Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
facsimile
کلیشه عین متن اصلی
facsimiles
کلیشه عین متن اصلی
Other Matches
plate
کلیشه
type
کلیشه
plates
کلیشه
stereotype
کلیشه
stereotyping
کلیشه
stereotypy
کلیشه
types
کلیشه
typed
کلیشه
stereotypes
کلیشه
stereotype
کلیشه کردن
stereotyping
کلیشه کردن
plater
کلیشه ساز
stereotypes
کلیشه کردن
stereotypy
کلیشه کردن
stereotypes
با کلیشه چاپ کردن
stereotype
با کلیشه چاپ کردن
stereotypy
با کلیشه چاپ کردن
stereotyping
با کلیشه چاپ کردن
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
stamps
نشان دار کردن کلیشه زدن
stamp
نشان دار کردن کلیشه زدن
woodprint
کلیشه یا قالب چوبی مخصوص قلمکار وغیره
linocut
چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد
foundry proof
نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
copperplate
کلیشه مسی صفحه مسی
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
principle
اصلی
main attack
تک اصلی
radicals
اصلی
primary
اصلی
parent
اصلی
main deck
پل اصلی
germinal
اصلی
aboriginals
اصلی
inherent
اصلی
line link
خط اصلی
cardinal
اصلی
essentials
اصلی
intrinsic
اصلی
arches
اصلی
arch-
اصلی
arch
اصلی
elementarily
اصلی
organic
اصلی
radical
اصلی
firsthand
اصلی
head
اصلی
fundametal
اصلی
immanent
اصلی
ingrown
اصلی
primordial
اصلی
main door
در اصلی
cardinals
اصلی
majored
اصلی
majoring
اصلی
master
اصلی
main line
خط اصلی
main lines
خط اصلی
major
اصلی
aboriginal
اصلی
first-hand
اصلی
primarily
اصلی
genuine
اصلی
masters
اصلی
quintessential
اصلی
seminal
اصلی
main stem
خط اصلی
mastered
اصلی
initialling
اصلی
initialled
اصلی
mainlined
خط اصلی
initialing
اصلی
initialed
اصلی
mainline
خط اصلی
mainline
اصلی
mainlines
خط اصلی
mainlines
اصلی
rudimental
اصلی
main
خط اصلی
original
اصلی
basics
اصلی
basic
اصلی
mainlining
خط اصلی
mainlining
اصلی
principal
اصلی
essential
<adj.>
اصلی
major
<adj.>
اصلی
quintessential
<adj.>
اصلی
substantive
[essential]
<adj.>
اصلی
vital
<adj.>
اصلی
principals
اصلی
initial
اصلی
trunks
خط اصلی
trunk
خط اصلی
texts
اصلی
main
<adj.>
اصلی
elemental
اصلی
elementary
اصلی
isogeny
هم اصلی
primitive
اصلی
normative
اصلی
fundamental
اصلی
text
اصلی
initials
اصلی
primal
اصلی
proto
اصلی
primed
اصلی
native code
کد اصلی
essential
اصلی
prime
اصلی
functional
اصلی
primes
اصلی
originals
اصلی
mainlined
اصلی
constituent
جزء اصلی
base of origin
مبداء اصلی
motif
مایه اصلی
parant metal
فلز اصلی
backing metal
فلز اصلی
principals
شرکت اصلی
innate
لاینفک اصلی
constituents
جزء اصلی
authentic document
مدرک اصلی
trunk
سیم اصلی
original language
زبان اصلی
motifs
مایه اصلی
base piece
توپ اصلی
cardinal headings
جهات اصلی
cardinal points
جهات اصلی
mainspring
دلیل اصلی
essential
بسیارلازم اصلی
essentials
بسیارلازم اصلی
collector drain
زهکش اصلی
mainspring
انگیزه اصلی
busbar
شین اصلی
principal
مجرم اصلی
principals
مجرم اصلی
basic pay
حقوق اصلی
principal
شرکت اصلی
basic ration
جیره اصلی
basic shaft
محور اصلی
basic size
اندازه اصلی
basic variable
متغیر اصلی
hardware
دستگاههای اصلی
bottom hole
سوراخ اصلی
current coil
پیچک اصلی
prime mover
محرک اصلی
initialling
اصلی اغازی
primary colours
رنگهای اصلی
cardinal numbers
عدد اصلی
meat
غذای اصلی
meats
غذای اصلی
main road
جاده اصلی
main road
راه اصلی
avenues
خیابان اصلی
initialling
پاراف اصلی
avenue
خیابان اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com