Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 74 (5 milliseconds)
English	Persian
minimal	کمین
minimally	کمین
raid	کمین
raided	کمین
raiding	کمین
raids	کمین
forestall	کمین
forestalled	کمین
forestalls	کمین
ambush	کمین
ambushed	کمین
ambushes	کمین
ambushing	کمین
ambuscade	کمین
Other Matches
lurks	جهش کردن پس از کمین از کمین در امدن
lurk	جهش کردن پس از کمین از کمین در امدن
lurked	جهش کردن پس از کمین از کمین در امدن
lurking	جهش کردن پس از کمین از کمین در امدن
perdu or due	درحال کمین کمین کنان
on the lurk	در کمین
awaited	در کمین
awaiting	در کمین
awaits	در کمین
await	در کمین
insidiate	کمین کردن
ambushes	کمین کردن
stalked	کمین کردن
ambushes	در کمین نشستن
ambushed	در کمین نشستن
ambushing	کمین کردن
night interception	کمین شبانه
perdu	درحال کمین
minimal function	تابع کمین
lurkingly	کمین کنان
lurking place	کمین گاه
perdue	درحال کمین
insidiate	در کمین نشستن
to lie in a	کمین کردن
to lie in w	کمین کردن
ambuscade	کمین گاه
minterm	کمین لفظ
ambushing	در کمین نشستن
ambushed	کمین کردن
lurking	کمین کردن
lurked	کمین کردن
waylays	کمین کردن
waylaying	کمین کردن
waylay	کمین کردن
waylaid	کمین کردن
snipers	کمین کردن
sniper	کمین کردن
lurks	کمین کردن
ambush	در کمین نشستن
ambush	کمین کردن
lurk	کمین کردن
scuppers	کمین کردن
scuppering	کمین کردن
scuppered	کمین کردن
scupper	کمین کردن
stalks	کمین کردن
stalking	کمین کردن
stalk	کمین کردن
raiding party	قسمت مامور کمین
strike force	نیروی کمین یا ضربت
still hunting	شکار باروش در کمین نشستن
sneak raid	کمین سریع تک برق اسا
ambuscade	یکدسته نظامی کمین کرده
ambuscade	دام محل اجرای کمین
snipes	از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe	از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped	از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping	از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
rading party	قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
striking force	نیروی تک کننده یا کمین کننده

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com