Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
straight bow
کمان راست
Other Matches
target bow
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
dexiotropous
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
bi directional
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
bowed
کمان کمان هدفگیری
bow
کمان کمان هدفگیری
bowing
کمان کمان هدفگیری
bows
کمان کمان هدفگیری
orthotropous
دارای تخمک راست راست اسه
plain dealing
معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life.
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
one two
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
off
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
rainbow border
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
right justify
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
side step
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
half left
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
sagittarii
کمان
sagittarius
کمان
arch-
: کمان
spot
کمان
spots
کمان
arcs
کمان
arch-
کمان
arch
کمان
arches
: کمان
arches
کمان
arc
کمان
arch
: کمان
bowstring
زه کمان
bowed
کمان
bow
کمان
bowing
کمان
bows
کمان
fiddle bow
کمان
fiddlestick
کمان
circular measure
اندازه کمان
crossbow
کمان زنبورکی
crossbow
کمان پولادی
cock feather
پر وصل به کمان
nock
جای زه کمان
irises
رنگین کمان
iris
رنگین کمان
rainbows
رنگین کمان
swede saw
اره کمان
reflex arc
کمان بازتاب
to bend or draw the bow
کمان کشیدن
bend
کمان خمش
to feel any one's pulse
کمان کردن
crossbow
کمان صلیبی
arch
چفت کمان
crossbows
کمان زنبورکی
cross bow
کمان پولادی
cross bow
کمان زنبورکی
long bow
کمان دستی
longbows
کمان بزرگ
handbow
کمان تیراندازی
longbow
کمان بزرگ
rainbow
رنگین کمان
string picture
روزنه کمان
sunbow
رنگین کمان
crossbows
کمان صلیبی
arches
چفت کمان
crossbows
کمان پولادی
archer
تیرانداز با کمان
swede saw
کمان اره
stacked bow
کمان باریک
archers
تیرانداز با کمان
cross bow
گوله کمان
faces
شکم کمان
arch thrust
رانش کمان
bows
تعظیم کمان
bowing
کمان شکاری
bowing
تعظیم کمان
arblast
کمان زنبورکی
atabalist
کمان زنبورکی
arch of corti
کمان کورتی
bow and arrow
تیر و کمان
bow
تعظیم کمان
bowyer
کمان فروش
bowed
تعظیم کمان
cant
کج گرفتن کمان
face
شکم کمان
central angle of arch
دهانه کمان
bowed
کمان شکاری
bare bow
کمان لخت
bows
کمان شکاری
power hacksaw
کمان اره
opalesce
مانندرنگین کمان
bowyer
کمان ساز
bowman
تیرانداز با کمان
saw frame
کمان اره
bow
کمان شکاری
bowman
تیرانداز کمان کش
bow weight
وزن کمان
included angle of arch
دهانه کمان
arch-
چفت کمان
iridescency
نمایش رنگین کمان
iridescence
نمایش رنگین کمان
string fingers
سه انگشتی که زه کمان را می کشند
crossbow man
کمانگیر با کمان صلیبی
frame of hachsaw
کمان اره چکی
great circle route
کمان دایره عظیمه
frame
قاب چارچوب کمان
fogbow
رنگین کمان حاصل از مه
to bend or draw the bow
کمان را چله کردن
bow hunting
شکار با تیر و کمان
bowstring
ریسمان دار زه کمان
rectification of a curve
طول کمان
[ریاضی]
arc length
طول کمان
[ریاضی]
limbs
هرکدام از طرفین کمان
limb
هرکدام از طرفین کمان
archery
تیراندازی با تیر و کمان
bow hunter
شکارچی با تیر و کمان
bow fishing
ماهیگیری با تیر و کمان
bow arm
بازویی که کمان را می گیرد
understrung
فاصله زه تا دستگیره کمان
vans
کمان سینه ناو
soundboard
کمان ویولن وتار
anchors
کشیدن زه کمان تاصورت
anchoring
کشیدن زه کمان تاصورت
anchor
کشیدن زه کمان تاصورت
sounding boards
کمان ویولن وتار
sounding board
کمان ویولن وتار
catapult
[British E]
تیر و کمان سنگی
slingshot
[American E]
تیر و کمان سنگی
slingshot
[American E]
تیر و کمان قلابسنگی
catapult
[British E]
تیر و کمان قلابسنگی
van
کمان سینه ناو
nock
شکاف انتهای کمان
whip
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
string
مربی خم کردن کمان و بستن زه
serving
پوشش نخی دورقسمتهایی از کمان
whipped
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whips
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
servings
پوشش نخی دورقسمتهایی از کمان
toxophilite
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
back
تنظیم بادبان پشت کمان
fistmele
فاصله بین دسته کمان و زه
longbows
اغراق گویی کمان دستی
longbow
اغراق گویی کمان دستی
self
کمان یا تیر از یک تکه چوب
bellies
قسمت داخلی کمان نزدیک زه
belly
قسمت داخلی کمان نزدیک زه
draw
تیر در چله کمان گذاشتن
full draw
کشیدن زه کمان بطور کامل
circular grooving saw
کمان اره ویژه شیار
draws
تیر در چله کمان گذاشتن
backs
تنظیم بادبان پشت کمان
bowsight
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
longbow
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
hunting bow
کمان بلند و سنگین برای شکار
arrow rest
تکیه گاه تیر روی کمان
longbows
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
double-bellid
[صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
rainbows
قوس و قزح بصورت رنگین کمان در امدن
timber hitch
گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
rainbow
قوس و قزح بصورت رنگین کمان در امدن
subtense
خطی که روبروی کمان یاگوشهای واقع شود
bowsock
پوشش تیره روی کمان ضدبازتاب نور
target archery
مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
backed bow
کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
lipping
قطعه چوبی که در ترک یاشکاف کمان گذاشته شده
lipping
قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
windage
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
kissing button
برامدگی روی زه که درکشیدن کامل کمان با لب کمانگیر مماس میشود
looser
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loose
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
backing
کمان نوارپیچی شده برای ازدیادمقاومت نخ دخیره دور قرقره ماهیگیری
clout shooting
تیراندازی به هدف بزرگ ازمسافت 021 تا 081 متری باتیر و کمان
sight window
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
keeper
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keepers
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
target captain
عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
straightish
راست
blankly
سر راست
bee line
خط راست
dextrorotatory
راست بر
apeak
راست
bolt upright
راست
vertically
راست
right turn
به راست راست
wooden
راست
straightish
سر راست
beeline
خط راست
dextrogyrous
راست بر
upright
راست
righting
راست
straighter
راست
straightest
راست
straightforward
راست
straightforward
رک سر راست
wrapover top
راست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com