Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
flora
کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
Other Matches
ornis
کلیه مرغان یک سرزمین
avifauna
کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
fauna
کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
heterophyte
گیاه انگل گیاهان دیگر
herbarium
مجموعه گیاهان خشک گیاه دان
phytography
طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
herbal
گیاه نامه
natural dyes
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
nephrogenic
ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hot
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
kex
ساقه پوک گیاهان چتری گیاه چتری که ساقه پوک داشته باشد
isomorph
جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
ear
خوشه
[بخشی از ساقه گیاه غلاتی]
[گیاه شناسی]
gametophyte
گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
rhubarb
گیاه ریواس
[از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
madder
گیاه روناس
[از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
halophyte
گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
wildling
گیاه وحشی گیاه خودرو
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libel
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
region
سرزمین
terren
سرزمین
eldorado
سرزمین زر
territory
سرزمین
territories
سرزمین
clime
سرزمین
terrain
سرزمین
climes
سرزمین
land n
سرزمین
land
سرزمین
mainland
سرزمین
regions
سرزمین
hemp
گیاه شاهدانه
[در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
el dorado
سرزمین زر کشورزرخیز
Wales
سرزمین ویلز
cloudworld
سرزمین پریان
rough country
سرزمین ناهموار
land masses
سرزمین بزرگ
land mass
سرزمین بزرگ
fertile land
سرزمین بارور
fertile land
سرزمین حاصلخیز
mother land
سرزمین مادری
terrene
زمین سرزمین
cloud-cuckoo-land
سرزمین اوهام
immeasureable land
سرزمین بیکران
ice field
سرزمین یخی
canaan
سرزمین موعوداسرائیل
wonderlands
سرزمین پرنعمت
wonderlands
سرزمین عجایب
wonderland
سرزمین پرنعمت
annexation of territory
الحاق سرزمین
wildernesses
سرزمین نارام
wilderness
سرزمین نارام
no man's land
سرزمین بی صاحب
wonderland
سرزمین عجایب
land
سرزمین عرصه
southland
سرزمین جنوب
spatial planning
امایش سرزمین
land
سرزمین دیار
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
certificates
رضایت نامه شهادت نامه
certificate
رضایت نامه شهادت نامه
credential
گواهی نامه اعتبار نامه
affidavits
شهادت نامه قسم نامه
dreamland
سرزمین خواب وخیال
home
سرزمین پدر و مادر
homelands
سرزمین ابا و اجدادی
homeland
سرزمین پدر و مادر
in iranian territory
در خاک
[سرزمین]
ایران
homeland
سرزمین ابا و اجدادی
cloud-cuckoo-land
سرزمین خواب و خیال
occupied territory
سرزمین اشغال شده
mandated territory
سرزمین تحت قیمومت
shangri
شهر زیبا سرزمین دلخواه
soils
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
light latitudes
نواحی یا سرزمین دور از خط استوا
soiling
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soil
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
A part of Iranian territory.
بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
wilderness
صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
swale
سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
wildernesses
صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
reins
کلیه ها
all-
کلیه
kidneys
کلیه
kidney
کلیه
all
کلیه
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
no man's land
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
nephralgia
قولنج کلیه
entireforce
کلیه نیرو
entireforce
کلیه قوا
all arms
کلیه نیروها
reniform
کلیه مانند
reniform
شبیه کلیه
renal
وابسته به کلیه ها
nephroptosis
کلیه متحرک
paranephric
مجاور کلیه
renal calculus
ریگ کلیه
renal gravel
ریک کلیه
floating kidney
کلیه متحرک
renal gravel
حصات کلیه
all hands
کلیه پرسنل
all men
کلیه مردم
phytobentos
گیاهان ته زی
flora
گیاهان
A prophet is not without honour, save in his own c.
<proverb>
یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
azoth
علاج کلیه دردها
tenantary
کلیه مستاجرین یک ملک
reins
محل کلیه در بدن
against all risks
در براب کلیه خطرات
paranephros
غده روی کلیه
phytoplankton
گیاهان شناور
phanerogamia
گیاهان پیدازا
phytology
علم گیاهان
potentilla
گیاهان پنجهای
luxuriant vegetation
گیاهان انبوه
rampant vegetation
گیاهان انبوه
luxuriant vegetation
گیاهان فراوان
rampant vegetation
گیاهان فراوان
dicoty
گیاهان دو لپه
herbaceous
گیاهان علفی
dicot
گیاهان دو لپه
dicotyledones
گیاهان دولپه
dicotyledon
گیاهان دو لپه
rugger
گیاهان گل سرخ
herbicidal
کشنده گیاهان
cereal
گیاهان گندمی
cereals
گیاهان گندمی
herbs
گیاهان
[در عطاری]
halophytes
گیاهان شورپسند
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
mandatory power
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
chronic renal failure
[CRF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
renal calculus
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
the t. population
کلیه جمعیت همه مردم
kidney stone
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
all available
کلیه توپخانه حاضر به تیر
the total population
تمامی نفوس کلیه جمعیت
chronic kidney failure
[CKF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
chronic renal disease
[CRD]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
Chronic kidney disease
[CKD]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
nephrolith
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
syngraph
سندی که به مهر و امضا کلیه
demesne
کلیه زمین مایملک یک شخص
The ship and all its crew were lost .
کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
disclaim all liability
کلیه بدهیها را انکار کردن
trashes
خاکروبه زوائد گیاهان
trashing
خاکروبه زوائد گیاهان
trashed
خاکروبه زوائد گیاهان
dead hedge
پرچین گیاهان خشک
trash
خاکروبه زوائد گیاهان
fleabane
گیاهان پیر بهاروبرنجاسف
herbs
شاخ وبرگ گیاهان
lobelia
خانواده گیاهان لوبلیا
herbalists
فروشنده گیاهان طبی
canopies
تاج پوشش گیاهان
canopy
تاج پوشش گیاهان
herbalist
فروشنده گیاهان طبی
saltbush
خانواده گیاهان قازایاغی
indigofera
گیاهان نیل دارsnake
antiplant agent
عامل ضد رویش گیاهان
halophytes
گیاهان شوری پذیر
chromogen
دانههای رنگی گیاهان
understory vegetation
گیاهان زیر درختی
chromogen
رنگ پذیری گیاهان
greenery
گیاهان سبز گلخانه
gypso halophytes
گیاهان شوراگچی شوراگچیان
loggerhead
گیاهان جنس قنطوریون
nurseryman
پرورنده گیاهان زارع
herborist
فروشنده گیاهان طبی
herbist
فروشنده گیاهان طبی
herb
شاخ وبرگ گیاهان
magnolias
ماگنولیاسه ها گیاهان ماگنولیا
magnolia
ماگنولیاسه ها گیاهان ماگنولیا
mold
قارچ انگلی گیاهان
nephrosis
بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
adrenal
مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
adrenocortical
وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
To sweep the board .
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
tenantry
اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
slash and burn
بریدن و سوزاندن گیاهان جنگلی
phytopathologic
وابسته به اسیب شناسی گیاهان
styloipodium
ته خامه گیاهان خانواده هویج
pteridophyta
گیاهان اوندی خانواده سرخس
photodynamics
اثر روشنایی در جنبش گیاهان
photodynamic
اثر روشنایی در جنبش گیاهان
gerbera
گیاهان سر بره وکلب جهنم
aquaria
نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com