زمین اختصاصی |
| specific search |
تجسس اختصاصی منطقه |
| privy |
محرم اسرار اختصاصی |
| characterization |
توصیف صفات اختصاصی |
| a dedicated server |
[رایانه] خدمتگذار اختصاصی |
| error routine |
روال خطا پرداز |
| warfare economy |
اقتصاد جنگ پرداز |
| logic theorist |
نظریه پرداز منطقی |
| non specific factors of production |
عوامل غیر اختصاصی تولید |
| custom built |
سفارشی تهیه شده اختصاصی |