Dictiornary-Farsi | کمتر شدن تخفیف یافتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
lessen	کمتر شدن تخفیف یافتن
lessened	کمتر شدن تخفیف یافتن
lessening	کمتر شدن تخفیف یافتن
lessens	کمتر شدن تخفیف یافتن


Other Matches

relax	تخفیف یافتن
scant	تخفیف یافتن
relaxing	تخفیف یافتن
relaxes	تخفیف یافتن
propagate	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating	گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error <idiom>	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
in a less degree	کمتر
lesser	کمتر
Lt	کمتر از
less than	کمتر از
less	کمتر
shortest	کمتر
shorter	کمتر
short	کمتر
minus	کمتر
much less	کمتر
infrequently	کمتر
minor	کمتر
A smaller number . Fewer .	تعداد کمتر
minorities	بخش کمتر
inside of a week	در یک هفته کمتر
minority	بخش کمتر
inside of a week	کمتر از یک هفته
low price	قیمت کمتر
sub-	در معنای کمتر
cut back <idiom>	استفاده کمتر
he would not accept less	دو روز کمتر
shoat	خوک کمتر از یک سال
shorthanded	ادامه با بازیگر کمتر
underquote	کمتر مظنه دادن
below par	کمتر از بهای اسمی
below par	کمتر از ارزش اسمی
less than container load	کمتر از فرفیت کانتینر
hypotrophy	رشد کمتر ازمعمول
le	to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
stroke	راندن کمتر از فرفیت
short-changing	کمتر پول دادن
short-changes	کمتر پول دادن
stroked	راندن کمتر از فرفیت
short-change	کمتر پول دادن
short-changed	کمتر پول دادن
underexpose	کمتر از حد لزوم در معرض
stroking	راندن کمتر از فرفیت
strokes	راندن کمتر از فرفیت
under-	پایین تراز کمتر از
ammo minus	مهمات کمتر از نصف
under	پایین تراز کمتر از
underprice	قیمت کمتر از رقیب
lessened	کمتر کردن تقلیل دادن
lessens	کمتر کردن تقلیل دادن
embryos	جنین کمتر از هشت هفته
embryo	جنین کمتر از هشت هفته
weanling	کره اسب کمتر از یک سال
he is well preserved	کمتر نشان پیری در او پیداست
lessening	کمتر کردن تقلیل دادن
less developed countries	کشورهای کمتر توسعه یافته
infants	بچه کمتر ازهفت سال
infant	بچه کمتر ازهفت سال
lessen	کمتر کردن تقلیل دادن
reduced charge	خرج کمتر یا پایین تر توپ
commission	تخفیف
relaxation	تخفیف
commissioning	تخفیف
clemency	تخفیف
alleviation	تخفیف
refraction	تخفیف
mitigation	تخفیف
slaked	تخفیف
slake	تخفیف
reduction	تخفیف
reductions	تخفیف
discounts	تخفیف
slakes	تخفیف
volume discount	تخفیف
attenuation	تخفیف
assuagement	تخفیف
allayment	تخفیف
abatement	تخفیف
damping	تخفیف
concession	تخفیف
discount	تخفیف
rebates	تخفیف
rebate	تخفیف
commissions	تخفیف
discounting	تخفیف
discounted	تخفیف
undervalue	کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
underlet	کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
undersexed	دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
undervaluation	تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
ultralight aircraft	هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
nursery school	مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
multipass overlap	بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
Is there a road with little traffic?	آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
undercool	خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
Is there a road with little traffic?	آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
undermanned	دارای نفرات کمتر از میزان لازم
eagles	زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
eagle	زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
undervalues	کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervaluing	کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
nursery schools	مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
factorial	حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
fasts	عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fastest	عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fasted	عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fast	عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
low speed communications	ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
extenuative	تخفیف دهنده
extenuating	تخفیف دهنده
discounts	تخفیف دادن
discounting	تخفیف دادن
extenuatextent	تخفیف دادن
discounted	تخفیف دادن
give a reduction	تخفیف دادن
unmitigated	تخفیف نیافته
trade discount	تخفیف تجاری
trade discount	تخفیف صنفی
discount	تخفیف دادن
extenuatory	تخفیف امیز
remission	گذشت تخفیف
rebate	تخفیف کاهش
rebates	تخفیف کاهش
immitigable	تخفیف ناپذیر
extenuate	تخفیف دادن
discountable	تخفیف بردار
commutability	تخفیف پذیری
commutation	تخفیف جرم
commutation	تخفیف مجازات
volume discont	تخفیف خریدعمده
volume discont	تخفیف مقداری
cash discount	تخفیف نقدی
commutation ticket	بلیط با تخفیف
bate	تخفیف دادن
bank discount	تخفیف بانکی
commutative	تخفیف دار
alleviator	تخفیف دهنده
abatable	قابل تخفیف
derogate	تخفیف دادن
discount rate	نرخ تخفیف
discount rate	میزان تخفیف
quantity discount	تخفیف کلی
incommutability	تخفیف ناپذیری
progressive rebate	تخفیف تصاعدی
commute	تخفیف دادن
commuted	تخفیف دادن
commutes	تخفیف دادن
commuting	تخفیف دادن
assuage	تخفیف دادن
assuaged	تخفیف دادن
quantity allowance	تخفیف کلی
relieve	تخفیف دادن
relieves	تخفیف دادن
mitigation of punishment	تخفیف مجازات
mitigable	تخفیف دادنی
loyalty discount	تخفیف وفاداری
remitting	تخفیف دادن
remitted	تخفیف دادن
remits	تخفیف دادن
remit	تخفیف دادن
relieving	تخفیف دادن
quantity discount	مقدار تخفیف
quantity discount	میزان تخفیف
abating	تخفیف دادن
slash	تخفیف زیاددادن
slashed	تخفیف زیاددادن
slashes	تخفیف زیاددادن
incommutably	یا تخفیف داد
incommutable	تخفیف ناپذیر
abates	تخفیف دادن
assuages	تخفیف دادن
assuaging	تخفیف دادن
abate	تخفیف دادن
rate of discount	نرخ تخفیف
abated	تخفیف دادن
relaxation of penultis	تخفیف جرایم
remissive	تخفیف دهنده
money off offer	فروش با تخفیف
cuts	تخفیف بریدگی
cut	تخفیف بریدگی
allowance	تخفیف مقرری
slashing	تخفیف زیاد
allowances	تخفیف مقرری
commmute	تخفیف دادن
anticlimax	بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
roundest	تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round	تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
to put somebody in a backwater	به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
anticlimaxes	بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
underrated	چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
dry year	سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
to shunt somebody aside	به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]
underrates	چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrating	چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrate	چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
larceny petty	بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
to put somebody on the back burner	به کسی کمتر توجه کردن [اصطلاح مجازی]