Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
labor shortage
کمبود نیروی کار
Search result with all words
short handed
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short-handed
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
Other Matches
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
shortages
کمبود
shortage
کمبود
shortfalls
کمبود
shortfall
کمبود
shortcoming
کمبود
shortcomings
کمبود
deficiency
کمبود
deficiencies
کمبود
leakage
کمبود
deficits
کمبود
leakages
کمبود
deficit
کمبود
shortsage
کمبود
deficient
دارای کمبود
time trouble
کمبود وقت
credit tightness
کمبود اعتباری
lacking
فقدان کمبود
leakages
کمبود و کسری
lack
کمبود نیازمندی
leakage
کمبود و کسری
leakage
کمبود کسر
underpopulation
کمبود جمعیت
leakages
کمبود کسر
anoxia
کمبود اکسیژن
oxygen deficit
کمبود اکسیژن
lacked
کمبود نیازمندی
lacks
کمبود نیازمندی
scurvy
کمبود ویتامین C
hard up
<idiom>
کمبود پول
defective
دارای کمبود معیوب
scorbutic
ناشی از کمبود ویتامین C
shortcomings
نکته ضعف کمبود
understaffed
دچار کمبود کارمند
dearth
قحط و غلا کمبود
electron deficient molecules
مولکولهای با کمبود الکترون
immunodeficiency
کمبود ایمنی
[پزشکی]
shortcoming
نکته ضعف کمبود
leukopenia
کمبود گویچههای سفیدخون
short supply
اماد کمبود دار
immune defect
کمبود ایمنی
[پزشکی]
acholia
فقدات یا کمبود صفرا
lack of self-confidence
کمبود اعتماد به نفس
lack of confidence
کمبود اعتماد به نفس
beriberi
بیماری کمبود ویتامن B
avitaminosis
کمبود ویتامینها در بدن
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
attenuation
کاهش یا کمبود قدرت سیگنال
deficits
کسر موازنه کمبود سرمایه
hypoxia
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
mulnutrition
کمبود مواد غذائی در بدن
deficit
کسر موازنه کمبود سرمایه
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
degradation
کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
deficits
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
xerophthalmia
رمد چشم مرضی در اثر کمبود ویتامین A
deficit
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
charges
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
degradation
کمبود کیفیت تصویه به علت اختلال در سیگنال یا کپی گرفتن نامناسب از سیگنال ویدیویی
tare and tret
وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
nonaligned
نوک خواندن که در همان محل رسانه مغناطیسی نیست که نوک نوشتن بود. تولید کمبود کیفیت سیگنال
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
attached strength
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
jetted
نیروی جت
jets
نیروی جت
total force
نیروی کل
jet
نیروی جت
jetting
نیروی جت
jet propulsion
نیروی جت
explosive force
نیروی انفجار
gravitational force
نیروی گرانشی
exchange force
نیروی تبادلی
external force
نیروی بیرونی
gravitational force
نیروی جاذبه
external force
نیروی خارجی
assault force
نیروی هجومی
assault force
نیروی هجوم
fire power
نیروی اتش
internal force
نیروی درونی
field force
نیروی میدانی
ground force
نیروی زمینی
impact force
نیروی برخورد
impact force
نیروی ضربهای
inertial force
نیروی لختی
inertial force
نیروی ماند
hydroelectric power
نیروی برقابی
hydro
نیروی محرکه اب
impulsive force
نیروی ضربهای
holding force
نیروی بازدارنده
hoisting power
نیروی صعودی
internal force
نیروی داخلی
he acted from impluse
نیروی ناگهانی یا
amphibious force
نیروی اب خاکی
ground forces
نیروی زمینی
army of occupation
نیروی اشغالگر
inertia force
نیروی اینرسی
atomic energy
نیروی اتمی
cohesive force
نیروی همچسبی
by military force
با نیروی نظامی
covering force
نیروی پوششی
cutting thrust
نیروی برش
burst force
نیروی ناگهانی
damping force
نیروی میران
destrudo
نیروی ویرانگری
dispersion force
نیروی پاشیدگی
dissipative force
نیروی اتلافی
drag force
نیروی کششی
drifting force
نیروی وزش
burst force
نیروی انفجاری
capillarity
نیروی موئینهای
cathexis
نیروی عاطفی
countervailing power
نیروی همسنگ
cohesive force
نیروی همدوسی
cohesive force
نیروی چسبندگی
compressive force
نیروی تراکمی
concurrent force
نیروی همرس
conservation force
نیروی باقی
contractile force
نیروی انقباضی
coriolis force
نیروی کوریولیس
coulomb force
نیروی کولنی
coulombic force
نیروی کولنی
counterpoise
نیروی مقاوم
buoyant force
نیروی شناورسازی
brake pressure
نیروی ترمز
electric force
نیروی الکتریکی
auxiliary forces
نیروی کمکی
electromotive force
نیروی برقرانی
electromotive force
نیروی الکتروموتوری
attractive force
نیروی جاذبه
attraction force
نیروی ربایش
electrostatic force
نیروی الکتروستاتیکی
emf
نیروی برقرانی
equilibrant
نیروی متعادل
elastic force
نیروی ارتجاع
elanvital
نیروی حیاتی
effective force
نیروی موثر
brake horsepower
نیروی ترمز
body force
نیروی حجمی
attraction force
نیروی جاذبه
drifting force
نیروی رانش
driving force
نیروی محرکه
driving force
نیروی محرک
dymanic
نیروی جنباننده
blocking force
نیروی سد کننده
e. power
نیروی اجرایی
eccentric force
نیروی برونگرا
economic potential
نیروی اقتصادی
internal voltage
نیروی الکتروموتوری
shearing force
نیروی برشی
uniaxial force
نیروی تک محوری
vertical force
نیروی عمودی
vertical force
نیروی قائم
vertical force
نیروی شاغولی
virile strength
نیروی مردانه
vital energy
نیروی زندگی
vital force
نیروی حیاتی
waterpower
نیروی ابی
work force
نیروی کار
HP
نیروی اسب
workforce
نیروی کار
tractive effort
نیروی کشنده
total labor force
کل نیروی کار
torsional force
نیروی پیچشی
soldiery
نیروی نظامی
specified command
نیروی اختصاصی
strike force
نیروی ضربتی
striking force
نیروی ضربتی
striking force
نیروی یورش
tensile force
نیروی کششی
the enemy
نیروی دشمن
the power of imagination
نیروی پندار
the sabre
نیروی نظامی
thews
نیروی عضلانی
tide rising force
نیروی کشنداور
to gauge wind
نیروی بادراسنجیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com