Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
flat bow
کمانی که سرتاسر ان دارای یک ضخامت است
Other Matches
valgue
دارای پای کمانی کجی پا
arcuate
کمانی
arch dam
سد کمانی
semilunar
کمانی قوسی
arcuate nucleus
هسته کمانی
circular arc
کمانی از دایره
iridescent
رنگین کمانی
coping saw
اره کمانی
cord drill
مته کمانی
arcuate fasciculus
راه کمانی
embowed
کمانی شکل
bowleg
پای کمانی
arc elasticity of demand
کشش کمانی تقاضا
bow windows
پنجره پیش امده کمانی
bow window
پنجره پیش امده کمانی
cantle
قسمت برامده کمانی عقب زین
crossways
سرتاسر
hip and thigh
سرتاسر
trans-
سرتاسر
overalls
سرتاسر
overall
سرتاسر
cap a pie
سرتاسر
crosswise
سرتاسر
thru
سرتاسر
across
سرتاسر
thwart
در سرتاسر
thwarted
در سرتاسر
all round
سرتاسر
stroke
1-ضخامت
stroking
1-ضخامت
third dimension
ضخامت
diameter
ضخامت
diameters
ضخامت
thickness
ضخامت
strokes
1-ضخامت
stroked
1-ضخامت
through
بواسطه سرتاسر
out and out
کامل سرتاسر
cosmopolite
سرتاسر جهانی
at
بقرار سرتاسر
alpha and omega
تماما سرتاسر
worldwide
در سرتاسر جهان
nationwide
در سرتاسر کشور
out-and-out
کامل سرتاسر
aromor thickness
ضخامت زره
fictitious thickness
ضخامت فرضی
thickness of a wall
ضخامت دیوار
fictitious thickness
ضخامت فرضی
thickening
افزایش ضخامت
thickness gauge
ضخامت سنج
web thickness
ضخامت جان
transpierce
سرتاسر سوراخ شدن
through out
درتمام مدت سرتاسر
to spread
[across]
[over]
پهن شدن
[سرتاسر]
to spread
[across]
[over]
توسعه یافتن
[سرتاسر]
to spread
[across]
[over]
گسترش یافتن
[سرتاسر]
overruns
سرتاسر محلی رافراگرفتن
overrunning
سرتاسر محلی رافراگرفتن
all the year round
در تمامی یا سرتاسر سال
overrun
سرتاسر محلی رافراگرفتن
carpet thinckness
کلفتی یا ضخامت فرش
g
ضخامت قطر سوراخ
wire gauge
معیار ضخامت سیم
effective thickness of a wall
ضخامت موثر دیوار
transcontinental
عبور کننده از سرتاسر قاره
eustatic
مربوط به تغییرات سطح دریادر سرتاسر جهان
line gauge
وسیله اندازه گیری کلفتی خط ضخامت سنجی خط
gauge
ضخامت ورق فلزی یاقطر سیم و غیره
gauged
ضخامت ورق فلزی یاقطر سیم و غیره
gauges
ضخامت ورق فلزی یاقطر سیم و غیره
wire gauge
مقیاس اندازه گیری ضخامت سیم یا ورق فلز
half thickness
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
wed thickness
حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
caliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
calliper
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
stroking
یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
stroke
یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
stroked
یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
strokes
یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
anta
[پایه ستون مربعی یا مستطیلی که به وسیله ی افزایش ضخامت در انتهای دیوار شکل داده می شود.]
grip length
طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
alto-rilievo
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
constant angle arch dam
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
trilinear
دارای سه خط
iodic
دارای ید
odoriferous
دارای بو
three legged
دارای سه پا
three-legged
دارای سه پا
footy
دارای پا
fraught with
دارای
bilabiate
دارای دو لب
glochidiate
دارای مو
cirrous
دارای اویز
industrious
<adj.>
دارای پشتکار
cephalous
دارای کله
beneficial
<adj.>
دارای مزیت
hardworking
<adj.>
دارای پشتکار
myrrhy
دارای بوی مر
crepitant
دارای صدای خش خش
chinned
دارای چانه
chymiferous
دارای کیموس
copperbottomed
دارای ته مسی
sedulous
<adj.>
دارای پشتکار
cingulate
دارای کمربند
studious
<adj.>
دارای پشتکار
cloven foot
دارای پا یا سم شکافته
capitated
دارای سرمجزا
expedient
<adj.>
دارای مزیت
binucleated
دارای دو هسته
bipartite
دارای دوقسمت
biradial
دارای دوشعاع
biramous
دارای دو شاخه
bisulcate
دارای دوشکاف
bizonal
دارای دومنطقه
binuclear
دارای دو هسته
bodied
دارای بدن
serviceable
<adj.>
دارای مزیت
buckish
دارای خوی بز
calcareous
دارای کلسیم
calcic
دارای اهک
helpful
<adj.>
دارای مزیت
bumpiness
دارای برامدگی
practicable
<adj.>
دارای مزیت
handy
[useful]
<adj.>
دارای مزیت
binucleate
دارای دو هسته
cretaceous
دارای گچ فراوان
foliolate
دارای برگچه
floaty
دارای اب نشین کم
unfit
<adj.>
دارای ضعف
impotent
<adj.>
دارای ضعف
fibrinous
دارای مودلیفی
feldspathic
دارای فلدسپار
febile
دارای حالت تب
far reaching
دارای اثرزیاد
incapable
<adj.>
دارای ضعف
hearted
دارای قلب ...
haired
دارای موی ...
glary
دارای تشعشع
glanduliferous
دارای غد دکوچک
geniculate
دارای زانویی
inable
<adj.>
دارای ضعف
entitative
دارای وجودخارجی
dimply
دارای فرورفتگی
dimorphic
دارای دو شکل
dichotomous
دارای دو بخش
diandrous
دارای دوپرچم
declinatory
دارای تمایل
dartrous
دارای تبخال
cuspidal
دارای برامدگی
diligent
<adj.>
دارای پشتکار
dipetalous
دارای دوگلبرگ
diplopodous
دارای هزار پا
incapacitated
<adj.>
دارای ضعف
assiduous
<adj.>
دارای پشتکار
dyslogistic
دارای خاطرات بد
double tongued
دارای دوقول
dolose
دارای قصدجرم
dipteran
دارای دو بال
dipolar
دارای دو قطب
heterogamous
دارای مادگی ها
weighted
دارای وزن
hook nosed
دارای بینی کج
hook-nosed
دارای بینی کج
overlapping
دارای اشتراک
bodily
دارای بدن
helping
<adj.>
دارای مزیت
auxiliary
<adj.>
دارای مزیت
assistant
<adj.>
دارای مزیت
divan
دارای دوفرفیت
divans
دارای دوفرفیت
bifocal
دارای دو کانون
bifocals
دارای دو کانون
isometric
دارای یک میزان
isometrics
دارای یک میزان
administrable
<adj.>
دارای مزیت
adjuvant
<adj.>
دارای مزیت
electives
دارای حق انتخاب
elective
دارای حق انتخاب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com