English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
flora کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
Other Matches
ornis کلیه مرغان یک سرزمین
avifauna کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
fauna کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
heterophyte گیاه انگل گیاهان دیگر
herbarium مجموعه گیاهان خشک گیاه دان
phytography طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
herbal گیاه نامه
natural dyes رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
nephrogenic ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hot کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
kex ساقه پوک گیاهان چتری گیاه چتری که ساقه پوک داشته باشد
isomorph جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
ear خوشه [بخشی از ساقه گیاه غلاتی] [گیاه شناسی]
gametophyte گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
rhubarb گیاه ریواس [از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
madder گیاه روناس [از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
halophyte گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
wildling گیاه وحشی گیاه خودرو
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
region سرزمین
terren سرزمین
eldorado سرزمین زر
territory سرزمین
territories سرزمین
clime سرزمین
terrain سرزمین
climes سرزمین
land n سرزمین
land سرزمین
mainland سرزمین
regions سرزمین
hemp گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
el dorado سرزمین زر کشورزرخیز
Wales سرزمین ویلز
cloudworld سرزمین پریان
rough country سرزمین ناهموار
land masses سرزمین بزرگ
land mass سرزمین بزرگ
fertile land سرزمین بارور
fertile land سرزمین حاصلخیز
mother land سرزمین مادری
terrene زمین سرزمین
cloud-cuckoo-land سرزمین اوهام
immeasureable land سرزمین بیکران
ice field سرزمین یخی
canaan سرزمین موعوداسرائیل
wonderlands سرزمین پرنعمت
wonderlands سرزمین عجایب
wonderland سرزمین پرنعمت
annexation of territory الحاق سرزمین
wildernesses سرزمین نارام
wilderness سرزمین نارام
no man's land سرزمین بی صاحب
wonderland سرزمین عجایب
land سرزمین عرصه
southland سرزمین جنوب
spatial planning امایش سرزمین
land سرزمین دیار
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
certificates رضایت نامه شهادت نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
dreamland سرزمین خواب وخیال
home سرزمین پدر و مادر
homelands سرزمین ابا و اجدادی
homeland سرزمین پدر و مادر
in iranian territory در خاک [سرزمین] ایران
homeland سرزمین ابا و اجدادی
cloud-cuckoo-land سرزمین خواب و خیال
occupied territory سرزمین اشغال شده
mandated territory سرزمین تحت قیمومت
shangri شهر زیبا سرزمین دلخواه
soils سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
light latitudes نواحی یا سرزمین دور از خط استوا
soiling سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soil سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
A part of Iranian territory. بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
wilderness صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
swale سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
wildernesses صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
reins کلیه ها
all- کلیه
kidneys کلیه
kidney کلیه
all کلیه
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
nephralgia قولنج کلیه
entireforce کلیه نیرو
entireforce کلیه قوا
all arms کلیه نیروها
reniform کلیه مانند
reniform شبیه کلیه
renal وابسته به کلیه ها
nephroptosis کلیه متحرک
paranephric مجاور کلیه
renal calculus ریگ کلیه
renal gravel ریک کلیه
floating kidney کلیه متحرک
renal gravel حصات کلیه
all hands کلیه پرسنل
all men کلیه مردم
phytobentos گیاهان ته زی
flora گیاهان
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
azoth علاج کلیه دردها
tenantary کلیه مستاجرین یک ملک
reins محل کلیه در بدن
against all risks در براب کلیه خطرات
paranephros غده روی کلیه
phytoplankton گیاهان شناور
phanerogamia گیاهان پیدازا
phytology علم گیاهان
potentilla گیاهان پنجهای
luxuriant vegetation گیاهان انبوه
rampant vegetation گیاهان انبوه
luxuriant vegetation گیاهان فراوان
rampant vegetation گیاهان فراوان
dicoty گیاهان دو لپه
herbaceous گیاهان علفی
dicot گیاهان دو لپه
dicotyledones گیاهان دولپه
dicotyledon گیاهان دو لپه
rugger گیاهان گل سرخ
herbicidal کشنده گیاهان
cereal گیاهان گندمی
cereals گیاهان گندمی
herbs گیاهان [در عطاری]
halophytes گیاهان شورپسند
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
chronic renal failure [CRF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
renal calculus [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
the t. population کلیه جمعیت همه مردم
kidney stone [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
all available کلیه توپخانه حاضر به تیر
the total population تمامی نفوس کلیه جمعیت
chronic kidney failure [CKF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic renal disease [CRD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
Chronic kidney disease [CKD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
nephrolith سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
syngraph سندی که به مهر و امضا کلیه
demesne کلیه زمین مایملک یک شخص
The ship and all its crew were lost . کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
disclaim all liability کلیه بدهیها را انکار کردن
trashes خاکروبه زوائد گیاهان
trashing خاکروبه زوائد گیاهان
trashed خاکروبه زوائد گیاهان
dead hedge پرچین گیاهان خشک
trash خاکروبه زوائد گیاهان
fleabane گیاهان پیر بهاروبرنجاسف
herbs شاخ وبرگ گیاهان
lobelia خانواده گیاهان لوبلیا
herbalists فروشنده گیاهان طبی
canopies تاج پوشش گیاهان
canopy تاج پوشش گیاهان
herbalist فروشنده گیاهان طبی
saltbush خانواده گیاهان قازایاغی
indigofera گیاهان نیل دارsnake
antiplant agent عامل ضد رویش گیاهان
halophytes گیاهان شوری پذیر
chromogen دانههای رنگی گیاهان
understory vegetation گیاهان زیر درختی
chromogen رنگ پذیری گیاهان
greenery گیاهان سبز گلخانه
gypso halophytes گیاهان شوراگچی شوراگچیان
loggerhead گیاهان جنس قنطوریون
nurseryman پرورنده گیاهان زارع
herborist فروشنده گیاهان طبی
herbist فروشنده گیاهان طبی
herb شاخ وبرگ گیاهان
magnolias ماگنولیاسه ها گیاهان ماگنولیا
magnolia ماگنولیاسه ها گیاهان ماگنولیا
mold قارچ انگلی گیاهان
nephrosis بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
adrenal مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
adrenocortical وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
tenantry اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
slash and burn بریدن و سوزاندن گیاهان جنگلی
phytopathologic وابسته به اسیب شناسی گیاهان
styloipodium ته خامه گیاهان خانواده هویج
pteridophyta گیاهان اوندی خانواده سرخس
photodynamics اثر روشنایی در جنبش گیاهان
photodynamic اثر روشنایی در جنبش گیاهان
gerbera گیاهان سر بره وکلب جهنم
aquaria نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com