Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (7 milliseconds)
English
Persian
ancillary
کمکی
auxiliaries
کمکی
auxiliary
کمکی
supplementary
کمکی
secondary
کمکی
subsidiaries
کمکی
subsidiary
کمکی
Other Matches
auxiliary storage
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation
عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary machinery
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
auxiliary rotor
رتور کمکی
auxiliary storage
انبار کمکی
auxiliary electrode
الکترود کمکی
auxiliary storage
انباره کمکی
auxiliary ego
خود کمکی
auxiliary target
هدف کمکی
auxiliary charger
شارژکننده کمکی
auxiliary target
نقطه کمکی
auxiliary operatich
عمل کمکی
auxiliary equipment
تجهیزات کمکی
auxiliary memory
حافظه کمکی
auxiliary memory
حافظ کمکی
auxiliary landing field
فرودگاه کمکی
auxiliary operation
عمل کمکی
auxiliary forces
نیروی کمکی
auxiliary forces
قوای کمکی
auxiliary equipment
وسائل کمکی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
auxiliary view
نمای کمکی
user interface
میانجی کمکی
back up frequency
فرکانس کمکی
operating supplies
مواد کمکی
prony motor
موتور کمکی
relieving arch
طاق کمکی
relieving tackle
تاکل کمکی
remedial measure
اندازه کمکی
sabot
خرج کمکی
slack variable
متغیر کمکی
split pole motor
موتور کمکی
utilitu program
برنامه کمکی
interpoles
قطبهای کمکی
reserve accumulator
انباره کمکی
booster magneto
دینام کمکی
booster pump
پمپ کمکی
boostes pump
پمپ کمکی
boostes transformer
ترانسفورماتور کمکی
by pass valve
شیر کمکی
communicating pole
قطب کمکی
commutating pole
قطب کمکی
coprocessor
پردازنده کمکی
intermediate grid
شبکه کمکی
interpole
قطب کمکی
auxiliary base line
باز کمکی
artificial aids
وسایل کمکی
auxiliaries
امدادی کمکی
artificial antenna
انتن کمکی
dummy antenna
انتن کمکی
accommodator
کارگر کمکی
auxiliary
امدادی کمکی
accessory
لوازم کمکی
aiding
کمک وسایل کمکی
commutating pole converter
تبدیل گر قطب کمکی
guiding
عضلات کمکی مجاور
pitman
عضو گروه کمکی
sabot
خرج موشکی کمکی
table utility
برنامه کمکی جدولی
undelete utility
برنامه کمکی احیاء
backup utility
برنامه کمکی پشتیبان
navigational grid
شبکه کمکی ناوبری
mace utilities
برنامه کمکی میس
igniter pad
کیسه خرج کمکی
aid
کمک وسایل کمکی
interpole motor
موتور با قطب کمکی
kedge anchor
لنگر کمکی ناو
layshaft
محور دندانه کمکی
dozzle
مخزن کمکی تغذیه
downloading utility
برنامه کمکی استقرار
lee helm
سکان کمکی ناو
aided
کمک وسایل کمکی
visual aids
ابزارهای کمکی دیداری
back end processor
پردازنده کمکی تک منظوره
I can't help it.
<idiom>
من نمیتونم کمکی کنم.
accessory cells
یاخته های کمکی
afforce
نیروی کمکی فرستادن به
auxiliary flight surfaces
سطوح پرواز کمکی
norton utilities
برنامههای کمکی نورتن
astrocyteo
نوعی یاخته کمکی
auxiliary power unit
واحد قدرت کمکی
wills
فعل کمکی "خواهم "
will
فعل کمکی "خواهم "
willed
فعل کمکی "خواهم "
auxiliary control surfaces
سطوح فرامین کمکی
ingot feeder head
مخزن کمکی تغذیه شمش
boot
پوشش کمکی روی سم اسب
I'm really not responsible for it.
<idiom>
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
build-ups
نیروی کمکی تقویت نیروها
outline utility
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
build up
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up
نیروی کمکی تقویت نیروها
I'm glad I could help.
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
communicating pole winding
سیم پیچی قطب کمکی
audiovisual aids
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
file conversion utility
برنامه کمکی تبدیل فایل
file transfer utility
برنامه کمکی انتقال فایل
frapping lines
طناب تعادل کمکی ناو
document comparison utility
برنامه کمکی مقایسه مدارک
bowsight
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
banderillero
عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
screen saver utility
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
file compression utility
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
My hands are tied.
<idiom>
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
helped
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
commenting
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
comment
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helped
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
drum sorting
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
baby siphon
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
help
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helps
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helps
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
pickup man
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
air traffic control radar system
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
augmentation
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
common
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
heading select feature
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
commoners
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commonest
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
transaction trailing
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
admixtures
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
escape character
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key
برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
font da/mover
یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop
سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
aux
در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
ignition anode
اند کمکی اند احتراق
access road
راه دستیابی راه کمکی
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
versions
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
version
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cad
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com