Dictiornary-Farsi | کمفشاری سریع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
fast moving depression	کمفشاری سریع


Other Matches

fast moving depression	کمفشاری تند
slow moving depression	کمفشاری کند
rollover	استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marine express	کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma	اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma	CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass	پاس سریع با پیچش سریع مچ
speedy	سریع السیر سریع
speediness	سریع السیر سریع
prompted	سریع
rapid	سریع
prompts	سریع
spankings	سریع
spanking	سریع
wing footed	سریع
prompt	سریع
sweepy	سریع
swifts	سریع
swift	سریع
swifter	سریع
snell	سریع
swiftest	سریع
accelerator	سریع
gleg	سریع
accelerators	سریع
rather	سریع تر
sudden	سریع
galloping	سریع
high speed traffic	ترافیک سریع
high speed traffic	امد شد سریع
accelofilter	صافی سریع
high velocity drop	بارریزی سریع
highflier	دلیجان سریع
highflyer	دلیجان سریع
accelerated depreciation	استهلاک سریع
fasts	سریع السیر
fastest	سریع السیر
fasted	سریع السیر
converted	پاسکاری سریع
continuate	سریع الاتصال
convert	پاسکاری سریع
converting	پاسکاری سریع
converts	پاسکاری سریع
high speed	سریع السیر
high speed	دنده سریع
fast neutron	نوترون سریع
high speed printer	چاپگر سریع
pirouette	چرخ سریع
pirouettes	چرخ سریع
quickstep	گام سریع
rapid access	با دستیابی سریع
fast access	با دستیابی سریع
speeds	سریع کارکردن
speeding	سریع کارکردن
speed	سریع کارکردن
fast	سریع السیر
quickest	تند و سریع
scampers	پرواز سریع
scampering	پرواز سریع
scampered	پرواز سریع
scamper	پرواز سریع
riposte	ضربت سریع
precipitate	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
riposting	ضربت سریع
ripostes	ضربت سریع
riposted	ضربت سریع
quickest	جلد سریع
slapped	ضربت سریع
quicker	تند و سریع
quicker	جلد سریع
slapping	ضربت سریع
quick	تند و سریع
quick	جلد سریع
slaps	ضربت سریع
precipitating	خیلی سریع
slash	ضربه سریع
slashed	ضربه سریع
raid	تک نفوذی سریع
slap	ضربت سریع
braid	حرکت سریع
braided	حرکت سریع
braids	حرکت سریع
fleet	عبور سریع
fleets	عبور سریع
couriers	پیک سریع
raided	تک نفوذی سریع
raiding	تک نفوذی سریع
raids	تک نفوذی سریع
slashes	ضربه سریع
glimpse	نگاه سریع
glimpsed	نگاه سریع
glimpses	نگاه سریع
glimpsing	نگاه سریع
fleetingly	سریع الزوال
fleeting	سریع الزوال
rough and ready	سریع العمل
courier	پیک سریع
snapback	بهبودی سریع
prompt	سریع عاجل
prompt	سریع کردن
despatched	انجام سریع
despatches	انجام سریع
despatching	انجام سریع
dispatch	انجام سریع
dispatched	انجام سریع
dispatches	انجام سریع
rapid flow	جریان سریع
rapid fire	تیر سریع
quick recovery	بهبود سریع
quick recovery	رونق سریع
rapid scanning	تقطیع سریع
prompted	سریع کردن
sneak raid	دستبرد سریع
wind sprint	تمرین دو سریع
repost	ضربت سریع
bullet	توپ سریع
bullets	توپ سریع
rathe	زود رس سریع
winder	دویدن سریع
windstorm	باد سریع
skitter	حرکت سریع
prompts	سریع عاجل
prompts	سریع کردن
rath	زود رس سریع
rapid transit	شطرنج سریع
prompted	سریع عاجل
quick fire	تیر سریع
expressing	سریع السیر
expressing	سریع صریح
operation immediate	اقدام سریع
posthaste	سریع السیر
polypnea	تنفس سریع
progressive chess	شطرنج سریع
lightning chess	شطرنج سریع
hypernoea	تنفس سریع
hotshot	بارکشی سریع
accelerated depreciation	استهلاک سریع
expresses	سریع السیر
expressed	سریع السیر
express	سریع السیر
expressed	سریع صریح
express	سریع صریح
expresses	سریع صریح
wind sprint	دوهای سریع و کوتاه
pattering	بطور سریع وردخواندن
whirled	چرخیدن گردش سریع
streamliner	قطار سریع وشیک
umbilical cord	سیم سریع الاتصال
umbilical cords	سیم سریع الاتصال
snick	ضربت سریع زدن
whirl	چرخیدن گردش سریع
whizbang	خمپاره سریع الانفجار
tide race	جذر و مد سریع اب دریا
whizzbang	خمپاره سریع الانفجار
zonk out <idiom>	سریع به خواب رفتن
bring something on <idiom>	دلیل افزایش سریع
scud	حرکت سریع ابر
keep pace <idiom>	سریع السیر رفتن
stop dead/cold <idiom>	سریع توقف کردن
scuds	حرکت سریع ابر
Making fast progress.	سریع ترقی کردن
scudded	حرکت سریع ابر
yerk	حرکت سریع و شدید
whirling	چرخیدن گردش سریع
high speed trafic	رفت و امد سریع
dispatch order	سفارش حمل سریع
honker	نوعی اتومبیل سریع
rapid eye movements	حرکات سریع چشم
flying	پردار سریع السیر
speedway	جاده سریع السیر
perishable	کالای سریع الفساد
swoops	حرکت سریع نزولی
swooping	حرکت سریع نزولی
swooped	حرکت سریع نزولی
quick break switch	کلید قطع سریع
fast break	حمله سریع به دروازه
line surge	جریان سریع و غیرعادی خط
make flush	شستن با جریان سریع
promptitude	سریع العملی زرنگی
quicksort	مرتب کردن سریع
goods of perishable nature	اموال سریع الفساد
quick access memory	حافظه دستیابی سریع
quick break fuse	فیوز قطع سریع
fruit clipper	کشتی سریع میوه بر
fast shuttle	نقل و انتقال سریع
rapid transit	حمل و نقل سریع
swoop	حرکت سریع نزولی
surges	جریان سریع وغیرعادی
rubdown	مالش سریع بدن
surged	جریان سریع وغیرعادی
surge	جریان سریع وغیرعادی
scatback	توپدار سریع و فراری
flips	پاس سریع و کوتاه
flipped	پاس سریع و کوتاه
skiff	قایق سریع السیر
flip	پاس سریع و کوتاه
patter	بطور سریع وردخواندن
pattered	بطور سریع وردخواندن