Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
qualificative
کلمه یا عبارت توصیفی
Other Matches
search and replace
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
qualifier
کلمه توصیفی
qualifiers
کلمه توصیفی
word order
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
tongue-twisters
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
functional shift
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
ends
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ended
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
labeling
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
label
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
token
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
tokens
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
affirmatory
کلمه اثبات عبارت اثبات
hyphen
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
descriptive
توصیفی
qualificative
توصیفی
non restrictive
توصیفی
adjective of quality
صفت توصیفی
ineffability
غیرقابل توصیفی
qualifying symbols
نمادهای توصیفی
positive economics
اقتصاد توصیفی
descriptive statistics
امار توصیفی
descriptive economics
اقتصاد توصیفی
qualifying symbols
علایم توصیفی
descriptive geometry
هندسه تشریحی و توصیفی
narrative relief
نقش برجسته توصیفی
word
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
zoographic
وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zoographical
وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
least significant bit
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
statute at large
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefixes
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefix
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
augments
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
worded
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
markers
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augment
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
word
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augmented
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmenting
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
Persian rug
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
floristry
شاخهای از علم گیاه شناسی توصیفی که درباره تعدادوگروههای گیاهی بحث میکند
processor
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
synonyms
کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonym
کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllable
جزء کلمه مقطع کلمه
syllables
جزء کلمه مقطع کلمه
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
softer
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
soft
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softest
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
shifts
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softer
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
statements
عبارت
statement
عبارت
phrases
عبارت
clauses
عبارت
clause
عبارت
phrase
عبارت
word
عبارت
expressions
عبارت
worded
عبارت
expression
عبارت
cl
عبارت
wordage
عبارت
experssion
عبارت
term
عبارت
termed
عبارت
terming
عبارت
phrased
عبارت
an idiomatic experssion
عبارت اصطلاحی
an exclamatory phrase
عبارت تعجبی
videlicet
به عبارت دیگر
in fact
به عبارت دیگر
to wit
<adv.>
به عبارت دیگر
namely
<adv.>
به عبارت دیگر
terming
جمله عبارت
phraseology
عبارت پردازی
prolixity
عبارت زاید
trinomial
دارای سه عبارت
protext
عبارت پیشین
put into words
به عبارت دراوردن
the letter of the law
عبارت قانون
range expression
عبارت دامنه
termed
جمله عبارت
term
جمله عبارت
colloquialisms
عبارت مصطلح
Namely …viz …it consists of…
عبارت است از ...
Verbosity. Rhetoric.
عبارت پردازی
To phrase.
به عبارت در آوردن
phraseologist
عبارت پرداز
paragrapher
عبارت نویس
relational expression
عبارت رابطهای
colloquialism
عبارت مصطلح
wording
عبارت سازی
doxology
عبارت تسبیحی
involution
پیچدارکردن عبارت
quotations
اقتباس عبارت
mathematical term
عبارت
[ریاضی]
affirmative
عبارت مثبت
quotation
اقتباس عبارت
passages
عبارت فقره
term
عبارت
[ریاضی]
assignment statement
عبارت گمارشی
context style of a expression
سیاق عبارت
expressions
افهار عبارت
expression
افهار عبارت
passage
عبارت فقره
in other words
<adv.>
به عبارت دیگر
escalation
ماده یا عبارت تعدیل
to express in worde
به سخن یا عبارت دراوردن)
limitation clause
عبارت تعیین حدود
pull out quote
عبارت استخراج شده
locution
سبک عبارت پردازی
locutions
سبک عبارت پردازی
phrases
فراز عبارت سازی
verbalism
عبارت بی معنی پرحرفی
locus classicus
عبارت نمونه ادبی
mixed mode experssion
عبارت امیخته یاب
metaphraze
به عبارت دیگر در آوردن
passage
عبارت منتخبه از یک کتاب
it consists mainly
بیشتر عبارت است از
facies
عبارت مشخص یک طبقه
anastrophe
تعویض کلمات یک عبارت
passages
عبارت منتخبه از یک کتاب
i.e
مخفف به عبارت دیگر
landed a
که عبارت از زمین است
phrase
فراز عبارت سازی
phrased
فراز عبارت سازی
phraseography
نشان گذاری بجای عبارت
fisher equation
این رابطه عبارت است از :
b. and b
مخفف عبارت 'breakfast and bed'
equation of exchange
به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
B.Sc
مخفف عبارت 'Science of Bachelor'
anastrophe
قلب عبارت کلمات مقلوب
anaphora
تکرار یک یا چند عبارت متوالی
lambs wool
که عبارت از ابجوامیخته با سیب و قند
restrictive
جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
inverting
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
Afro-American
نژاد آفریقایی آمریکایی
[عبارت قدیمی]
irishism
عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
florulent
خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
invert
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
well turned
خوب ادا شده خوش عبارت
C.A.B.s
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
inverts
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
C.A.B
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
worid
عبارت پیغام خبر قول عهد
C.I.A
مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
parachronism
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
diction
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
to knock head
چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
haplography
اشتباهی که عبارت است ازیکبارنوشتن چیزی که بایددوبارنوشته شود
branch
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
legal
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
mutatis mutandis
عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
semicolon
که انتهای خط برنامه یا عبارت را در برخی زبان ها نشان میدهد.
kowtow
سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
machine address
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
Bye and take care of yourself!
[leaving phrase]
خداحافظ و مواظب خودت باش!
[عبارت هنگام ترک ]
multi statement line
خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
statements
خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement
خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
vigmette
ارایشی که عبارت است ازبرگها و پیچکهای تاک سرلوحه
branches
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
kotow
سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
gongs
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
paragram
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
gong
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
hatched moulding
گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
demurrer
عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
objects
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
kedgeree
خوراک فرنگی که عبارت است ازماهی سردوبرنج جوشانده وتخم مرغ
good offices
عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
objecting
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objected
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
indirect objects
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
direct objects
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com